عصرایران؛ احسان محمدی
یک - «ميدونی چرا از چاقو استفاده ميکنم؟ تفنگها خيلی سريعن. با تفنگ نمیتونی تمام اون حس طرفت رو درک کنی! آخه آدما تو لحظههای آخر نشون میدن که واقعا کی هستن!» ( جوکر - فیلم سینمایی شوالیه تاریکی ساخته کریستوفر نولان)
دو - این چلانده حکایت ما و آلودگی هواست. هوای آلوده شلیک نمیکند، ذره ذره میکُشد، درست مثل ساعت شنی وارونه. شنها آرام میریزند و از پشت آن قیف وارونه شیشهای، تماشاگر دست و پا بسته ی، فرو ریختن شنها میشوی، با نفرینی بر لب!
گرچه در این چند سال، خیلیها در تلویزیون، یکطرفه به قاضی رفتهاند؛ حکم راندهاند، عکس نشان دادهاند و «بگم بگم» کردهاند اما تلویزیون «دادگاه» نیست. سالهاست در تلویزیون متخصصانی در مورد آلودگی هوا و ریشه ها و راهکارهای آن حرف میزنند. حاضران در چنین مناظرههایی معمولاً به حرف همدیگر گوش نمیدهند. انگار تنها برای آن آمدهاند که این توپ را تا جای ممکن از زمین حوزه تحت تسلط و تملکشان دورتر کنند و بگویند: «درست میشود انشااله!».
اما چند جنازه شکلات پیچ شده باید از غسالخانهها روی دست بیرون بیاید تا «درست شود»؟ عادت کردهایم که جمله کلیشه ای، بیفایده اما مجریپسند را در پایان برنامههایی از این دست بشنویم: «مردم خودشان بهترین قاضی هستند»! در این مورد خاص قضاوت مردم دردی را دوا نمیکند. آنها قاضی نیستند، قربانیاند. اکسیژن میخواهند. مثل «ماهی برگشته ز دریا» شدهاند. کاری به جدال شهرداری با دولت ندارند، علاقهای به حفظ کردن فرمول مونواکسید گوگرد، ویژگیهای استاندارد یورو 4، تعریف علمی اینورژن و .... ندارند، نفس میخواهند. از شما مسئولین محترمی که با تصمیمات طبعاً کارشناسی شده و کارگروهها و جلسههای همیشه در حال برگزاری، زندگیشان را به مخاطره انداختهاید یک سینه اکسیژن میخواهند، تُهی از آزبست، خالی از سرطان ....
سه- در اینکه سازمان محیط زیست متولی بخشی از سلامت شهروندان در جامعه است بحثی نیست. اما آیا فقط دامن این سازمان و کارشناسان آن تَر است؟ آیا دیگر نهادهای اقتصادی و اجتماعی و متولیان دیگر امور کارشان را به بهترین نحو ممکن انجام دادهاند؟ آیا برخی از نمایندگان محترم مجلس با مخالفتهای ادارات این سازمان در برخی از شهرها با احداث کارخانههایی که اثرات زیستمحیطی خطرناکی بر جای خواهند گذارد به عنوان «سنگاندازی» نگاه نمی کنند؟
آیا برخی از آنها در نشستهای عمومی با مردم حوزه های انتخابیشان، مخالفتهای مستدل و فنی کارشناسی محیط زیست را به «ما میخواهیم» اما محیطزیست «نمیگذارد» ترجمه نمیکنند؟ اصلاً جز وقتی که نفستان به شماره میافتد یاد « محیطزیست» میافتید؟!
مشکل آلودگی هوا سوراخ یک سد نیست که سازمان محیطزیست در نقش پطروس فداکار با فرو کردن انگشت خود مانع از چکه کردن آن شود، عزمی ملی و ارادهای قاطع بین همه نهادهای مسئول میخواهد، مصاحبه کردن و آشوب انداختن با باران اسیدی در دل مردمی که اتفاقاً در طلب آرامش از بام تا شام میدوند کار دشواری نیست، کمک کنیم قسمتی از راه حل باشیم. در مناظرههایی از این دست اصل موضوع که «سلامت مردم» است فراموش میشود و برخی بلاتشبیه برای رضایت مافوق تمام قد میآیند و میگویند که «نوکر سلطان هستند نه بادمجان»!
چهار – ما «مردمانِ با تمام مصیبتها صبور» هستیم. پائیز که میشود و هوای آلوده را که دیگر نمیشود مثل خُرده زبالهها زیر فرش پنهان کرد، دولت در نقش پدر مهربان ظاهر میشود، جلسات فوری و قاطعی با حضور مسئولان ذیربط و بی ربط! تشکیل میشود و همه با قاطعیت میگویند این وضع نمیتواند و نباید ادامه پیدا کند. در تهران و یکی دو شهر چند روزی تعطیل عمومی اعلام میشود، همه در خصوص اینکه کودکان و افراد مسن نباید در این هوا از خانه خارج شوند، ماشینهای تک سرنشین به خیابان نیایند و همه از وسایط نقلیه عمومی استفاده کنند نصیحت به خورد مردم میدهند، روزنامهها مقالات و گزارشهای متعدد در خصوص این پدیده مینویسند، شهرداری کارخانجات خودروسازی را مقصر میداند، کارخانجات سازمان استاندارد را، سازمان استاندارد تحریمهای استکبار جهانی را و بازی پرتاب کردن این «گوی آتشین» به دامان همدیگر ادامه پیدا میکند.
مردم هم با خون جگر این شرایط را تحمل میکنند، جدال های کلامی بیحاصل را که بیشتر به جنگ زرگری شباهت دارد از سر میگذرانند و میبینند هیچ تصمیم قاطع و ریشهای گرفته نمیشود، تنها هوا که بهتر شد پرونده آلودگی هوا بایگانی میشود تا سال دیگر...! «فرهاد» اگر زنده بود حتماً این بند را به ترانه ماندگارش اضافه میکرد:«با هوای آلوده زندگیمو سر میکنم...». این روزها آلودگی هوا هم ما را نمیکشد، فقط قویترمان میکند!
بهتره بجای انتقاد وظیفمون رو انجام بدیم وظیفه شما پیگیری تو تمام ساله اون کار رو درست و کارشناسی انجام بدین
وظیفه مردم هم اینه که انرژی کمتر مصرف کنند. خیلی کمتر
بالاخره این موضوع مربوط به سلامتی خودمونه شاید این مسولین حوصله حل مسایل مهم رو نداشته باشند.
باید مثل بقیه کشورها(پیشرو هاشون) همه این قضیه رو محکم پیگیری کنیم و الا دیگه جایی برای زندگی نمی مونه
بدجور رو اعصاب هست کل این پروسه
انگار که ان ها دراین هوا زیست نمیکنند
انگار مردم ساکن شهرهای آلوده، مردم کشوری دیگرند که اموراتشان به مسولین ایران مربوط نیست
دریغ از ذره ای تلاش از جانب انها
باید دید دفعات مکرر بعدی در سالهای بعد آماده تخلیه هستیم چون اینطور که پیداست این شتریه که دائم میخواد درب خانه تهران بخوابه