یک جامعهشناس گفت: ابتدا باید والدین خودشان آگاهی کافی درباره موضوع آزار جنسی داشته باشند و بدانند که چگونه درباره این موضوع با فرزندان شان صحبت کنند. عموما به دلیل احساس شرم و خجالت و ترس از تاثیر منفی بر کودکان، والدین از صحبت درباره این مسایل اجتناب می کنند.
برای آموزش رفته بودند اما مورد آزار جنسی قرار گرفتند، ۷ دختر دانشآموز قربانی نقشه معلمی شدند که از اعتماد خانوادهها سوء استفاده کرد؛ حالا قرار است معلم ۵۵ ساله به اتهام آزار، اذیت و بهره کشی جنسی راهی زندان شود، اما قطعاً این پرونده فقط یکی از دهها مورد آزار جنسی کودکان است که هویدا شده، کودکانی که یا به دلیل آگاه نبودن خانوادهها یا به دلیل ضعف آموزش در نهاد متولی، باید لحظه تلخ آزار و خاطره سنگین آن را تحمل کنند.
همین مسئله محور گفتوگوی خبرآنلاین با سیمین کاظمی، پزشک و جامعهشناس شد، او معتقد است: لازم است به کودکان و والدین درباره آزار جنسی، آموزش مناسب و موثر داده شود که بدانند برای محافظت چه کنند و در صورت مواجهه با آزار چه کاری انجام دهند.
وی بیان میکند: وقتی والدین در خصوص پیشگیری از آزار جنسی آگاهی و اطلاع کافی نداشته باشند نمیتوانند در این خصوص به فرزندانشان کمک کنند.
متن کامل این گفتوگو در ادامه آمده است.
*آزار جنسی یک معلم به دانشآموزان دختر دبستانی در شهر فردوس خبرساز شده است، فارغ از بحث مجازات و مسائل قضایی، راههای پیشگیری از این حوادث چیست؟
برای پیشگیری از آزار جنسی لازم است تدابیری اندیشیده شود و پروتکلی در این خصوص در سیستم آموزشی وجود داشته باشد. اولا توانمندسازی افراد در معرض خطر مانند کودکان ضرورت دارد و ثانیاً تعبیه سازوکار نظارتی در محل های تحصیل و کار. لازم است به کودکان و والدین درباره آزار جنسی، آموزش مناسب و موثر داده شود که بدانند برای محافظت چه کنند و در صورت مواجهه با آزار چکار کنند و به کجا مراجعه کنند و از چه کسی و چه مرجعی حمایت بگیرند. سازوکار نظارتی هم باید معطوف به پیشگیری و جلوگیری از وقوع آزار و مقابله با آزارگران باشد.
*والدین چطور میتوانند فرزندانشان را در درباره این موضوعات آگاه کنند؟
ابتدا باید والدین خودشان آگاهی کافی درباره موضوع آزار جنسی داشته باشند و بدانند که چگونه درباره این موضوع با فرزندان شان صحبت کنند. عموما به دلیل احساس شرم و خجالت و ترس از تاثیر منفی بر کودکان، والدین از صحبت درباره این مسایل اجتناب می کنند. اما لازم است از طریق مراجع مختلف به والدین آموزش داده شود که چگونه در این مورد با فرزندان شان صحبت کنند و به آنها آگاهی بدهند و فرزندان این اطمینان را داشته باشند که والدین حامی آنها خواهند بود و سرزنش و تنبیه شان نمی کنند.
*همانطورکه گفتید اغلب والدین برای صبحت کردن درباره مسائل آزارهای جنسی با فرزندانشان دچار مشکل و تردید هستند، چه توصیهای دارید؟
وقتی والدین در خصوص پیشگیری از آزار جنسی آگاهی و اطلاع کافی نداشته باشند نمیتوانند در این خصوص به فرزندانشان کمک کنند. در ایران و مخصوصا در شهرهای کوچک و اجتماعات کوچک به لحاظ فرهنگی صحبت کردن درباره مسایل جنسی آسان نیست. این دو عامل مانع از آن می شود که والدین بتوانند با فرزندان شان درباره مسئله آزار جنسی صحبت کنند. بنابراین لازم است این موضوع در کنار سایر مهارتهای فرزندپروری به والدین آموزش داده شود، مثلا در آموزشهای هنگام ازدواج یا از طریق انجمنهای اولیا و مربیان و رسانهها.
*گفتید رسانهها، احساس شد این خبر در مقایسه با اخبار مشابه آن در سالهای اخیر به نظر میرسد بازتاب کمتری در افکار عمومی داشت، نظر شما چیست؟
در این مورد خاص، ظاهرا ترجیح بر آن بوده که خبر به رسانهها درز نکند و موضوع مسکوت گذاشته شود و مدتی هم از آن گذشته است. از طرف دیگر برجسته شدن موضوعات در افکار عمومی، بیشتر به تمرکز و جهت دهی رسانهها مربوط است. رسانهها هم اغلب روی موضوعاتی کار میکنند که جذابیت خبری و بصری و یا اهداف خاص در آن مستتر باشد.
موضوع آزار جنسی کودکان در یک شهر دور از مرکز و محروم احتمالا چنین جذابیت خبری ای ندارد! علاوه بر این رسانه ها اغلب برای جلب توجه از تصویر یا بیوگرافی فرد قربانی استفاده میکنند تا مخاطب با آن ارتباط برقرار کند. درباره آزار جنسی به علت ملاحظات فرهنگی تصویر قربانیان پنهان است و بنابراین خبر آزار جنسی کمتر میتواند توجه مخاطب را جلب کند.
*اجازه بدهید به سویه دیگر این ماجرا اشاره کنیم، درباره بازدارندگی میزان مجازات این جرایم، ارزیابی شما چیست؟
به نظر نمیرسد پنج سال زندان، برای چنین جرمی که هم تبعات فردی و هم تبعات اجتماعی دارد، مناسب باشد. در موارد آزار جنسی کودکان که کاملا در برابر آزارگر بی دفاع و بی پناه هستند، قانون گذار میتواند، مجازات سنگین تری مثل زندان طویل المدت در نظر بگیرد که جنبه بازدارندگی آن تقویت شود. هر چند در این مورد، غیر از تنبیه و مجازات رویکرد ترمیمی را هم نباید از نظر دور داشت.
*در مواجهه با این موارد گاهی درباره پدوفیلی صحبت میشود، این رویکرد چیست و چطور میتوان در خانواده و یا مکانهای مثل مدارس افراد پدوفیل را تشخیص داد؟
به نظرم پیش از آنکه تشخیص اختلال روانی برای فرد آزارگر مطرح کنیم باید این نکته را در نظر بگیریم که همه آزارگران و متجاوزان الزاما اختلال روانی ندارند. تقلیل مساله آزار جنسی به انحراف و اختلال روانی باعث میشود، سایر وجوه مساله کمرنگ شود. به هر حال پدوفیلی به عنوان یک اختلال روانپزشکی شناخته می شود که در آن میل جنسی شخص متوجه کودکان کمتر از ۱۳ سال است و معیارهایی برای تشخیص آن تعیین شده است.
شناسایی افراد پدوفیل به علت آنکه خودشان آن را اظهار نمیکنند و افکار و رفتارهای شان را پنهان میکنند به آسانی صورت نمیگیرد. در مشاغلی که شخص با کودکان در ارتباط است، مصاحبههای روانشناختی شاید بتواند به تشخیص و کمک به این افراد و نیز پیشگیری از قربانی شدن اطفال کمک کند.
*وظیفه آموزش و پرورش در قبال چنین موضوعاتی چیست؟
آموزش و پرورش لازم است اولا برنامه مدونی برای پیشگیری از آزارجنسی در محیطهای آموزشی داشته باشد. لازم است به دانش آموزان، والدین و مسوولان مدارس در این خصوص آموزش داده شود. سیستم نظارتی و حمایتی وجود داشته باشد که آزارگران نتوانند به کودکان آسیب برسانند و از کودکان در برابر آزار حمایت شود.
*برای بازگشت این کودکان به جامعه و التیام روحی آنها چه کارهایی باید صورت گیرد؟
این کودکان آزاردیده باید از حمایت خانواده بهرهمند شود، مورد سرزنش و تحقیر خانوادهها قرار نگیرند و اطمینان پیدا کنند تقصیری متوجه آنها نیست. کودکان و خانوادههایشان باید از مشاورههای روانشناسان و مددکاران برخوردار شوند و این مشاورهها بهطور رایگان و با کیفیت خوب و موثر برای شان فراهم شود.
*طبعات چنین حوادثی که اتفاقا در مناطق کمبرخوردارتر کشور اتفاق افتاده و آنطور که در شبکههای اجتماعی آمده، گویا خانوادهها برای پیگیری موضوع و داشتن وکیل دچار مشکلات مالی بودند، چطور ارزیابی میکنید؟
نکته مهم درباره پرونده آزار جنسی کودکان در فردوس این است که این اتفاق در یکی از مناطق محروم کشور رخ داده است. در اخبار{غیر رسمی و گفته شده در شبکههای اجتماعی} آمده بود که خانوادههای دانشآموزان تهیدست هستند و در تامین هزینههای پزشکی قانونی و وکیل بضاعت مالی ندارند. این وظیفه آموزش و پرورش و سایر دستگاههای دولتی است که در احقاق حق و فرایند حقوقی به کودکان و خانوادههای شان کمک کنند.
لازم است خانوادهها برای مشاوره روانشناسی تحت حمایت دولت قرار گیرند. علاوه بر این وقوع چنین اتفاقاتی موجب بی اعتمادی والدین به سیستم آموزشی میشود و لازم است با درک حساسیتهای فرهنگی و اجتماعی به ویژه در شهرهای کوچک موضوع به گونهای مدیریت شود که اعتماد به سیستم آموزشی احیا شود و گرنه بی اعتمادی و عدم احساس امنیت ممکن است مانع تحصیل کودکان به خصوص دختر بچهها در این مناطق شود. هر گونه سهل انگاری و سکوت و نادیده گرفتن مساله تبعات جبران ناپذیری در آموزش کودکان مناطق محروم کشور خواهد داشت که در حال حاضر هم نرخ ترک تحصیل در آنها بالا و نگران کننده است.
*نکته آخر؟
نکته دیگر این است که شخص متجاوز به کودکان، گفته است که این کودکان را صیغه کرده است. این وقاحت نتیجه مستقیم قانونی بودن کودک همسری و ترویج صیغه است که به مفری برای متجاوزان و آزارگران تبدیل شده و آنها را در تعرض به زنان و کودکان دلیر و گستاخ می کند.