سیدجمال هادیانطباییزواره در روزنامه شرق نوشت: همهچیز با یک پیامک شروع شد. غروب جمعه در حال چرت آخر هفته بودم که از صدای دریافت پیامک هوشیار شدم؛ پیامکی از سوی پلیس امنیت اخلاقی که میگفت: «مالک محترم خودروی فلان، پانزده دقیقه پیش در خودروی شما در آدرس شرق تهران عدم رعایت حقوق شهروندی (کشف حجاب) صورت گرفته است. ضمن درخواست و تأکید بر رعایت هنجارهای جامعه، ضروری است بر عدم تکرار آن اهتمام ورزید. بدیهی است در صورت تکرار آن پیگیری انتظامی و قضائی اعمال خواهد شد».
پیامک کوتاه بود و جانکاه؛ گیج شده بودم، من در خانه، خودرو در پارکینگ، من در غرب تهران، محل وقوع جرم در شرق تهران؛ من مردی محروم از گلوگیس، کشف حجاب مستلزم داشتن گلوگیس، پس چطور ثبت چنین تهمت و تخلفی ممکن است!؟ آیا ثبت چنین تخلفاتی دستی است یا با دوربین هوشمند!؟ هرچه هست ارسال چنین پیامکهایی، چه به عمد و چه سهو، مصداق توهین و تحقیر شهروندان است.
از همان ساعت دریافت پیامک تا ظهر روز بعد تقریبا با تمام شماره تلفنهای نظارتی نیروی انتظامی و پلیس امنیت اخلاقی تماس گرفتم تا ارسال این پیامک اشتباهی و توهینآمیز را اطلاع دهم و از خود و اتومبیلم رفع تخلف کنم.
تقریبا هیچکس پاسخگو نبود الا یک نفر که گفت: «باید فیلمی از خودروی پارکشده در پارکینگ در همان ساعت ذکرشده در پیامک داشته باشید و دو هفته دیگر به پلیس امنیت اخلاقی مراجعه و شکایت کنید تا رسیدگی شود». شگفتیام از شنیدن این حرف دوچندان شد. نهاد انتظامی اشتباه کرده و پیامک تخلف داده و قاعدتا باید عذرخواهی و جبران کند، اما از آنجایی که در این بلاد معمولا از زمین به آسمان میبارد و جای شاکی و متشاکی عوض میشود، شاکی باید با مدرکی غیرقابل دسترس ثابت کند در محل تخلف نبوده است.
خلاصه پس از دو روز تلاش راه به جایی نبردم و اینک منتظرم تا پلیس امنیت اخلاقی یک بار دیگر اشتباه کند و ما را با جرائم انتظامی اعمال قانون و با احکام قضائی محکوم کند. چاره دیگری هم هست!؟
واقعیت این است که این ماجر نمونهای از خروار برداشتهای نادرست و رایج از احکام و قوانین است که گاهی ضابطان و مجریان را دچار اشتباهات فاحش میکند تا دانسته یا نادانسته شیپور را از سر گشادش بدمند و حقوق شهروندان را ضایع و اعصاب و روانشان را ناشاد کنند.
تردیدی نیست که عفاف و حجاب از احکام خدشهناپذیر شرع مقدس و البته عرف جامعه ایرانی است، اما اینکه این حکم شرعی و عرفی را صرفا به صورت ظاهر آن تخفیف بدهیم و مردم را با لحن تحقیرآمیز به رعایت آن توصیه کنیم، نهایت بیتوجهی به این حکم است.
حکیم عبیدالله زاکانی در مقدمه رساله شریف اخلاقالاشراف در باب عفت چنین میگوید: «... عفت عبارت است از پاکدامنی و لفظ عفیف بر آن کس اطلاق کردندی که چشم از دیدن نامحرم و گوش از شنیدن غیبت و دست از تصرف در مال دیگران و زبان از گفتار فاحش و نفس از ناشایست بازداشتی. چنین کس را عزیز داشتندی...».
به عبارتی مصداق عفاف فقط موی سر و پوشاندن برجستگیهای بدن نیست، بلکه رفتار چشم، گوش، دست و زبان را نیز شامل میشود.
البته چنین مفهومی در معارف و آموزههای دینی هم مکرر آمده و اقوال و احادیث در باب حفظ چشم، گوش، زبان و دست متعدد است. کسی که بیتفکر و درایت بر زبانش سخنان بیسند، سخیف و تحقیرآمیز جاری میکند و به شخصیت و شعور دیگران توهین میکند، پرده عفاف دریده است. کسی که در روز روشن دروغ میگوید، به قول و عهد خویش به مردم عمل نمیکند، پرده حیا دریده است.
چرا برای دروغگویی که امالمعاصی است، پیامک نمیدهید؟ چرا برای خلف وعده و بدعهدی پیامک نمیدهید؟ اگر امر به معروف یا نهی از منکر میکنید، به شئون و شرایط آن آگاه و مجهز شوید. چهبسا امر به معروف شما مردم را از معروف بازدارد و نهی از منکر شما اسباب رواج منکر را فراهم کند.
اگر در جایی تشکیلاتی برای امر به معروف و نهی از منکر برپا کردهاید و ساختار سازمانی عریض و طویلی برای آن راه انداختهاید، شئون و شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر و شیوههای علمی آن را یاد بگیرید. همین که با توصیه و سخنرانی روان مردم را بر هم میریزید یا قولی به مردم میدهید و نمیتوانید به آن عمل کنید، مصداق دورشدن از معروف و نزدیکشدن به منکر است. اول یک سوزن به خودتان بزنید بعد یک جوالدوز به مردم... .