عصرایران؛ مصطفی داننده- جمله «ما ماموریم و معذور» یک خیانت بزرگ به وجدان است، یک جور کلاه گذاشتن سر انسانیت. اینکه یک سری آدم بتوانند به همین بهانه آلونک یک خانواده را روی سرشان خراب کنند، دردآور است.
بله، آنها خلاف قانون، در مکانی که نباید خانهای کوچک با چند بلوک سیمانی ساختهاند اما گاهی میشود مجریان قانون چشمهای خود را ببندند و اجازه بدهند ندارها به داشتن یک آلونک دلخوش کنند.
این آلونک ویلای آخر هفته قشر مرفه نبود. این آلونک خانه دوم و سوم فلان آقازاده یا بهمان سفارش شده توسط یک مسؤول نبود، این آلونک تمام داراییهای یک خانواده بود. آنقدر مهم بود که زن به خاطر آن خود را به آتش بکشد تا صدایش را به همگان برسد که آهای مردم، سقف خانهام را روی سرم خراب کردند! کسی هست کمک کند.
متاسفانه زور قانون در کشور ما به آلونک نشین و دستفروش میرسد. کسانی که جز خدا در این دنیا کسی را ندارند. و اگر نبود فضای مجازی شاید صدایشان به گوش هم محلهها هم نمیرسید چه برسد به تمام مردم ایران.
واقعا از بیقانون دفاع نمیکنم اما میخواهم بگویم ، قانون میتواند کمی هم مهربان باشد. قانون هم میتواند کمی دست و دلباز باشد البته نه برای آنکه هزار دارد و دنبال هزار و یک است بلکه با کسی که هیچ ندارد. آلونک هیچ است. تنها آدمی از شر سوز و سرما در امان نگه میدارد.
کاش میشد با آنهایی که آلونک خراب میکنند یا به بساط دستفروشها میزنند، گفتوگو کرد و از آنها پرسید آن لحظه چه حسی دارید؟ کاش میشد از آنها پرسید وقتی به خانه میروید برای زن و بچهتان، تعریف میکنید که چه کردهاید؟ مثلا میگویید عزیزم، امروز آلونک یک زن و چند فرزند را خراب کردیم؟
همیشه مامور و معذور نباشید ،کمی هم مسئول باشید. واقعا چگونه میشود در میان آن همه گریه و آه و ناله، دستور تخریب را اجرا کرد. قلبتان را کجا جا گذاشتهاید؟
به خدا این قشر از جامعه، زمینخوار، مال مردم خور و اینها نیست. ندارد و مجبور است به خاطر اینکه آسمان سقف خانهاش نشود، در بیابانی، کنار رودی برای خود سقفی دست و پا کند. جبر روزگار است دیگر.
یکی هم به این سوال پاسخ دهد سهم آن زن از این خاک، اگر آن آلونک نبود چقدر است؟ اگر آن زن حق آن سرپناه را هم ندارد چه حقی دارد؟
روزگار برای دارها، سخت میگذرد چه برسد به ندارها. چه برسد به امثال این خانواده بندرعباسی که تنها دلخوشیشان همان سقف نیم بند خانه کوچکشان است.
شهردار بندرعباس گفته است:« زمین تصرفی بود ، باید طبق قانون تخریب می شد.» باید از شهردار پرسید تنها بیقانونی همین آلونک نیم بند بود؟ دیگر بیقانونی اتفاق نمیافتد که در برابر آن قد علم کنید؟ گویی زور بیلهای مکانیکی در این کشور، تنها به آلونکها و خانههای نیم بند ندارها میرسد.
حتی اگر در برابر تمام ناعدالتیها و تبعیضها ایستاده بودید و فقط مانده بود تخریب این آلونک، بازهم کارتان زشت بود و روا نبود سقف خانهای را خراب کنید چه برسد به حالا که تبعیض از در و دیوار شهرها بالا میرود.