وب سایت آمریکایی "نشنال اینترست" با انتشار مقالهای به قلم "پل پیلار" با اشاره به شکست استراتژی "فشار حداکثری" بر ایران، تاکید کرده:" آنچه نه دولت ترامپ و نه طرفداران فشار حداکثری بر ایران آمادگی پذیرش آن را ندارند این است که راه خروج از بن بست فعلی در روابط ایالات متحده و ایران، بازگشت آمریکا به "برجام" یا چیزی بسیار شبیه به آن است."
به گزارش عصرایران، این پایگاه خبری- تحلیلی در این مطلب نوشته است:
نشانه های زیادی است که ناظران را به یقین می رساند که اقدامات دولت ترامپ برای افزایش فشار به منظور تسلیم کردن ایران، به شکست انجامیده است، وقتی حتی کسانی که طرفدار این استراتژی هستند به شکست آن اذعان میکنند.
این ادعا که تحریمهای ایالات متحده منجر به کاهش بودجه نظامی و فعالیتهای منطقهای ایران شده و از این رو فعالیتهای "بدخیم" تهران در خاورمیانه کاهش یافته است؛ از سوی بسیاری از ناظران و کارشناسان رد شده است. اخیرا "دنیس راس" و "دانا استرول" از اعضای اندیشکده "سیاست خاورمیانه واشنگتن" با نگارش یک مقاله مشترک این ایده را رد کردهاند.
به عنوان مثال در سوریه، شبه نظامیان تحت حمایت ایران "ممکن است دچار کاهش حقوق و دستمزد شوند ، اما کمتر دستمزد گرفتن منجر به کاهش خشونت نمیشود." همین الگو در مورد حزب الله لبنان و یا حوثیها در یمن هم صادق است.
اگرچه دولت ترامپ سعی دارد مساله كاهش بودجه نظامی ایران در اثر تحریمهای آمریکا را برجسته كند ، اما از آغاز کارزار فشار حداکثری علیه ایران دولت آمریکا خود تاكید (ادعا) داشته كه فعالیتهای خرابکارانه ایران در خلیج فارس مانند حمله به نفتکشها و یا توقیف آنها افزایش یافته است. "دنیس راس" و "دانا استرول" در این مقاله مشترک به طور خلاصه تاکید کردهاند فعالیتهای ایران در منطقه برای این کشور با قیمتی ارزان تمام میشود و الزاما ربطی به توازن حساب مالی و بانکی تهران ندارد.
دلیل دیگری که مدافعان کارزار فشار علیه ایران برای ادامه آن اقامه میکنند را در نظر بگیرید: " اینکه در داخل ایران مخالفتها و تظاهراتی علیه حکومت ایجاد کند؛ مخالفتهایی که امید است به تغییر رژیم بینجامد."
در تحلیلی که اخیراً توسط "انستیتوی مطالعات امنیت ملی" مستقر در اسرائیل انجام شده است – که نمیتوان این موسسه را متهم به نرمی در مورد ایران کرد- بر عدم موفقیت این استرتژی هم تاکید شده است. در حالی که درد و رنج اقتصادی ناشی از تحریم در ایران غیرقابل انکار است، اما تحلیلگران اسرائیلی نتیجه میگیرند که "رژیم ایران مانند گذشته در حال مدیریت است تا مشکلات اقتصادی بدون اینکه به وخامت و ناآرامیهایی که ثبات حکومت را تضعیف میکند، کاهش یابد." در این گزارش تاکید شده "مردم ایران از ایجاد تغییر سیاسی چشمگیر ناامید شده و به تلاش برای بقای زندگی روزمره خود متمرکز شده اند. بحران اقتصادی وابستگی بسیاری از کارگران به مشاغل دولتی را افزایش داده و آمادگی آنها را برای ریسک موقعیت شغلی کاسته است. امنیت اقتصادی و اشتغال آنها از طریق درگیری سیاسی و مدنی کاهش مییابد و همین نگرانی ترمزی در مقابل جنبشهای اجتماعی است. نگرانی شهروندان ایرانی از هرج و مرج احتمالی، ناامنی و بی ثباتی، از آمادگی آنها برای پیشبرد تغییرات سیاسی انقلابی فراتر رفته است. "
این مطالعه دادههایی را نشان میدهد که از زمان آغاز کارزار دولت ترامپ برای ایجاد فشار حداکثری علیه ایران، تظاهرات اعتراضی در ایران نه تنها افزایش نداشته بلکه کاهش هم یافته است.
"پل پیلار" در ادامه مقاله خود در "نشنال اینترست" مینویسد:
آنچه نه دولت ترامپ و نه طرفداران فشار حداکثری بر ایران آمادگی پذیرش آن را ندارند این است که راه خروج از بن بست فعلی در روابط ایالات متحده و ایران، بازگشت آمریکا به "برجام" یا چیزی بسیار شبیه به آن است. شاید دیپلماسی پرانرژی و در عین حال رویایی "امانوئل ماکرون" رئیس جمهوری فرانسه بتواند به ترسیم مسیری برای رسیدن به این هدف کمک کند. اما باید دو مانع بزرگ برطرف شود:
یک مانع عمده افرادی هستند که با هرگونه توافق با ایران در مورد هر موضوعی مخالف هستند؛ این افراد برخلاف برخی از اندیشکدههای تندرو، در موقعیتی هستند که میتوانند ایدههای خود را پیش برده و به سیاست دولتی تبدیل کنند. افرادی مثل "رودی جولیانی" که از نزدیکان و مشاوران ترامپ هستند و عادت به کاربردن لفاظیهای ضد ایرانی دارند. مانع دیگر، دولت دست راستی "بنیامین نتانیاهو" در اسرائیل است که حتی مایل است از نیروی نظامی برای خرابکاری در روندهای دیپلماتیک استفاده کند. افزایش حملات مسلحانه اخیر اسرائیل به سوریه و عراق تا حدود زیادی در راستای تحریک ایران برای انجام واکنشهای متقابل انجام میشود که در این صورت دست ترامپ و طرفهای اروپایی برای انجام توافقهای جدید با تهران بسته خواهد ماند.
مانع دیگر مشکلی قدیمی و دیرپا است که درباره نحوه چانهزنی دو طرف و هراس آنها از تعبیر به ضعف در هنگامی است که میخواهند امتیازی به طرف مقابل بدهند.
به ویژه ایرانیان از دادن هرگونه امتیاز به آمریکا این نگرانی را دارند که حریف قدرتمند آنها (آمریکا) از برتری موضع سیاسی و دیپلماتیک خود سوء استفاده نکند و ارایه امتیاز از سوی ایران تعبیر به ضعف و عقبنشینی نشود.
ترامپ هم مشابه همین نگرانی را دارد و برای همین نمیخواهد عقب بنشیند، اما او به وضوح میخواهد به توافقی با ایران برسد به ویژه آنکه نزدیک به ایام انتخابات ریاست جمهوری آمریکاست و عدم دستیابی به توافقی تجاری با چین او را برای حصول توافق احتمالی با ایران تشنهتر میکند. شاید بزرگترین عنصر انعطافپذیر در رسیدن به چنین توافق احتمالی، خود ترامپ باشد؛ او که هنر توصیف نادرست پدیدهها (قلب واقعیت پدیدهها) را دارد و در این مورد میتواند معامله احتمالی با ایران را در صورتی که حتی توافقی بسیار شبیه به برجام باشد، به عنوان معاملهای کاملا متفاوت جا بزند.
تو از طرف خودت حرف بزن نه کل ((مردم ))
امیدوارم پول مملکت خرج چاپ رپورتاژ آگهی در این نشریات درجه چندم نشود چون هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد...