عصر ایران؛ مهرداد خدیر- مهمترین رخداد آذر ماه 1399 در هفتمین روز این ماه و در روز جمعه رقم خورد: ترور مهندس محسن فخریزاده رییس سازمان پژوهش ها و نوآوری های وزارت دفاع که هر چند برای عموم و حتی رسانهها چهرهای چندان شناخته شده نبود، اما بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل پیشتر از او با عنوان مغز متفکر برنامۀ هستهای ایران و با ادعای پیگیر اهداف نظامی یاد کرده و به صراحت به عنوان یکی از اهداف این رژیم نام برده بود.
اسراییلیها چند هدف را تعقیب میکردند: اول این که ادعای خود دربارۀ اهداف نظامی برنامۀ هستهای را ثابت کنند و شهید فخری زاده را نماد آن میدانستند. در ایران گفته شد که او در بخش بازدارندگی فعالیت میکرده است.
دوم این که نفوذ خود در داخل کشور را به رخ دستگاههای امنیتی بکشند خاصه این که در همان زمان در تلویزیون ایران، سریالی پخش میشد که مضمون آن نفوذ نیروهای امنیتی ایران در سرویسهای جاسوسی غرب و اسراییل بود. هدف سوم این که تندروهای داخلی را به تجدید مذاکره پس از استقرار بایدن، بدبین کنند.
به جای این که این ترور، نیروهای سیاسی را متحد و خطر ترامپ را در 50 روز آخر حضور او در کاخ سفید روشنتر کند، اصولگرایان رادیکال انگشت اتهام را به جانب برجام و توافق هستهای گرفتند و دو نکته را به عمد فراموش یا انکار کردند:
اول این که مهندس فخری زاده خود یک مدیر ارشد دولتی بوده است. همان دولتی که آنان متهم میکردند در برنامۀ هستهای کوتاه آمده و اسراییل را گستاخ کرده است.
دوم این که ترور «آبسرد» درست در شامگاه دهمین سالگرد ترور دکتر مجید شهریاری استاد دانشگاه شهید بهشتی صورت گرفت. 10 سال قبل اما «برجام»ی در کار نبود چون این توافق در سال 94 نهایی و ثبت شد و ترور دکتر شهریاری در 8 آذر 1389 و 6 سال قبلتر اتفاق افتاده بود و نشان میداد انتساب ترور و هملیات علیه دانشمندان هستهای به برجام تا چه حد غرضآلود بوده است.
با این همه مجلس اصولگرا از این فرصت بهره جُست و طرحی را به تصویب رساند که میتوانست مقدمۀ خروج از برجام باشد. اساس این طرح بر متهمانگاری بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی است و چون هیچ ردی از مسببان به دست نیاوردند انگشت اتهام را به جانب بازرسان گرفتند و کار به جایی رسید که نمایندۀ شهرستان بافق گفت: «یا زنگی زنگ یا رومیِ روم. یا مثل کرهشمالی میشویم و پاکستان [هردو بمب اتم دارند] یا لیبی و عراق که تجهیزات خود را باز و بار کشتی کردند و تحویل دادند.»
در فضای احساسی و بی هیچ ربطی چنان بر دولت و برجام هجوم آوردند تا خشم خود را از ترور یک مقام ارشد دولتی به دست نیروهای وابسته به سرویس جاسوسی اسراییل نشان دهند که رییس دفتر رییس جمهوری در روزنامۀ دولت نوشت:
«هیچ جای دنیا افرادی با مسؤولیت رسمی موضوعات مرتبط با امنیت ملی را به عرصۀ عمومی نمیکشانند و آن را دست مایۀ تصفیه حساب سیاسی نمیکنند. ظاهراً فراموش کردهاند که شهید فخریزاده عضوی از دولت تدبیر و امید بوده و به خاطر نقشآفرینی در توسعه و بالندگی صنعت صلحآمیز هستهای ایران نشان درجه دو خدمت را از دست رییس جمهوری دریافت کرده بود و اگر رسانهای نشد به خاطر ملاحظات امنیتی بود و با این حال شهادت فردی در رأس مؤثرترین بازوی وزارت دفاع را به برجام ربط میدهند.»
اظهار نظرها دربارۀ نحوۀ ترور متنوع بود و برخی از این قرار:
- علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی: سیستمهای اطلاعاتی احتمال وقوع حادثه علیه ایشان و محل بروز حادثه را پیشبینی کرده بودند و به دلیل تواتر اخبار در طول این 20 سال متاسفانه جدیت مورد نظر اعمال نشد و این بار آنها موفق شدند.
- فریدون عباسی رییس کمیسیون انرژی مجلس و رییس سازمان انرژی اتمی در دولت احمدینژاد: مهاجمان تک تیرانداز در صحنه حاضر بودند.
- جواد کریمی قدوسی: علت ترور این بود که رییس جمهور او را به دیدار آمانو رییس وقت آژانس بین المللی انرژی اتمی فرستاده بود و لو رفت.
- بهروز کمالوندی سخنگوی سازمان انرژی اتمی: آقای فخریزاده هیچ گاه چه با مدیر کل و چه هیچ بازرس و مقامی از آژانس، ملاقات و مصاحبه و مذاکره نداشته و محتوای توییت کریمی قدوسی به هیچ وجه صحت ندارد.
- محسن رضایی: از رییس جمهوری انتظار داریم با جلوگیری از این گونه اقدامات تروریستی اجازه ندهند امنیت ملی خدشهدار شود.
وجه جالب و قابل تأمل قضیه این بود که به جای تمرکز بر بحث «نفوذ» و این که نفوذ را باید بیشتر در دستگاه های مسؤول جست و جو کرد تا جاهایی که کار علنی میکنند به بهانۀ خونخواهی شهید فخریزاده کاسه کوزهها را سر ظریف و برجام شکستند و از آن استفاده کردند تا نکند یک وقت خدای ناکرده با روی کار آمدن بایدن در اول بهمن 1399 زمزمۀ احیای برجام درگیرد.
برخی از نیروهای پیاده هم سراغ تابلوی رسمی خیابان تازه نامگذاری شده شجریان در شهرک غرب رفتند و به جای آن تابلوی شهید خود ساختۀ فخریزاده را نصب کردند که با واکنش و تقبیح خانوادۀ او رو به رو شد و گفتند: او به موسیقی و فرهنگ ایرانی بسیار علاقه داشت و این گونه رفتارها و تغییر نام ها دور از سیرۀ شهید است.
خبر قابل توجه دیگر در آذرماه درگذشت دیهگو مارادونا اسطورۀ فوتبال آرژانتین بود که شهرت و محبوبیتی بینالمللی داشت و هر چند اهل فهم و تحلیل سیاسی نبود اما همین که علیه فیفا شورید و تصویر چه گوارا را روی بازو خالکوبی کرده و فیدل کاسترو را دوست داشت از او او چهرهای معترض و سیاسی ساخته بود.
بسیاری معتقدند دنیای فوتبال دیگر چنین اعجوبهای به خود نخواهد دید چرا که هر کار که اراده میکرد با توپ گرد انجام میداد و محبوبیت او چنان جهانگیر و همگانی بود که گرفتار شدن در دام اعتیاد به کوکایین تنها تأسفها را بر انگیخت و دوستداران او در گوشه گوشۀ جهان از عشق او فرونکاستند.
رخداد مهم دیگر در آذرماه درگذشت آیتالله شیخ محمد یزدی در نوزدهمین روز این ماه است اما چون پرداختن به آن حجم مطلب را از معمول هر نوبت (هزار کلمه) افزونتر میکند در روایت بعدی و در دی ماه و در کنار خبر درگذشت آیتالله مصباح یزدی میآورم که نه تنها در شیخوخیت، اشتراک و در سن و عمر همسان بودند که هر دو در انتخابات خبرگان اسفند 94 به خاطر پیروز شدن فهرست مورد حمایت هاشمی، خاتمی و روحانی در استان تهران از راهیابی مجدد به مجلس خبرگان بازماندند اما در اسفند 98 و در انتخابات میان دوره ای همزمان با مجلس با حداقل مشارکت از دو استان دیگر به خبرگان بازگشتند اگرچه به خاطر شیوع کرونا جلسهای تشکیل نشد و قبل از نشست بعد چشم از جهان بستند.
------------------------------------------------
بیشتر بخوانید/ پیشتر مرور شده است:
* فروردین 99/ کرونا، مردمان و کادر درمان
* اردیبهشت 99؛ وداع با عمو نجف
* خرداد 99؛ کلِ لواسون، واسه ماس!
* مرداد 99؛ طرح عقیم پیش فروش نفت
* مهر 99؛ وداع با خُنیاگرِ آزادی
*آبان 99؛ پایان ترامپ و ناخُرسندی اصولگرایی ایرانی
چرا سواد توی رسانههای ما روز به روز به قهقرا میره؟، همین بی سوادی باعث شد من دیگه به تحلیل شما اعتماد نکنم و باقیش رو نخونم واقعا شرم آوره
کلمه "تسویه" در حسابداری و در تراز مالی به کار میرود ولی همچنان اصطلاح شرکتهای "در حال تصفیه" رایج است.
فرهنگستان اول در سال 1314 به جای واژۀ تصفیه (در امور مالی) کلمۀ «واریختن» را پیشنهاد کرد و در بخشنامۀ 4 اسفند 1315 در مجموعۀ قوانین ذکر شد. منتها در عمل "واریختن" به "واریز" تبدیل و از معنی "تصفیه" دور شد.
"تصفیه" دو معنی داشت. یکی فیلتراسیون یا filteration که به جای آن "پالایش" پیشنهاد شد و رواج یافت و دیگری Liquider «لیکویدر» که به جای آن واریختن ( در امور بانکی و مالی) پیشنهاد شد ولی یکی از مشتقات آن (واریز) رایج شد منتها به معنی عامتر.
در نتیجه اگر بحث "صاف کردن حساب" باشد همچنان میتوان از کلمۀ "تصفیه" استفاده کرد کما این که همچنان اصطلاح "شرکت در حال تصفیه" به کار میرود و "تصفیه" الزاما به معنی تصفیه نفت و آب نیست همان گونه که "تخلیه" منحصر به " تخلیه چاه" نیست و حسابها را هم "صاف" میکنند و دو نفر که با هم اختلاف مالی دارند با هم مینشینند و حسابهاشان را "صاف" میکنند نه اینکه "مساوی" کنند. مساوی کنند که چه بشود؟!
وقتی هم بر سردر شرکتهای "در حال تصفیه" پارچۀ بزرگی با عنوان "شرکت در حال تصفیه" نصب میکنند بعید است کسی فکر کند آنجا پالایشگاه یا منبع آب یا تصفیه خانه است و همه متوجه می شوند دارند حسابها را صاف میکنند. مساوی نمیکنند!
و اما "تسویه" به معنی "مساوی کردن" است. جالب این که این واژه اساسا در کتاب اول فرهنگستان اول نیست و معادلی هم برای آن پیشنهاد نشده به یک دلیل روشن. چون به کار نمیرفته است!
بعدتر البته در حسابداری و پس از تراز بستن رایج شد. امیدواریم در نسبت "بی سواد" به این نویسنده که هر هفته قریب 5 هزار کلمه تولید میکند و طی 30 سال سر به میلیونها کلمه زده و در به کارگیری شکل درست واژگان دقت فراوان و بلکه وسواس دارد کمی جانب احتیاط را رعایت کنید و دست کم زود قضاوت نکنید.
اصرار بر "تصفیه" به جای "تسویه" با تصور درستنویسی، آدم را یاد پدر و مادرهایی میاندازد که کل نظام تربیتیشان بر این استوار است که تا بچه می گوید: «تو» به او میگویند: بی ادب! بگو "شما"! یا کسانی که وقتی می گویی "فلاسک" تصور میکنند شکل درست آن "فلاکس" است.