عصر ایران ؛ کاوه معینفر - کیهان در روز 18 فروردین ماه با انتشار 2 مطلب از منتقدان سینمایی خودش حمله شدیدی به فیلم "برادران لیلا" سعید روستایی انجام داد. "سعید مستغاثی" در مطلبی تحت عنوان «این یک فیلم نیست!» و "محمد تقی فهیم" با تیتر «جمع بیجماعت» هر کدام از منظری به فیلم روستایی تاختند.
ابتدا امر مشخص کنم که نقد نوشتن بر هر فیلمی وارد است و سابقه نقد نویسی در سینما تاریخی به درازی خود پیدایش سینما دارد. پس در اساس هیچ مشکلی با این که فیلم «برادران لیلا» مورد نقد قرار بگیرد ندارم و اتفاقا این روند یکی از اساسیترین بخشهای سینماست، اما آنچه که این حضرات انجام دادهاند نقد فیلم نیست.
از منظر نگارنده فیلم برادران لیلا یک فیلم است مانند سایر فیلمهای دیگر و قطعا قابل نقد و بررسی، فیلمی با نکات مثبت و منفی در جهانی که فیلمساز ساخته است.
سعید مستغاثی در نقدش بر فیلم از اساس آن را یک فیلم نمیداند! و سعید روستایی را هم فیلمساز نمیداند! او نوشته است: «برادران لیلا» یک فیلم نیست و سازنده آن هم هرگونه هنرمندی اعم از سخنران و بیانیه نویس محسوب شده و اثرش انشاء یا نمایش رادیویی تلقی گردد اما قطعا او یک فیلمساز به شمار نمیآید.»
برای اثبات این ادعای خود هم در آخر نوشتهاش مثال از آلفرد هیچکاک بزرگ آورده است و توضیح میدهد: «در صحنهای از فیلم «جنون» ساخته آلفرد هیچکاک که شخصیت اصلی فیلم در حال جستوجوی سنجاق کراوات جا مانده اش بر روی جسد زنی است که به قتل رسانده و او را درون گونی و داخل کامیون سیب زمینی در میان دهها گونی مشابه قرار داده، 152 پلان وجود دارد که هرکدام به طور متوسط کمی بیش از 5 ثانیه بر پرده سینما قرار میگیرند. چیدمان سکانس فوق به شکلی طراحی شده که حتی حذف یک پلان 5 ثانیهای از آن، به کل صحنه و کلیت فیلم لطمه میزند. بسیاری از آثار برتر تاریخ سینما چنین هستند اما در پدیدهای همچون «برادران لیلا»، به راحتی میتوان حداقل یک ساعت تا یک ساعت و ربع آن را حذف نمود بیآنکه هیچ لطمهای به اثر یا داستانش وارد آید.»
تناقض موجود در نوشته مستغاثی این است که اگر برادران لیلا فیلم نیست و روستایی هم فیلمساز نیست چرا برای اثبات این ادعا از یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینما وام گرفتهاید و با یکی از معروفترین فیلمهای تاریخ سینما سعی در به کرسی نشاندن استدلال خود دارید؟
با این مدل برخورد چند فیلم و فیلمساز در سینمای ایران و حتی در سینمای جهان وجود دارد که بتواند در مقابل هیچکاک بزرگ تاب بیاورد؟ اگر برادران لیلا فیلم نیست و روستایی در همین حد که شما ادعا میکنید از جهان سینما خارج است، اصلا چرا دربارهاش مینویسید؟ و اگر مینویسید چرا با هیچکاک مقایسهاش میکنید؟ فیلم ایرانی تراز شما چیست که بتوان در قالب همین فرمول به آن پرداخت؟
یا اینکه اتفاقا برعکس، شاید شاید شما چون میدانید که سعید روستایی کارش را انجام داده و فیلم هم مخاطبان خود را یافته است سعی در بی ارزش خواندن آن دارید.
پرسش این است، آقای مستغاثی شما که در ابتدای این نقد گفتهاید: «همیشه بر این باور بوده و هستم که در نقد و تحلیل یک اثر منتسب به سینما، آن اثر در ابتدا باید به معنای واقعی کلمه «فیلم» باشد یعنی از ابزار و بیان سینمایی استفاده کرده باشد. مانند هر پدیده دیگری همچون ادبیات یا موسیقی و یا شعر و... و بعد از آن به تحلیل و نقدش بپردازیم.»
تمام نکاتی که در بعد از این جملات نوشتهاید نفی نوشته خودتان و اثبات این است که دارید درباره یک فیلم حرف میزنید والا اگر برادران لیلا فیلم نیست دیگر چه نیازی به ادامه نوشتن و نقد آن؟ این تناقضات را نمیفهمم!
از آنطرف محمد تقی فهیم هم در بخشی از نوشته خود اشاره کرده است: «فیلم درباره همه چیز است، در عین حال راجع به هیچ چیز نیست. سطحیترین بیانات مترویی و سیاستورزی فضای مجازی و گفتوگوهای خانوادگی تبدیل به شعارهایی دهانپرکن شدهاند برای همین عجیب نیست که لحظهای تماشاگر احساساتی هم نمیشود چه رسد به اینکه حس شکل بگیرد. باسمهایتر ازاین نمیشد چندتا آدم را گذاشت که حرفهای «صد من یک غاز» به ظاهر قلمبه سلمبه و مثلا برخاسته از سیاستهای تبهکارانه اقتصادی بزنند ولی با کارنابلدی، دوربین علیه قربانیان این سیاستها باشد. واقعا ازاین شلم شورباتر میشد چیدمان خانوادگی کرد تا ضد خانوادهترین کنشهای فردی بیافریند.
اینقدر لیلا قلابی است که دست و پا زدنهایش پا در هوا میماند. واقعا او با این همه هوش و درک تحلیلی از اوضاع و شرایط و بار فلسفی و آکادمیک از کجا میان این جمع «لمپن کارگر» پرتاب شده است. این فرشته کاریزماتیک، محصول این طبقه مضمحل است؟ یا کارگردان ما با ذهنگرایی مفرط او را قامتبندی کرده تا از «زن ستایی» مبتذل دارای خواهان در جهان اول غارتگر جهان سوم عقب نماند. اسم این را هم فیلم اجتماعی گذاشته است، ولی بد جوری دم خروس ضد «قشر گرفتار» از آن بیرون میزند. یعنی دوربین روستایی این را بروز میدهد. مضمونگرایی افراطی برخاسته از ذوقزدگی «یافتم یافتم» راه حداقل رسیدن به ساختار سینمایی و فرم هنری را بسته است.
خلاصه اینکه این فیلم سعید روستایی بعید است که نظر قاطبه انتلکتویل جماعت را با خود همراه کند چه برسد به جلب توجه اکثریت تودههای نیازمند که فیلم علیهشان است.»
در این نوشته هم انصافا خبری از نقد فیلم نیست و دقیقا خود فهیم از همان منظر «مضمون گرایی افراطی» که آن را یکی از معایب بزرگ فیلم روستایی میداند درباره برادران لیلا نوشته است! برایم جالب است کسی نقدی بر فیلمی بنویسد و در نوشته خودش تا این اندازه همان عیب مورد اشاره هم وجود داشته باشد، قطعا یک جای کار اشکال دارد. یا از اساس داستان دیگری دارد رقم میخورد!
تا این حد عجین بودن نقد و منظر انتقادی درباره یک فیلم به مشکل ذکر شده در متن خود این منتقدان واقعا جالب توجه است! این چند کلمه را نوشتم تا بماند به یادگار برای ثبت دورانی از نقد نویسی امروز!
با این تناقضات فقط یاد یک جمله میافتم وقتی خودت یک مشکل داری ولی به دیگران میگفتی آن مشکل را دارند و باید حل کنند، دوستی به شوخی میگفت: «دکتر برو دکتر».
مستغاثی در آخر نوشتهاش خواسته که جانب انصاف را نگه دارد! آورده است: «ولی بیانصافی هم به خرج ندهیم؛ صحنه رقص فرهاد اصلانی در مراسم عروسی انصافا به سرتاسر «برادران لیلا» میارزد و شاید بتوان گفت تنها لحظه سینمایی این اثر به نظر میرسد!»
فقط میتوان گفت خدا رو شکر، گاهی از نوشته آقایان خندهای هم بر لبان ما نقش میبندد. بچهها در همین حد هم مچکریم!
خوب از نظر عصر ایران کسی تو کشور صدا سیما نگاه نمیکنه!
چه کاریه هرروز عصر ایران از بدی ها و ریخت وپاش ها و.... صدا وسیما میگه! این تناقضات رو نمیفهمم!
اخراجی های ۱ دهنمکی فیلم نامه خیلی خیلی قوی تری از این چیزی که روستایی ساخته داره.
به نظرم سعید روستایی بسیار هوشمندانه و فقط برای پول درآوردن شوآفی در کن اجرا کرد و به هدفش هم در خارج رسید. هرچند بازار داخل را از دست داد.
از نگاه من برادران لیلا تفسیر واقعی سینمای جشنواره محور ایران را نمایش داده و پدر نقش کارگردانهای جشنواره ساز را ایفا میکنه که در حد یک نصفه شام اجازه داره روی فرش قرمز جشنواره ها با لباس رسمی قدم بزنه د در آخر هم با خیانت فرزندان خودش جایگاهش را ازدست میده
کیهانیون هم اتفاقا فهمیدن که این همه به جلز و ولز افتادن .
دم سعید روستای هم گرم
تناقض نیست. متناقضنماست اما تضاد و تناقض نیست. استفاده هوشمندانه از ادبیات فارسی توسط آقای مستغاثی است اما تناقض نیست. من حرف آفای مستغاثی را میفهمم و در حد خودم توضیحی میدهم. قبول دارم مقایسهای که ایشان با یکی از بزرگترین کارگردانان سینما کرده شاید زیادهروی باشد اما حرف و نوع نقدش درست و بهجاست. بله میتوانست مثال ایرانی فیلم تراز بزند. مثل جدایی اصغر فرهادی. آقای معینفر، میدانم فرد فهیمی هستید. همان نقد مستغاثی را بخوانید اما بهجای هیچکاک، فرهادی و فیلم تراز را جدایی در نظر بگیرید. بنده خدا راست میگوید خب، نصف فیلم برادران لیلا سکانسهای اضافه است. ولی هرگز همچین حرفی را نمیشود در مورد جدایی زد. نصف لیلا پرگویی قابل حذف است، اما جملهای در جدایی نیست که بتوان حذف کرد بدون آنکه بر داستان و مفهوم فیلم تاثیر نگذارد.
پرسیدید چرا برادران لیلا را با فیلمهای بزرگ دنیا مقایسه میکنید ولی بعد میگویید فیلم نیست؟ آقای معینفر، این دیگر از قابلیت و ظرفیتهای زبان فارسی است و تناقض دیدن این مورد از طرف شما دور از انتظار است! هدف اشاره به کیفیت پایین فیلم است، روزانه هم همینگونه حرف میزنیم.
میگوییم موسیقی مبتذل لوس آنجلسی، اصلا موسیقی نیست! منظور این نیست که واقعا موسیقی نیست، اظهر من الشمس است که بالاخره موسیقی هست. منظور این است که آنقدر در مقایسه با موسیقی زیبا و اصیل سنتی خودمان کیفیتش پایین است که کوچک میبینیمش و اصلا به حساب نمیآوریمش. پس میگوییم اصلا موسیقی نیست.
حالا حکایت برادران لیلا همین است. بله توجهات زیادی را با شعارهای پوپولیستیاش به خود جلب کرده، اما از ظرفیت واقعی هنر هفتم یعنی سینما درست استفاده نکرده. گاهی تک سکانسهای جالب و پرتاثیری دارد. اما بیشتر موارد استفادهی نابهجا کرده. پس همان تک سکانسهای خوب بین انبوهی از موارد بیربط ارزش نهایی خودشان را از دست میدهند. ظرفیت زیادی دارد که استفاده نشده. که کوچک میبینیمش و میگوییم اصلا فیلم نیست!
امکان دارد عزیزانی بگویند پس چطور است که فلان جشنواره خارجی و بهمان منتقد خارجی خوشش آمده ولی شمای ایرانی، فیلم هموطن خودتان را تا این حد پایین میآورید؟
خب، آن دیگر بحثش جداست.
انشاالله که عصر ایران هم نقد به خویش را بپذیرد و منتشر کند.
قضیه اینه که معین فر گفته اگر فیلم نیست چرا چنین قیاسی داری؟ و اصلا این که فیلم نیست و روستایی فیلمساز نیست بحث بیخودیه ، نقد کن بگو فیلم این مشکلات رو داره یا روستایی در نویسندگی و کارگردانی این نقاط ضعف رو داره ، فیلمساز نیست یک کلی گویی بیخودیه و بیشتر در جهت زدن شخصیت طرف
فقط مشتی کاغذ برای پاک کردن شیشه و بستن سبزی است.
ممنون که منتشر میکنید
یا ثروت فرزندان و نوه ها و.....ایش را؟
یک سوال باقی می ماند باید با ناامیدی به خدا پناه برد
و آیا می توانید باتمام توان و قوا وتوانخود در کشور یک فیلم نیمچه سعید روستایی فیلم ساز تربیت کنید؟ بسم الله
خوب از پیشرفت ساخته دیگه آقای باهوش. از پیشرفت قیمت دلار، سکه و ماشین، از پیشرفت فقر و بیکاری، پیشرفت در مهاجرت و فرار مغزها، پیشرفت در دزدی و فساد، پیشرفت در تعطیلی کارخانه و خوردن حق کارگر
اینم مثل تمام نوشته های کیهان برعکسش کنید درست میشه
شایدم اینا واقعا تو ایران زندگی نمی کنن که حال ما ایرانیها رو نمی فهمن
بردران لیلا قصه ای واقعی و قابل لمس برای قشر ضعیف جامعه و دغدغه مندان هست و مرفهین بی درد و بی دغدغه حتی الفبای اون رو نمی فهمن!!!
شما همون اخراجی های خودتون رو ببینید
دوما.کسی که نقد مینویسه باید ابتدا به نحوه ی نقد نوشتن اشراف کامل داشته باشد و علم آنرا بلد باشد اینکه فقط عینک بدبینی به چشم بزند و در زیر وبم فیلم دنبال بهانه ای برای ایراد گرفتن از آن باشد و با استناد بر آن کل فیلم را زیر سوال ببرد نقد کردن نیست بلکه تخریب هنرمند و خارج کردن او از میدان است. نقطه ی مقابلش هم م هست کسی هم که فقط فیلم یا اثر هنری را تعریف میکند و آنرا صد درصد بی عیب و نقص میخواند قطعا نقد کردن بلد نیست چون در هردو صورت حرفهایش چرندیاتی بیش نیست و تاثیری برای تقویت آثار بعدی آن هنرمند ندارد.
و من الان با خواندن متن نقد کیهان در واقع به نقطه ی اول رسیدم یعنی همان عینک بدبینی و پی بهانه گشتن. اینکه ایشان نه تنها فیلم بلکه کلا شخصیت و هویت فیلمساز را منکر شده و گفته که سعید روستایی فیلمساز نیست. و شروع کرده به مقایسه ی ایشان با آلفرد هیچکاک. به نظرم مقایسه ای کاملا نامتناسب است. ما دوتا اثر خوب و ماندگار از آقای روستایی قبل از برادران لیلا دیده ایم. ابد و یک روز و متری شیش ونیم. که هردوی اینها آثاری خوب و موفق بودند و مضمون آن به واقعیتهایی توی جامعه ی ما و خیلی از خانواده ها علی الخصوص فقیر و یا سنتی و... اشاره ی کامل داشت. اینکه توی خانواده پدر و مادر فقط بچه به دنیا آورده اند و فکر کرده اند که مسئولیتشان فقط در حد سیرکردن شکم بچه ها و پرورش قد و هیکل آنهاست. تربیت آنها و اینکه روش درست زندگی کردن را به آنها یاد بدهند کاملا از یادشان رفته.حال این وسط یکی از بچه ها که کمی عاقل تر و بهتر و زرنگتر از بقیه است مجبور شده بار مسئولیت بقیه ی خواهر برادرهای تن پرورش رو به دوش بکشه و جور بی مسئولیتی های پدر ومادرش رو به جان بخره. و در واقع از زندگی فقط اینو فهمیده باشه که باید ناجی بقیه باشه . و خودشو صد درصد وقف بقیه کنه.غصه ی ننه بابای مریضشو بخوره. غصه ی برادر بیکار و عاطل و باطل و معتادش رو بخوره. غصه ی زندگی شکست خورده ی خواهرش رو بخوره و این وسط تا میاد کمی فکر زندگی خودش باشه همه میگن اگه تو نباشی فلان میشه و بهمان میشه.... تو ابد و یک روز سمیه این نقشو داشت تو متری شیش و نیم ناصر و تو برادران لیلا. لیلا.
برادران لیلا هم درست به همین واقعیت اشاره دارد. لیلا به عنوان قهرمان داستان باید تفاوتی از نظر هوش و استعداد با بقیه داشته باشد که بتواند نقش فداکار را بازی کند. پس اینکه گفته لیلا چرا با این هوش و درایت سر از چنین شرایطی درآورده بی منطق است. نمونه ی واقعی لیلا و لیلاها را بارها در زندگی دیده ایم. اینکه پدری عرضه ی جمع کردن خانواده ی خود را ندارد.اما میخواهد فقط با احتساب سن و سالش بزرگ طایفه به شمار آید. و انقدر این واژه براش مهمه حتی با دروغ باعث میشه مغازه ای که بچه هاش با بدبختی بدست آوردند از بین بره. اینها واقعیات تلخ هستند. و اینکه فرزندان ما عصای دست ما و ناجیان ما نیستند. اصلا کسی خلق نشده فدای بقیه بشه و خودش له بشه . اینکه پدر و مادری که عرضه ندارند بیجا میکنند بچه دار شوند و بعد هم بار مسئولیت خود را گردن او بیاندازند. این پدر و مادرند که به فرزند مدیونند نه فرزند.
پورصمیمی : ترامپ توئیت زد یعنی بمب زد ؟
محمد زاده : نه ولی اگه بمب هم میزد نباید اینجوری می شد.
(فروپاشی اقتصاد ایران را در اون سکانس به بهترین شکل نشان داد)
دیالوگ را باید از طلا نوشت و نصب العین تمام مسئولین عزیز قرار داد.
آقای شریعتمداری عزیز ؛ شما هم خودت رو ناراحت نکن و ماستت رو بخور (البته بعد از افطار و یا در سحری)