عصر ایران؛ خشایار پارسا- «دستۀ دختران»، بر خلاف نام عامیانهاش که تداعی کنندۀ فیلمهایی چون «اخراجیها»ست، غافلگیرکننده است؛ به ویژه آن که بانویی در سینمای ایران فیلمی جنگی دربارۀ خود جنگ و نه مانند بانوان «آبیار، بنیاعتماد یا شاهحسینی» دربارۀ پشت جنگ، ساخته است.
دستۀ دختران ساختۀ «منیر قیدی» است که پیش از این فیلم «ویلاییها» را ساخته است. آن را ندیدهام اما این فیلم به نظرم فیلم موفقی است، بهویژه در به تصویر آوردن برههای از آغاز یورش عراقیان به ایران. احتمالا برای حضور قهرمانان زنش در آن مقطع، گوشه چشمی به کتاب پرحاشیۀ «دا» داشته است، اما نمایش موفقی در صحنههای جنگی و نیز جلوههای صوتی مرتبط داشته است و از جمله پشت صحنههای مؤثری از آخرین روزهای زندگی مردم پیش از اشغال خرمشهر را نمایش میدهد که نقطهی اوجش، صحنۀ گورستان است.
دیدن صحنههای جنگی خوشساخت هر بینندۀ حرفهای سینما را به یاد کارهای کاترین بیگلو، کارگردان برجستۀ آمریکایی، میاندازد که با اقتدار، آخرین سبک سینمایی را که در تسلط مردان بود (فیلمهای جنگی) از انحصار آنان درآورد و با فیلم «مهلکه» جایزۀ ارزندۀ «اسکار بهترین کارگردانی» را گرفت.
نگاه زنانه به جنگ سبب میشود لایههای شخصیتی ریزبینانهتر نگریسته شوند، اما این نگاه احتمال شعاری شدن کار را هم با خود دارد. با این حال شخصیتهای فیلم دستۀ دختران پرداخت خوبی دارند و در جاهایی به خوبی واکنشهایی زنانه به موقعیتها دارند، اما کاش در پایان فیلم شاهد آن میبودیم که قهرمان داستان دختربچهای را که خانوادهاش را از دست داده بود با خود به خانه، نزد همسرش، میبرد که همچنان منتظرش بود؛ به جای ادای آن جملههای ادبی! (تمِ تربیت فرزندی دیگر هنگامی که فرد در مرگ فرزندش احساس گناه میکند در ادبیات ایران پیشینهای دراز دارد، که زیباترین آن پرورش سیاوش به دست رستم، پس از کشتن سهراب، است). توجه به این نکتههاست که بیگلو را متفاوت میکند.
خوب است در اینجا، با یاد شادروان سرهنگ علی قمری، آخرین فرماندهی گردان دژ، اشارهای هم به تاریخ واقعیِ ورود نیروهای عراقی به شهر خرمشهر، پس از ۲۸ روز ایستادگیِ دلیرانه، شود که شهر خالی بود اما لبریز از جسد و خون... خونینشهر.