عصر ایران؛ مهرداد خدیر- 50 روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری در امریکا، دونالد ترامپ از آنچه با سر و صدای بسیار، عنوان «معاملۀ قرن» به آن داده بود، رونمایی کرد و در محوطۀ کاخ سفید میزبان نشست وزیران خارجۀ دو کشور امارات عربی متحده و بحرین با نخستوزیر اسراییل شد تا قراردادهای صلح امضا کنند.
البته بیشتر نتانیاهو بود که در پوست خود نمیگنجید چرا که احساس میکرد حالا تنها ایران نیست که در سوریه در نزدیکی اسراییل است و آنها هم به خلیج فارس آمدهاند.
ترامپ البته میدانست این دو بازیگران مهمی نبودهاند که مصداق عنوان "معاملۀ قرن" باشند چرا که نه مانند مصر و اردن، جنگی در کار بوده و نه بر سر سرزمینهایی مناقشه بوده مثل "صحرای سینا" و از این رو این سخن، گزاف نبود که آنچه بین امارات و بحرین از یک طرف و اسراییل از جانب دیگر و به میزبانی آمریکا صورت گرفت، صلح نبود، "عادی سازی" و به عبارت درستتر "علنیسازی" یا "قبح زدایی" بود.چرا که صلح دو معنی دارد: یکی سیاسی و دیگری حقوقی.
اولی پایان جنگ و رفع مخاصمه است و مگر امارات و بحرین مانند مصر ناصر با اسراییل جنگیده بودند که صلح و رفع مخاصمه و منازعه کنند؟
در معنی حقوقی نیز واگذاشتن یا صرف نظر نظرکردن از حق یا قبول حق برای طرف متقابل است. در این فقره هم باز ماجرا مثل مناقشه بر سر فلسطین یا جنوب لبنان یا صحرای سینا نبود.
پس اتفاقی که با سر و صدای بسیار در کاخ سفید رخ داد بیشتر خط و نشان کشیدن اسراییل برای ایران بود و یک کاسبی تازه برای ترامپ که دنیا را از دریچۀ پول مینگریست و میخواست بگوید بگوید آرمان فلسطین برای کشورهای عربی آب و نان نمیشود حال آن که با صلح یا عادی سازی با اسراییل میتوانند مشکلات خود را حل کنند خاصه آن که در اعتراضات لبنان و عراق، به جای تقاضاهای سیاسی دغدغۀ آب و نان مطرح شده بود و ترامپ میخواست به نسل جدید کشورهای عربی که از بهار عربی هم طرفی نبسته بگوید نگاهتان را تغییر دهید.
او البته خود میدانست که بحرین و امارات کافی نیست و از این رو بود که گفت قرار است 6 کشور دیگر عربی هم به این روند بپیوندند و احتمالا منظور او عربستان سعودی و قطر در وهلۀ اول و دولتهای دیگر در مرتبۀ بعد بود.
با این حال انتظار دیگر نتانیاهو برآورده نشد چون او تصور میکرد ترامپ از این فرصت بهره میبرد و برای ایران خط و نشانهای تازه میکشد اما به جای تهدید جمهوری اسلامی در نمایش صلح کاخ سفید مدعی اشتیاق تهران برای مذاکره شد و گفت: وقتی ببینند " جو خواب آلود" برنده نشده پس از یک هفته با من توافق می کنند!"
در همین نمایش با افتخار گفت: "با تحریم های شدید، رشد اقتصادی ایران را به منفی 27 درصد رساندیم" و این را برای لزوم مذاکره گفت نه تهدید تازه.
با این حال همین که در حضور خبرنگاران و مقامات اسراییل و وزیران خارجه امارات و بحرین با مواضع ضد ایرانی عطش خود برای توافق با ایران را بار دیگر ابراز کرد به منزلۀ آبِ پاکی روی دست براندازان ایرانی هم بود که دوست داشتند از زبان او دربارۀ اعدام «نوید افکاری» یا تهدید به حملۀ مستقیم نظامی در فاصلۀ 50 روز مانده به انتخابات 13 آبان 99 بشنوند نه اشتیاق به توافق. به عبارت دیگر منتظر برافروختن «آتش» بودند نه ابراز «عطش».
طرف اصلی اسراییل اما فلسطینیها هستند نه کشورهای عربی خلیج فارس منتها جناح اهل مذاکره در فلسطین هم در این نمایش حضور نداشت و کافی است این نشست با ابتکارات کارتر یا کلینتون مقایسه شود تا نشان دهد ترامپ تا چه سیاست در آمریکا را مبتذل و منحط کرده بود.
حتی عنوان نشست (معامله) هم نشان میداد ترامپ همچنان در حال و هوای دلالی و بنگاهی است و سیاست و دنیا را یک بنگاه میداند که کار او مثل دلالان مسکن جوش دادن معاملات است و البته خود او در جوانی دلال مسکن بوده است.
اتفاق مهم داخلی در شهریور 1399 درگذشت آیتالله شیخ یوسف صانعی از نزدیک ترین و مورد اعتمادترین یاران رهبر فقید انقلاب بود که در دو دهۀ آخر عمر به عنوان یک مرجع تقلید نواندیش شناخته میشد.
هر چند دیدگاههای با او فقیهان سنتی متفاوت بود اما تا قبل از 88 تنها نقد فقهی به او وارد میکردند و این نکته لحاظ میشد که در زمرۀ نخستین فقهای برجستهای بود که بر اجتهاد آیتالله خامنهای در سال 1368 مُهر تأیید زد.
در انتخابات سال 88 اما به صراحت از میرحسین موسوی و اعتراضات او حمایت کرد و چون پس از درگذشت آیتالله منتظری در آذرماه همان سال، رجوع مقلدان مرجع فقید به این مرجع محتملتر از دیگر مراجع بود شیخ محمد یزدی که مراجع را تابع تشکیلات حوزه میخواست از اطلاعیۀ جامعۀ مدرسین هم فراتر رفت و گفت: « برخی آرای فقهی آقای صانعی، بدعت و خلاف قرآن است.»
روحانیون سنتی بیش از هر موضوع دیگری در قبال زنان حساساند و به نظر میرسید دربارۀ آقای صانعی هم این حساسیت موجب اعتراض شد چرا که او به حداقل 13 سال برای ازدواج دختران اعتقاد داشت و به منطق عقلانی احکام توجه میکرد و مثلا میگفت نیاز به اذن پدر برای ازدواج دختر به خاطر این است که دختر اغفال نشود و او را نفریبند نه آن که یک پزشک جراح 35 ساله که عقل و درک او مشخص است و دیگران جان خود را به دست او میسپارند برای ازدواج نیاز به اذن پدر داشته باشد و به عبارت دیگر منظورغایی مد نظر است نه ظاهر.
با این حال جامعۀ مدرسین در همان دی ماه 88 و برای جلوگیری از گرایش دوستداران آقای منتظری به آقای صانعی در اطلاعیهای تصریح کرد: «با توجه به پرسشهای مکرر مؤمنان، جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم بر اساس تحقیقات به عمل آمده ایشان را فاقد ملاکهای لازم برای تصدی مرجعیت میداند.»
با این وصف، مرجعیت از نگاه جامعۀ مدرسین جایگاهی فروتر از جامعۀ مدرسین است هر چند که برخی معتقدند این گونه اطلاعیهها را شخص محمد یزدی مینوشت و امضا میکرد ولی در این فقره خشم و غیظ و غضب خاص او مشاهده نمیشد تا با قطعیت بتوان گفت او نوشته است.
در مرور سریع خبرهای شهریور ماه دو خبر دیگر هم قابل ذکر است: یکی درگذشت روحالله حسینیان از اصولگرایان شهره به پیشینۀ امنیتی و حمله به اصلاحطلبان و اعتدالگرایان که مشخص نشد به خاطر ابتلا به کرونا بوده یا به سبب سکتۀ قلبی.
دیگری اما باز هم شاهکاری از مجلس انقلابی و سخنی از ابراهیم رضایی نمایندهای که کرۀ جنوبی را تهدید کرد اگر مطالبات 4 تا 7 میلیارد دلاری ایران را نپردازد نه تنها در ایران کالاهای کرهای را تحریم میکنیم که از نفوذ خود در کشورهای مسلمان استفاده میکنیم و از آنها هم میخواهیم محصولات کرهای (یعنی برندهای جهانی سامسونگ و ال جی و هیوندای) را تحریم کنند!
خیلیها یاد لطیفهای افتادند که فتحعلی شاه قاجار پس از شکستهای سنگین در دو جنگ ایران و روس مدام تهدید میکرد و جمعی در تأیید یا تشجیع و تشویق او میگفتند بدا به حال روس! در مجلس انقلابی اما هیچکس نگفت بدا به حال کُره!