۰۳ آذر ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۱
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۸۵۸۶۷۴
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۴ - ۲۸-۰۶-۱۴۰۱
کد ۸۵۸۶۷۴
انتشار: ۱۵:۰۴ - ۲۸-۰۶-۱۴۰۱

هشدارهای پنج سال پیش مرحوم سید مهدی طباطبایی/ فضول باشی ها، حمله ورها و حمله کننده ها بر حجاب خانم ها تاثیر منفی دارند

هشدارهای پنج سال پیش مرحوم سید مهدی طباطبایی/ فضول باشی ها، حمله ورها و حمله کننده ها بر حجاب خانم ها تاثیر منفی دارند
مخاطب من همه تریبونهاست؛ مخصوصا در شهرستانها و شهرهای کوچک و همه افراد. این تریبون ها تریبون وحدت است نه کرسی قضاوت. از این تربیون ها چهره رحمانی اسلام و مردمی و عقلانی انقلاب را به نمایش بگذاریم. انقلاب در آینده با این تریبون ها قضاوت می شود.

جماران نوشت: هر جایی که حمله ورها و حمله کننده ها کمتر هستند، حجاب خانم ها هم بهتر است. مردم فهمیده هستند؛ این همه مسجد و هیأت سینه زنی می روند، کسی به آنها چیزی می گوید؟ وقتی در خیابان می دود و یکی را می گیرد، ماشین گشت به زور می برد، او هم بالا می رود و چارقدش را علم می کند. دارد لج بازی می کند؛ به همین دلیل که چارقد(روسری) سرش بوده و از خانه بیرون آمده است. اگر می خواست بی حجاب باشد از همان خانه روسری خود را در می آورد.

اعتراضات دی ماه ۹۶ و تحلیل های صورت گرفته حول آن، مشکلات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور و... باعث شده است تا در هفته های و روزهای اخیر مسئولان و نخبگان کشور به طور همزمان از جوانب مختلف به تحلیل شرایط روز جمهوری اسلامی ایران بپردازند.

در همین رابطه به سراغ یکی از روحانیون پیشکسوت و برجسته تهران رفتیم که به واسطه منابر وعظ و خطابه ای که سالها داشته و ارتباطش با مردم، تحلیل های مهم و قابل توجهی از وضع موجود جامعه دارد.

متن گفت و گوی با حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی طباطبایی در ادامه می آید:

امروز چهل سال پس از پیروزی انقلاب و ورود امام به کشور در صحنه اجتماعی ما تحولات اساسی را می بینیم. حرف هایی در جامعه زده می شود که با تریبون های رسمی مثل نماز جمعه، صدا و سیما و مسئولین خیلی فرق دارد و می توان گفت ارزش های رایج بین بخش قابل توجهی از نسل جدید متفاوت است. از شما به عنوان معلم اخلاق و شخصیتی که با اقشار مختلف مردم سر و کار دارید می خواهم بپرسم چه اتفاقی در جامعه رخ داده که حرف نسل جدید با نسل های قبلی و ارزش هایی که در جامعه تدوین می شود آنقدر فرق دارد؟

موضوع بسیار مهمی که در تمام ادوار زندگی انسان ها پیش می آید تغییرات و تحولاتی است که به وجود می آید؛ اعم از اینکه به صورت جوّی، طبیعی، اجتماعی و فرهنگی و مردمی و وارداتی یا ایجاد شده باشد. این مسأله آنقدر مهم است که در قرآن تغییرات را به تغییرات وابسته کرده و می فرماید که « ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم»؛ یعنی به دست خودشان تغییر کنند و عوض شوند. دوره های زندگی هیچ وقت یک جور نبوده و نخواهد بود.

ولی مسأله مهم ما این است که انقلابی رخ داد که همگانی بود، مردم بر اساس بینشی که پیدا کرده بودند رأی بالایی به جمهوری اسلامی دادند؛ آن بینش دو کلمه بود، اسلام و مبانی اسلام و دین؛ و عمده ترین مسأله این است که مردم مسلمان واقعی شوند. این هم گیرا است، هم خوب است و هم نقش دارد. حرف هایی که امام اول در نجف، قم و پاریس و بعد از ورود به ایران زده، همه ضبط شده و نوار دارند. اگر آنچه آن روز فرمودند کاملا اجرا می شد، خواسته همین مردم بود که به آن رأی دادند؛ ولی آنها اجرا نشد. قسمتی از آنها ابتدای انقلاب اجرا شد و دیگر اجرا نشد. لذا از اول هم علمایی که مخالف با این حرکت بودند، کسی با اصل حرکت مخالفت نداشت، در مورد اینکه چه کسی بعد از انقلاب اداره کننده باشد بحث داشتند.

در مشروطه و بعد از مشروطه هم همین حرف ها مطرح شده و من هم یگانه رابط بین علمای خراسان و مرحوم امام بودم. البته رابطی که مرحوم امام به مشهد می فرستادند پنج نفر بودند؛ آیت الله حسینعلی منتظری، آیت الله عبدالرحیم شیرازی، آیت الله علی مشکینی و آیت الله سید محمدرضا سعیدی خراسانی و گاهی هم آیت الله اسدالله نجف آبادی. مجموعا همه با هم نمی آمدند و گاهی هم فاضل هرندی می آمد. اولین مرتبه سه نفر یعنی آقایان منتظری، شیرازی و سعیدی آمدند که نامه های آقای خمینی را می آوردند. من رابط بین علمای مشهد بودم؛ آیت الله میرزا احمد کفایی، آیت الله عبدالحسین سبزواری، آیت الله حسن قمی، آیت الله سید محمد هادی میلانی و آن زمان پیام هایی بود که با دیدار علماء می آمدند.

آقای کفایی نامه اول را خواند و در حضور همین آقایان این حرف را زد که به نظر من این حرکت خوب نیست و سرانجام خوبی ندارد. پس اصل ماجرا در تغییراتی بود که همه پیش بینی می کردند. چون امام، با آن قدرت روحی که داشت، همین کلماتش توانمندی او در کارها را نشان می دهد و همین کلمات را از اول تا آخر به کار برده است.

امام روزی که بیرون از کشور بودند کلمه «آزادی» را مطرح کردند؛ «به حقشان می رسند» و «به حقشان می رسانیم» را مطرح کردند. اینها عبارات مرحوم امام است. یعنی امام کار را ملی و مردمی کرد. این بالاترین سوژه امام بود که وارد ایران شد. جملاتی از این قبیل که «من یک طلبه ساده هستم» واقعا اشک در چشم ها پیدا می شد؛ و یا این جمله که «من یک طلبه ام و از خود چیزی ندارم».

خدا چه چیزی می فرماید؟ ما آنچه را می گوییم که رسول الله (ص) فرموده است. یعنی مردم به وجدان دینی پذیرفتند که باید از خدا و رسول (ص) اطاعت کنیم؛ و در تمام عمرشان شنیدند که دین سهله و سمحه است؛ یعنی آسان، شیرین، گرم، مهربان، محبت آور، محبت پرور و مهرپرور است و مردم دوست داشتند. با انجام این کار انقلاب شد. الحق باید بگوییم هیچ کس نبود که فداکاری نکند و اگر هم بود خیلی اندک بود و با همه سختی ها هم ساختند. یواش یواش خود مسئولین عوض شدند

در عمل افراد تغییرات زیاد شد؛ چون می فرمودند کار از مردم و دست مردم است. همین کار را هم کردند؛ رأی گرفتند و مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان درست کردند. برای اینکه بر حکم خدا باشد، نه شخصی و نفسانی؛ نفسانی استبداد می شود. خیلی مواقع در حرف های آقای خمینی نزدیک به این مضامین هست که می فرمایند «اگر بنا شد شما به این دستورات عمل نکنید خدای ناکرده نفسانی و تبدیل به استبداد می شود.»

نامه امام به نمایندگان مجلس: مدام از من چیزی نخواهید و خود شما رأی دهید

در قانون اساسی مطالبی مطرح شد که درگیری زیاد شد و نکته مهمی که آنجا مطرح شد ولایت فقیه بود؛ این برای آنها سنگین بود. یعنی همه مردم تابع ولی فقیه شوند. چون امام خیلی باهوش و آگاه بود این کلمه را استعمال می کرد اما در عمل این کار را نمی کرد. چندین مرتبه به مجلس نامه نوشت که مدام از من چیزی نخواهید و خود شما رأی دهید.

نامه ای به مجلس نوشته و می فرماید که سعی کنید خلاف حکم خدا و رسول و کار مضرّ برای مردم نباشد. گرچه اگر خلاف شرع هم باشد شورای نگهبان بر می گرداند ولی رأی دهندگان معصیت کار هستند که چرا این رأی را دادند. حقوق مردم را رعایت کنید. همه جای حرف از رعایت حق می زدند. اولین سخنرانی هم آقای فخرالدین حجازی سخنرانی کرد و خیلی امام را بالا برد که تو سلیمان زمانی و هرچه می خواهی بگو و فرمان، فرمان تو باشد.

آقای خمینی آنجا عظمت به خرج داد و فرمود، «من می ترسم که این حرفها باورم بیاید». یعنی همه چیز مردم هستند. مردم خوششان می آید کار دستشان باشد. بار اول تندروها کار را گرفتند. دور دوم تندرو و کندرو با هم افتادند. دور سوم کندروها یک مقدار جلو و تندروها عقب افتادند. همه اینها به صورت من درآوردی شد که دیگر حکم الله نیست؛ اسمش حکم الله است ولی عملا حکم الله نیست.

سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که چطور بین این حکم الله و نظر امام که به مجلس می گوید به رأی خودتان عمل کنید همنشینی برقرار کرد که هم حکم خدا اجرا شود و هم مردم راضی باشند؟

هیچ وقت نیست که حکم خدا باشد و مردم راضی نباشند. همیشه مردم به حکم خدا راضی هستند. ما حکم خدا را خراب می کنیم. مثلا خدا می گوید قهر نباشید و آشتی کنید، مردم نه می گویند؟ خدا می گوید دروغ نگویید، مردم نه می گویند؟ خدا می گوید خیانت نکنید، مردم نه می گویند؟ ما دروغ گفتیم. یعنی مثلا ما گفتیم خیانت نکنید ولی عمل نکردیم؛ مردم می فهمند. الآن حرف مردم این است که مال هایی که دیگران به نام انقلاب خورده اند را برگردانند و آنهایی که خیلی پست ها را اشغال و مدام من من کردند کنار بروند و همان چیزی که گفته اند را عمل کنند.

مثلا در مورد مسأله حجاب که اخیرا مطرح شده علماء و شخصیت های مختلف اختلاف نظر دارند.ابدا.در اصل حجاب اختلافی نیست؛ حجاب واجب است و جزو ضروریات اسلام است اما آیا هر واجبی را با اجبار باید اجرا کرد و به چه شیوه ای؟ آیا اجرای واجبات منطق ندارد؟ اسلام دین اقناع و منطق است.

عده ای می گویند حجاب اجباری نیست و وظیفه حکومت نیست که نظارت کند و عده ای می گویند که وظیفه حکومت اقامه اجباری حجاب در جامعه است.

همیشه حرف هست. اسلام این را نمی گوید. قرآن می گوید چشم هایتان را کاهش دهید. همه علماء هم همین حرف را می زنند. ما یک ستر عورت و یک حجاب داریم. ستر عورت از زنان واجب است؛ چون جزو نظام است. زنانی که در خیابان هستند و چارقد به سر دارند و مویشان و گلویشان بیرون است؛ این چارقد چه حجابی است؟ همین را کتک می زنند و شوهرش را از بغلش پیاده می کنند و نامحرم را کنارش می نشانند؛ به عنوان امر به معروف و نهی از منکر.

این خلاف است. من خودم در جریان امر به معروف و نهی از منکر بودم؛ این کارها خیلی شده است. مثلا فرد شراب خورده و وقتی به خانه او می رفتند تلویزیونش را می آوردند. شراب خواری چه ربطی به تلویزیون فرد دارد؟ یعنی کارهای من درآوردی زیاد شده است. شما باید بپذیرید این کارهای خلاف انجام گرفت و این طور شد. همین الآن هم، وقتی می گوییم ما اسلام را پذیرفته ایم، لوازم اسلام هم می پذیریم. لوازم اسلام را همین مقداری که در رساله عملیه است، اگر می گویند اختلاف هم هست مسأله رهبری است و حکم شرعی که یک مجتهد به عنوان رهبر گفته باشد. این اضافات دولتی و مردمی و اجرایی است؛ اشخاص می خواهند یک کاری را اجرا کنند، بد اجرا می کنند. می گویند برو کلاه بیاور، سر می آورد.

*منظورتان از اضافات چیست؟

یعنی ما حق نداریم بر سر حجاب زنی را در خیابان دعوا کنیم. تذکرات این نیست که بگیریم برخورد به زور کنیم بکشیم در خیابان توجه مردم را جلب کنیم آنها لج می کنند. چرا؟ تا حالا که مردم پذیرفته بودند. اخیرا یک لج و لجبازی بین برخی مردم و مجریان به وجود آمده است. حتی به بسیج که دولتی نیست و ملی و متعلق به مردم است، این اخطار را می دهم که بسیج مردمی را برای مقابله با مردم استفاده کردن و مردم را در مقابل هم قرار دادن خطایی بزرگ است. این نیروی بسیج روش هایی را اجرا کرده است که مشکل ایجاد می شود.

اینهایی که لج می کنند جوان هستند. عده ای از جوانان می گویند آن روزی که مرحوم امام می فرماید «شاه می گوید من شما را به تمدن رساندم؛ ملت می گویند شما را نمی خواهیم. اگر این ملت بگویند شما را نمی خواهیم باید قبول کنیم». استبداد به معنای اینکه من می گویم، غلط است. حکم الله را خدا می گوید و همه می پذیرند. حکم الله این چیزهایی نیست که ما اجرا می کنیم. من نمی خواهم از خودم چیزی صحبت کنم و می خواهم از اجتماع صحبت کنم.

هر جایی که فضول باشی ها، حمله ورها و حمله کننده ها کمتر هستند، حجاب خانم ها هم بهتر است. مردم فهمیده هستند؛ این همه مسجد و هیأت سینه زنی می روند، کسی به آنها چیزی می گوید؟ وقتی در خیابان می دود و یکی را می گیرد، ماشین گشت به زور می برد، او هم بالا می رود و چارقدش را علم می کند. دارد لج بازی می کند؛ به همین دلیل که چارقد(روسری) سرش بوده و از خانه بیرون آمده است. اگر می خواست بی حجاب باشد از همان خانه روسری خود را در می آورد.

بشر اینقدر اسیر نیست. اگر آزادی های نوجوانان تحت عنوان دین به خودش واگذار شود، اطاعت می کند؛ وقتی تحکیم و زور کنیم اطاعت نمی کند. همین اتفاق الآن افتاده است.

*در بحث این شیوه برخورد با حجاب احساس خطر می کنم

پیشنهاد می کنم افراد متخصص دینی و اجتماعی دور هم جمع شوند و این مسائل را بررسی کنند و از نیروهای نظامی و امنیتی و تصمیم گیران تقاضا می کنم نتایج این جلسات را در تصمیمات خود لحاظ کنند. من در بحث این شیوه برخورد با حجاب احساس خطر می کنم.

یک بحث دیگر هم مسائل اقتصادی است. بالأخره جوان است و کار می خواهد. می بیند کسی آنجا نشسته است که کار بلد نیست. اسلام می گوید کار را به کاردان بدهید. وقتی دستورات انقلابی طبق قانون دین اجرا نشد به اینجا کشیده می شود. الآن شما ببینید، چرا صادرات ما به قدری ضعیف است که میوه دارد از بین می رود؟ برای اینکه آقایان پست ها را گرفته اند و وقتی می خواهند صادر کنند روی لج و لجبازی می گویند صادر نکنید؛ من می خواهم صادر کنم. کارها را از آدم های متخصص گرفته ایم.

من نکته لطیفی در باب اقتصاد بگویم. خدا می داند دلم می سوزد که چرا کار را به اینجا رساندیم؟ اولا خود یارانه دادن، بنده خدا کار می کرد و دویست تومان می گرفت و وقتی یارانه دادند دیگر نرفت کار کند. اگر نیرو به کار گرفته نشود مشکل پیش می آید و اگر کار را از بگیرند مشکل دوم است. وقتی می خواهد صادر یا وارد کند صد مشکل برای او درست می کنند و باعث می شود به اینجا کشیده شود. اگر صادرات و واردات آزاد شود مشکلی نخواهد داشت. باغداران می گویند برای ما صرفه ندارد که میوه را جمع کنیم؛ چون وقتی به خیابان می آوریم به قیمت مناسب از ما نمی خرند.

دو چیز متعلق به اسلام است؛ شما ببینید اجرا می شود یا نمی شود. اول اینکه امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر می گوید آنقدر از مردم مالیات سنگین و ناعادلانه نگیر که ناراضی شوند.

الآن چرا کارخانه های ما تعطیل شده است؟ بیمه و مالیات فشار می آورند و فرد می گوید آنقدر کار نکرده ام و درش را می بندد. ما می گوییم چرا فلان کشور آباد است؟ همین چند روز قبل اعلام کرد که اگر کسی در کشور ما سرمایه گذاری کند، ما مالیات از او نمی گیریم. ما در کشور خودمان هم به زور مالیات می گیریم. ما نرخ گذاری نمی کنیم. یعنی هرچه می خواهد بفروشد. آن وقت می بینیم که میوه فروش و آجیل فروش چهار ماه خوب جگر خورده و شب عید یا شب چله با بلندگو بالای سرش می آییم که این چند است؟ تا حالا کجا بوده اید که می گویید این چند است؟ تو می دانی با چقدر خسارت اینها را نگه داشته تا امشب بفروشد؟ والله این را هیچ کجای اسلام نگفته است. این نرخ گذاری ها حرام است. چرا نمی گذارید بفروشد؟ مردم اگر نمی خواهند نخرند. شما وکیل و ولی مردم نیستید. همین الآن اگر همه کارگران کارخانه ها را بدهند بیمه و مالیات را سخت نگیرند، کارخانه ها راه می افتد.

من معتقدم میوه ایران سه بار صادر و سه بار وارد می شود و در دست خود مردم است. چهار نفر نیروی پنهانی پیدا می کنیم و می گوییم اینها مردم هستند. اینها مردم نیستند. مردم می فهمند.همین بحث خصوصی سازی که اصطلاحا می گویند خصولتی می شوند؛ نه خصوصی سازی.

واقعا خصوصی سازی نیست. کجای اینها خصوصی سازی است؟ جالب اینجا است، من این اطلاعات را دارم که می گویم، کلا اگر کار دست کسی باشد که خود کاشته و خود جمع کرده و خود فروشنده است، با عشق این کار را می کند و از کارش لذت می برد؛ وقتی جان می کند و کسی دیگری می گوید به من بده، رنج می برد.

*استنباط من از فرمایشات شما این است که مسائل معیشتی و تبعیض عامل اعتراضات اخیر بوده، درست است؟

عامل این اعتراض سه چیز است؛ زورگویی به مردم، توجه نکردن به خواست مردم و وقتی مردم چرا می گویند، آنها را ساکت می کنند؛ این بدتر است. شعارهایی که دارند می دهند خیلی خطرناک است.

*یک سری شعارهای تند علیه هر دو جناح و حتی عده قلیلی آرزوی برگشت به رژیم سابق را کردند. تحلیل شما از این شعارها چیست؟

احتمال بازگشت به رژیم پهلوی خیلی ضعیف است؛ این هم از لجبازی است. خود جوان ما میداند سلطنت برای این کشور مفید نیست با شاه احساس خوبی ندارد ولی می فهمد که روشی برای تقابل و اعتراض و به زبان ساده حرص در آوردن است. احتمال قوی این است که ما می خواهیم به همان اسلامی که اول رأی داده ایم، که حمایت از مردم است، مردمی است، در آن مردم کاره ای هستند و کار دست خود مردم است را می خواهیم. مردم اینکه ما ولی شما هستیم و ما امیر شما هستیم را نمی خواهند و درست هم هست.

*وقتی با اتفاقات دیگر مقایسه می کنیم، مجموعه نظام با این اعتراضات چطور برخورد کرد؟

مقداری از این قضیه اخیر به نظرم منشاء خاصی داشت که اشتباه شد؛ من بارها هم گفته ام که متاسفانه افراد نادانی تئوریسین شده اند و کار را دست می گیرند و بارها هم ضربه زده اند. نمی دانم آقایان چند بار می خواهند از این تئوریسین های نادان ضربه بخورند.

این اتفاقات حرکت ناهنجاری بود که فکر کردند مثل سال ۸۸ می توانند آن را اداره کنند ولی اداره نشد. این کار بسیار کار بد و خطرناکی بود. من روز اول که متوجه شدم، دیدم که کار خیلی خطیری است؛ و آن این است که اینکه مدام مردم را علیه کسانی تحریک کنیم که خود آنها هم در معترض کردن مردم دخالت دارند، نگران کننده است. مردم حرف برای زدن زیاد دارند؛ برای گرانی به خیابان می آیند ولی حرف به تصمیمات کلان نظام هم دارند. خب آن وقت اگر علیه دولت باشد نامش «اعتراض» است، اما اگر علیه سایر نهادها باشد می شود «اغتشاش»! آنکه برای مشکل اقتصادی به خیابان بیاید ممکن است دست به هر کاری بزند؛ نگرانی های معیشتی آرامش را از انسان می گیرد. آن وقت چه اتفاقی می افتد؟

امام فرمود که به فقراء و مستمندان برسید؛ ایشان هشدار دادند که خدای ناکرده روزی برسد که مردم بفهمند باطن ذات شما چیست و خدای ناخواسته یوم الله دیگری واقع شود؛ آن روز فاتحه همه ما را خواهند خواند.

*مسئولان بیایند بنشینند و از گذشته خودشان عذرخواهی و به مردم تفهیم کنند

من خودم زمان مصدق بوده ام؛ عضو افراد حرکت جامعه بوده ام. من می گویم تا دیر نشده مسئولان بیایند بنشینند و از گذشته خودشان عذرخواهی و به مردم تفهیم کنند که اشتباهات رخ داده است. کسری ها را جبران کنند و مثلا یکی از موارد این است که از حالا دیگر روی بیمه ها و مالیات فشار نیاورند. مردم مالیات و بیمه باید بدهند ولی مسئولان هم باید جواب دهند.

الآن بزرگترین اشکال من به بیمه این است که شاید حدود۱۶سال داشتم که به فکر بیمه افتادم. وقتی برای کار جزئی که داشتم انجام می دادم به بیمه رفتم، قانون دیگری به نام «قانون تأمین» بود و بعد از دو سه ماه گفتند بیمه نمی شود. آن موقع ماه رمضانی بود که در بازار مشهد آتش سوزی اتفاق افتاد. فردا من برای بیمه دنبال کردم و دیدم هیچ کس جواب نمی دهد. اگر بیمه جواب دهد مردم افتخار می کنند که بیمه کنند. بیمه پول را می گیرد ولی در پرداخت نمی پردازد و بازی در می آورد و نتیجه این می شود.

*چرا مردم اینگونه شده اند؟ دستاوردهای انقلاب را ما خوب حفظ نکردیم. افراد منتسب به رهبری از این جایگاه به درستی استفاده نکرده اند. از جایگاه نهادهای مردمی بد استفاده کردیم.

مردم می بینند که پول کجاست و از آنجا مطالبه می کنند. این همه بنیاد با درآمد کلان؛ اینها منافعی که می گیرند را به کجا می دهند؟ من در گذشته آماری داشتم، که دقیق یادم نیست، چند درصد مالیات کل کشور از همین شرکت هایی بود که حالا مصادره شده. زمانی که دست مالک بود چقدر درآمد مالیاتی پرداخت می کرد وقتی در اختیار بنیاد بود چقدر مالیات پرداخت می کرد. بعضی وقتها هم می گفتند ضرر کرده ایم؛ چون خبره نبودند.

من راحت به شما بگویم، الآن نه آب کشاورزی ما درست و به وقت به کار گرفته می شود، نه صادراتمان در دست مردم است که خوب صادر شود و نه وارداتمان در دست مردم است که خوب وارد شود. نتیجه آن این گرانی ها است. روزگار ما به آنجا رسیده که راضی هستیم دشمنانمان بخورند ولی دوستانمان نخورند. چرا از بابک زنجانی و دیگران نام می بریم و می گوییم نفت ها را فروخته اند؟ چرا عادی نفروشیم؟ چرا با تحریم رو به روی شویم؟ چرا مسخره کنیم که تحریم ها کاغذ پاره است؟ اینها حرف هایی بوده که در این مملکت زدیم. یعنی آنچه گفته شده و آنچه به کار رفته خلاف رضای مردم است و خلاف قانون اساسی هم هست.

*پس این طور که می فرمایید ریشه های این مسائل غیر اقتصادی است.

اگر بررسی شود ریشه آنها نادانی و خودخواهی است.

*ریشه آن دقیقا در چه موضوعی است؟

قدرت زیاد، دانش کم، تملق به جای حرفهای کارشناسی، خودخواهی، حذف کردن کارشناس خبره و دشمن پنداری افراد صالح.

*مردم در چه شرایطی و به چه صورتی می توانند دنبال رأیشان بروند؟

این سازکار دارد. متاسفانه مسئولین بنای اجرا یا اعتماد به نفس در اجرا راندارند.

در دنیای امروز برای اینکه مردم حرف هایشان را بزنند ابزاری هایی مثل مطبوعات و رسانه ها هست.رسانه ها را هم ضمانت گفتاری ندارند. موبایل ها وقتی امنیت ملی به میان می آید قطع می شود؛ سازکار اعتراض در کشور به طور واقعی روشن نیست.

عملشان کو؟ شرط اول این است که امام از روز اول فرمود به داد اسلام برسید. تا همین الآن که پیش شما نشسته ام، هر جایی که اسلام بوده دویده ام و هرجایی که حقه بازی بوده نرفته ام؛ خودداری کردم و خانه نشین شدم. تا توانستم مبارزه کردم که غیر اسلامی نشود ولی زورم نمی رسد.

همین الآن هم می گویم از مسئولان تقاضامندم که مالیات را منطقی کنید، در بیمه به مردم فشار نیاورد، حرف مالیات دهندگان را بپذیرند و هر فردی که می گوید بیشتر از این کار نکرده ام حرف او را قبول کنید. فرض می گیریم که دروغ می گوید، شما به عنوان مجری دیندار حرف مؤدی را بپذیر. از دولت هم می خواهم هرجایی که بیمه تقاضا دارد و مستحق است باید پرداخت شود. صندوق ها را هم خالی نکنند و به مردم اعتبار دهند. معیشت مردم را تأمین کنند.

از جوانان می خواهم خود را راضی به کار کنند. اشکال دیگر ما این است که دانشگاه توسعه پیدا کرد و دانشگاهیان ما زیاد شدند؛ دانشگاه رفتند اما کاری که یاد گرفتند را اجرا نکردند. وقتی به مهندس راه و ساختمان می گوییم که به بیابان برو می خواهیم جاده سازی کنیم، نمی رود. مهندس عمران می گوید باید افغانی ها کار کنند.

*این به نبود فرهنگ کار در ایران هم بر می گردد

یک روز من از خانه بیرون آمدم و دیدم آقایی پشت ماشین نشست؛ همراهان فکر کردند که سوء قصدی دارد بررسی کردندکه ببینند چه است؟ گفت از حاج آقا عذرخواهی می کنم؛ من مهندس هستم، آمده ام لباسم را عوض و سر خیابان کار کنم. بغل گرفتم و بوسش هم کردم و گفتم به مهندس راه و ساختمانی که دارد آجر می چیند افتخار می کنم؛ تا اینجا کار می کنی ناهار را مهمان من باش. همین آقا دیگر حاضر نیست که کار کند و می گوید باید یک پست به من بدهند. پستی نداریم که بدهیم؛ باید کار کنید.

من یادم نمی رود که پنجاه سال پیش در یکی از کشورهای خارجی در ماشین بودم و دیدم که آپاراتچی عکسی به دیوار زده است. وقتی که پرسیدم گفتم که این مجوز آپاراتچی است؛ لیسانسی دارد که بتواند پیچ ماشین ها را باز کند.

پس تقاضای من این است، همین الآن هم دیر نشده است، مجموع میوه جات را جمع کنند و مردم هم در جمع کردن کمک کنند و دولت فقط به صادر کردن کمک کند؛ باز دلار بر می گردد و قیمتش بهتر می شود. بعضی وقت ها قیمت پرتقال، نارنگی و نارنج ما در برخی از کشورهای اطراف اگر با دلار صادر شود، خوب صادر می شود و ضرر هم نمی کنیم. بعضی چیزهایی که نباید بکاریم را کمتر بکاریم. تلویزیون نشان می داد یکی از چیزهایی که نمی توانیم جمع کنیم فلفل است. چرا نمی توانیم جمع کنیم؟ اگر آنها را جمع کنند و کنار خیابان بگذارند تا مردم فقر بخورند، برکت می آید و همان محصول دو برابر می شود.

پس اول اینکه بیمه ها و مالیات ها برای اموال مردم نرخ گذاری نکنند. بگذارند هرکس هرچه می خواهد بفروشد و هرکس نمی خواهد نخرد. شما وکیل مردم نیستید. بگذارید مردم کار خودشان را انجام دهند؛ در این صورت شما هیچ ضرری نخواهید کرد. چند وقت قبل در شبکه های اجتماعی دیدم که یک کارمند شهرداری به زور دارد میوه های دستفروش را به خیابان می ریزد. چه کسی گفته این کار را بکند؟ سد معبر این نیست. باید محترمانه کنار بایستند و کمک فرد کنند تا میوه خود را بفروشد و به خانه برود.

مردم آزادی را دوست دارند. فرمان فرمایی نکنند. اگر با مردم برادری و مهربانی کنند، همانند پنج سال اول انقلاب همه کمک خواهند کرد و مملکت درست می شود. غیر از این باشد مملکت به خطر خواهد افتاد.

*شعار آزادی، که به آن اشاره کردید، یکی از دو شعار اساسی انقلاب بود. شعار اول استقلال بود که ما الآن کشور مستقل و مقتدری در منطقه هستیم و یکی از امتیازات جمهوری اسلامی ایران همین قضیه است. اما در بحث آزادی چقدر پیشرفت کرده ایم و الآن کجا هستیم؟ اگر بخواهیم از منظر اتفاقات اخیر کشور را بسنجیم چقدر این مسأله آزادی در نارضایتی مردم مؤثر است؟

ما آزادی را از گفتار و کردار و قلم مردم گرفتیم. الآن اگر تمام سایت ها را آزاد نکنیم مردم از ۱۰ جای دیگر مطلب را می گیرند. امروز دیگر هیچ چیزی پنهان نمی ماند. سایت ها را آزاد کنیم و همان چیزهایی که آنها پخش می کنند را خودتان پخش کنید؛ نگذارید مردم اسیر شوند. تمام زندگی مردم و روزنامه ها را آزاد بگذارید. بشر ذاتا آزادی خواه است. یک بچه دو ساله که هنوز نمی تواند قاشق را درست دست بگیرد و درست غذا بخورد، اگر قاشق را از او بگیرید آن را توهین تلقی می کند. این بچه انگلیسی، آمریکایی و عرب نیست؛ یک بچه مسلمان ایرانی است. می خواهد استقلالش را حفظ کند. حالا که نمی تواند مادر قاشق دست می گیرد و با احترام به او می گوید که این طور غذا بخور.

ما می گوییم آنجایی که نمی توانند دولت دخالت کند و جایی که می توانند را خود مردم اجرا کنند. ما جایی که می توانند اجرا کنند را از دست مردم می گیریم. این خیلی خطرناک است. وقتی خود فرد می تواند جنس را بفروشد شما با او چه کار دارید که برایش نرخ بگذارید؟ شما به معامله نگاه کنید و مالیات و عوارضتان را بگیرید. ما کارمند اضافه درست کردیم. قوم و خویشان خودمان را فرستاده ایم که کارمند بشوند. چه کارمندی شوند؟ باید ما نیاز به کارمند داشته باشیم تا کارمند اضافه کنیم. باید کارمند بلد باشد چه کار کند.

تقاضای من این است که برای مردم آزادی خرید و فروش قائل شویم؛ با نظارت عالی تا چیزهایی که حرام است را خرید و فروش نکنند و تذکر بدهند. به جاهایی می رسیم که دیگر نظارت ما لازم نیست و فقط می توانیم از دور هدایت کنیم. مثلا اگر یک نانوا تا شب بخواهد هزار بار چانه بگذارد، دستی برای او می ماند؟ این فرد چقدر می تواند گران فروشی کند؟ چقدر می تواند خمیرش را کم کند؟ اگر این فرد کار خودش را بکند اتفاقی نمی افتد. آنجا که کامیون کامیون، کانتینر کانتینر جنس جا به جا می کنند را دنبال کنید. شهرداری میوه دست فروش خیابان را به عنوان سد معبر جمع می کند. این را چه کار دارید؟ کامیون سد معبر کرده است. چرا آن را چیزی نمی گویید و اجازه می دهید که برود؟ بگذارید این هم جنسش را بفروشد.

اما آزادی در قلم، آزادی در نوشتن، آزادی در شنیدن هم مسأله مهمی است. صدا و سیما از اینها بیرون بیاید. الآن صدا و سیما منحصر به عده ای است. همین طور بلندگوهای اجتماعی منحصر به عده ای است و متعلق به همه نیست. حداقل روزنامه ها را مقداری به اختیار مردم بگذارید و سایت ها را هم به اختیار مردم بگذارید و هیچ وقت جلوی آن را نبندید. قول می دهم هیچ فسادی اتفاق نخواهد افتاد. آنچه آنها می فرستند، شما هم خوب هایش را بفرستید. شما انکار و اعلام کنید. وقتی شما چیزی می گویید و خلاف هم می کنید، کسی به شما نگوید خلاف می کنید؟

*الآن بعضی افراد می گویند باید شبکه های اجتماعی بسته شود تحلیل شما از این حرف ها چیست؟

همین ها مردم را گرفتار می کند. نباید ببندند. چه کسی گفته بسته باشد. یک زمانی می شد، اما الآن نمی شود آنها را بست. الآن انقدر تکنولوژی رشد کرده که خیلی از بچه های داخل خانه از متخصص داخل وزارت کشور آگاه تر هستند. یک بچه داخل خانه از آقایی که اطلاعات مخابراتی دارد واردتر است. علم و تکنولوژی و اطلاعات پیشرفت داشته است.

والله اگر ما مردم را منع نکنیم مردم عقل و فهم و شعور دارند و می فهمند و می دانند. به خداوندی خدا مردم از شما متدین تر هستند. به خدا دین مردم بهتر است. اینها دینشان اصالت دارد و شما دینتان تظاهر دارد. این افراد را اجبار نکردند و شما اجبار به دینداری هستید.

اجبار به درد نمی خورد. به خداوندی خدا اگر مردم مختار باشند و نظارت عالیه ای بر آنها باشد، با اخطار و ارشاد، مردم راه خودشان را می روند. چیزهایی که من می گویم امتحان شده است. من بچه امروز نیستم و سنی بر من گذشته است. خدا می داند که یادم نمی رود، وقتی بر سر موضوعی آقایی فریاد می زد من گفتم این کار را نمی کنم و تذکر می دهم، تمام مردم اطاعت کردند. مردم می خواهند حرف حساب را بشنوند.

*در بحث آزادی ها، مسأله رفع حصر و ممنوع التصویری آقای خاتمی مطرح شد. فرض کنید که حصر رفع و ممنوع التصویری ها حل شود، چه اتفاقی می افتد؟

به چیزی که زوم کرده اند و به لج و لجبازی افتاده اند من وارد نمی شوم. ولی می دانم که لج و لجبازی است. یعنی می دانم اگر روز اول این کارها نمی شد، هیچ اتفاقی نمی افتاد. حالا که شده من هم هرچه بگویم کسی به حرف من گوش نمی کند.

من معتقدم که اگر همیشه کارها بر وفق مصالح اجتماع و در اجرا درست اجرا شود، هیچ کس گله ندارد. یک وقت می گویند مصلحت دولت و حکومت است. مردم این مصلحت را نمی خواهند. دوم اینکه اگر هر کاری با مهربانی انجام شود مردم می پذیرند ولی با خشونت نمی پذیرند. از همین مردم تقاضا می کنم آرام باشند و آرام بگیرند. من از دولت خواسته ام و از حکومت هم می خواهم که حتما این خواسته های شرعی و اخلاقی شما را به نحو احسن اجرا کنند.

اگر اجرا نکردند مطمئن باشید خود به خود آنها از فشار و شما هم از سکوت خسته خواهید شد و آن موقع خطر بسیار عظیم خواهد بود. آن وقت کسی نیست که علت را بپرسد. ولی الآن من خواهش می کنم، دشمن بیدار است و افراد از بیرون به جنبش ما نظارت دارند. برای رضای خدا و صلاح خودتان آرامشتان را حفظ کنید و مسئولین هم آنچه کمبود است و مقدور است را به شما برسانند؛ و می رسانند.

من از مجموعه آقایانی که در قوه قضائیه هستند تقاضا دارم احکام صادره را به این شکلی که خودشان مایلند صادر نکنند؛ احکام را به شکلی که دین گفته و رفاه و آسانی در آن است صادر کنید. قانون مدنی ما را دانشمندان و علما نوشته اند؛ تا حالا هرچه تبصره خورده خراب شده است. خیلی از قوانینی هم که ما داریم با تبصره خوردن خراب شده است. باز هم می گویم قانون را اجرا کنید و حرف و نظر شخص را اجرا نکنید.

*الآن بحثی با عنوان «ضرورت انجام گفت و گوی ملی» بین سیاسیون مطرح است. می گویند باید بر سر مسائل کلان کشور گفت و گوی ملی کنیم. نظر شما در مورد گفت و گوی ملی چیست؟ چرا الآن گفت و گوی ملی نداریم؟

گفت و گوی ملی لازم است؛ اصولا گفتگو خوب است مگر منطق نداریم اما بر سر چه مسایلی ابتدا باید از مسایل ساده و موضوعاتی که اختلافات کمتری هست شروع کنیم. آخرش به کجا می رسد؟حرف های هم را می شنویم حداقل میفهمیم که حرفهایمان راشنیده اند.

در هر صورت اول باید مسئولان به معیشت مردم توجه کنند.. همین الآن شب عید است؛ برنج و روغن وارد کنند و به مردم بدهند. پول از بنیاد مستضعفان و بنیاد شهید بگیرند تا بتوانند به مردم بدهند. بعد از عید هم آقایان برای اشتغال برنامه ریزی کنند و با خود مردم مشورت کنند. اگر شغل ها را تغییر دهند و با مردم در میان بگذارند ملی می شود.

*در فضای نارضایتی بخش هایی از جامعه نقش تریبون های رسمی را چه می بینید؟ ائمه جمعه، صدا و سیما و تریبون های رسمی برای آرام کردن مردم چه وظیفه ای دارند؟

تلویزیون، تریبون ها و بلندگوها شخصی نباشند و همه آنها ملی باشند. یعنی فرد می گوید چون من فقیه هستم استدلالی بدون رعایت همه جوانب می کنم و حکم می کنم که فلانی مهدورالدم است؛ به فقه تو باید شک کرد!تاریخ پر است از اشتباه مدعیان فقاهت که چه بلایی سر دین آوردند.

من اینجا از همه فقهای دینی و حجج اسلام و آیت الله ها و جمیع مراجع بزرگوار می خواهم که سعی بفرمایند به اندازه ای که مقدور است استقلال حوزه را حفظ کنند و حوزوی ها را زیر نظر بگیرند. حوزه داری کنید و فقیه پرور باشید تا خداوند شما را دوست بدارد؛ و می دارد. امام صادق (ع) و ائمه معصومین (علیهم السلام) پشتیبان شما هستند.

فکر نکنند اگر همه به عنوان فقیه زودرس و نورس وارد مسائل اسلامی شوند اسلام را عزت می دهند؛ بله با این کار اسلام را به ذلت و مسلمانان را به نفرت و دوری از دستورات دین می کشانند. تقاضامندم حوزه را از این مزاحمت ها جدا و به مزاحمت های نادرست تأمل کنند و مطمئن باشند امام زمان (عج) آنها را یاری خواهد کرد.

*نظر شما در مورد صحبت هایی که اخیرا در نماز جمعه در مورد اعدام برخی افراد شد چیست؟

مخاطب من همه تریبونهاست؛ مخصوصا در شهرستانها و شهرهای کوچک و همه افراد. این تریبون ها تریبون وحدت است نه کرسی قضاوت. از این تربیون ها چهره رحمانی اسلام و مردمی و عقلانی انقلاب را به نمایش بگذاریم. انقلاب در آینده با این تریبون ها قضاوت می شود.

*در بحث کلان، الآن مشکل نماز جمعه فقط نرده است؟

اگر نرده به این معنا باشد که آن طرف نروید، در طول تاریخ یک پارچه می نوشتند...؛ چون کافی است روی یک پارچه یا کاغذ بنویسند «اینجا ننشینید».

کل حرف من این است که سعی کنید تمام دوره های زندگی را از خدا جدا نشوید چون خداوند شما را دوست دارد و همه دستورات دینی هم مرضیّ خدا و مطلوب انسان ها است. یک سری تکالیف شرعی مثل روزه گرفتن داریم که مشقت دارد و اینها را هم باید یاد بگیریم. مثلا برای غذا خوردن می گوییم مشقت جویدن را هم بکش. این مشقت برای معده خودت خوب است. یک سری از مشقت های دینی مثل پوشیدن، نماز و روزه داریم که به نفع خود انسان و برای رفاه خودتان است. بدانید که این مشقت ها مقدمه تعالی شما است. اینها را با بقیه احکام جدا کنید.

در پایان از همه بانوان تقاضا دارم حجاب اسلامی و آنچه مدنظر اسلام است را رعایت کنند که این جزو قوانین اسلام و نظام است. ما عفاف و حجاب را کنار هم می گذاریم. زنان ایرانی عفت دارند، پاکدامن هستند و امیدوارم در بحث حجاب هم آنچه مورد نظر اسلام است را رعایت کنند و از همه مردم می خواهم آنچه را که مهم است یعنی عفت چشم و عفت زبان را رعایت کنند و از مسئولین می خواهم که هرچه برای رضای خداست بر زبان برانند.

ارسال به دوستان