عصر ایران؛ سجاد بهزادی - گزارش جدید مجمع جهانی اقتصاد از شاخص شکاف جنسیتی در جهان منتشر شد. کشور ایران در کنار کشور چاد در قعر این گزارش قرار دارند. سالهاست که در این زمینه، کشور ایران و کشور چاد، درگزارش مجمع جهانی اقتصاد، نام شان در کنار هم دیده می شود. اما ما کجا ؛ چاد کجا؟
جمهوری چاد یکی از کشورهای مسلمان آفریقای مرکزی است و از فقیرترین کشورهای جهان به شمار میآید. بخش زیادی از زمینهای این کشور را بیابان پوشانده است و به خاطر آب و هوای خشکش به قلب مرده آفریقا مشهور است.
این کشور ۱۰ میلیون نفر جمعیت دارد وخشکسالیهای سخت از عوامل اصلی فقر و عقب ماندگی این کشور است. اکثریت مردم، در ناحیه دریاچه چاد، جایی که نمک از دریاچه استخراج میشود، زندگی میکنند.
این کشور که از سال ۱۹۲۰ میلادی مستعمره فرانسه بود، در سال ۱۹۶۰ از فرانسه مستقل شد، درگیر جنگ داخلی شد و شورشیان این کشور را تا امروز اداره می کنند.
امید به زندگی در این کشور به طور متوسط برای زنان و مردان ۴۶ سال است و مردم این کشورها پیش از آن که به میانسالی برسند جان خود را از دست می دهند
.در چاد بیشتر مردم رادیو گوش میدهند وتنها یک شبکه تلویزیون در آن وجود دارد. فساد مالی در تمامی ردههای قدرت در کشور چاد رواج دارد به طوری که سازمان شفافسازی بینالمللی که به بررسی شاخص فساد در دولتها میپردازد دست کم دو بار این کشور را به عنوان فاسدترین کشور جهان معرفی کرد.
از طرفی کشور ایران به لحاظ منابع ثروت با کشور چاد کاملا متفاوت است. تنها در یک موردگزارش تازه استاتیستا، ایران بعنوان ۱۰ کشور برتر جهان در منابع معدنی معرفی شد. گزارش تازه استاتیستا نشان میدهد عربستانسعودی، ایالاتمتحدهآمریکا و فدراسیونروسیه سه پایگاه اصلی منابع معدنی در جهان هستند و این گزارش کشور ایران را نیز در لیست ۱۰ کشور برتر جهان در زمینه برخورداری از ذخایر معدنی معرفی کرده است.
اما چرا علیرغم تفاوت در دو سرزمین ایران وچاد از نظر منابع، باز دو کشور هر سال در کنار افغانستان و الجزایر در قعر شاخص شکاف جنسیتی در جهان معرفی می شوند؟ آیا ارتباطی بین برخوردار بودن از یک طرف و برابری، آزادی ودمکراسی از طرفی دیگر در کشورها وجود دارد؟
مقایسه تطبیقی کشور های جهان با هم و کشور ایران و چاد که در این یادداشت مدنظر می باشد، ما را به پاسخ روشنی در مورد این پرسش نزدیک می کند.
نکته اساسی اینکه برخوردار بودن و داشتن منابع عظیم انرژی و معدنی، الزاما به معنای داشتن شاخص های قابل قبول انسانی نیست؛ وبرعکس. می توان چندان هم از منابع انرژی و معدنی برخوردار نبود اما در شاخص های مختلف توسعه ، رفاه انسانی و جنسیتی در صدر دیگر کشورها قرار داشت. مصداق این نکته، کشورهای ایسلند، نروژ و فنلاند هستند که رده اول، دوم و سوم جدول برابری و شاخص شکاف جنسیتی در جهان هستند.
حالا پرسش مهم تر اینکه؛ اگر کشور مسلمان چاد و افغانستان به دلایل خاص از جمله فقر سرزمینی و نظام حکم رانی نمی توانند خود را از قعر جدول برابری و شکاف جنسیتی در جهان جدا کنند، چرا ایران نمی تواند؟
مجمع جهانی اقتصاد می گوید ایران با همه ثروتی که دارد در کنار کشورهایی چون چاد و افغانستان نخواسته و یا نتوانسته است برای رسیدن به دستمزد برابر، ایجاد فرصت آموزشی یکسان برای تمام جنسیت ها و توانمندسازی سیاسی برای زنان تلاش کند و ایران نسبت به سال گذشته حتی درجا هم زده است.
از دیدگاه برخی کارشناسان و فعالان حقوق زنان، وضعیت ایران در هیچکدام از فاکتورهای گزارش شکاف جنسیتی ، ایده آل نیست.
می توان گفت زنان در ایران، نسبت به افغانستان و کشورهایی مانند چاد و الجزایر، دغدغه "سلامتی و بقا" را بعنوان یکی از شاخص های برابری جنسیتی کمتر دارند؛ اما در زمینه "توانمندی سیاسی و مشارکت اقتصادی و فرصت های برابر" بعنوان دیگر شاخص های شکاف جنسیتی، همچنان راه های نرفته فراوانی وجود دارد.
ازدواج دختران زیر سن قانونی (۱۸ سال) از دیگر شاخص هایی است که رتبه نابرابری جنسیتی را کشورها شدیدا تحت تاثیر قرار می دهد.
آمار تکاندهندهی نابرابری جنسیتی در سراسر جهان نشان میدهد که سالانه حدود ۱۲ میلیون دختر زیر ۱۸ سال ازدواج میکنند.
علاوه بر این، طبق آمار نابرابری جنسیتی مجمع جهانی اقتصاد، روزانه حدود ۳۳۰۰۰ دختر زیر سن قانونی ازدواج میکنند.
در ایران نیز بررسیهای مرکز آمار نشان میدهد که از زمستان سال ۱۴۰۰ تا پایان پاییز ۱۴۰۱ دستکم ۲۷ هزار و ۵۰۰ دختر در سنین زیر ۱۵ سال ازدواج کردهاند.
می توان از آمارهای کودک همسری این چنین نتیجه گفت که اگر چه ایران با کشورهای فقرزده چاد وافغانستان به ظاهر متفاوت است اما تشابه ایدئولوژیکی با این کشورها سبب شده است، هر سال نام ما در کنار آنها در قعر جدول برابری و شکاف جنسیتی باشد.
زنان در کشور ما البته در حوزه های آموزش و حضور در دانشگاه ها نیز قابل مقایسه با کشور هایی مانند چاد و افغانستان کنونی نیست. اما بنظر میرسد این برخورداری زنان چندان در خدمت برابری جنسیتی آنها نبوده است و نتوانسته اند در معرض فرصت های برابر با مردان قرار گیرند.
مسئله دیگری که زنان را در جامعه ایران تهدید می کند بحران آب است. اما ارتباط بحران آب و زنان چیست؟
زنان در مناطق روستایی کشورهای کم آب، سالانه بیش از ۴۰ میلیارد ساعت زمان صرف آب آوردن برای خانواده میکنند. این بحران در برخی مناطق کشور ما نیز وجود دارد.
سال گذشته محیالدین سعیدی، نماینده چابهار، در جلسه طرح سوال از وزیر نیرو، گفت: "زنی شریفتر از وزیر و رئيسجمهور، در بلوچستان بابت تامین آب برای فرزنداناش، ناچار شده با یک مرد بخوابد و پساز آن خودکشی کرده... آدم این درد را کجا بگوید؟"
نماینده چابهار در مجلس که با خود آب آشامیدنی آلوده مردم منطقهاش را به جلسه با وزیر نیرو آورده بود، درخواست کرد رئیسجمهور و اعضای کابینه از این آب بخورند!
به نظر می رسد اگر چه خواسته یا ناخواسته ما در برخی از حوزه ها در مسیر برابری جنسیتی قرار داریم اما این امر در نهایت به اصل برابری جنسیتی و رضایتمندی زنان جامعه ایران منجر نشده است.
به عنوان مثال اگرچه امروز بخش قابل توجهی از زنان، صندلی های دانشگاه ها را به خود اختصاص داده اند اما پس از فارغ التحصیلی یا سهم آنها در اشتغال نسبت به مردان بسیار کم تر است ویا در حقوق ومزایا نابرابری جنسیتی شدیدی وجود دارد.
بر همین اساس اگر چه ما در مقایسه با افغانستان یا کشور چاد، اقداماتی را در جهت رفع شکاف جنسیتی داشته ایم، اما منجر به خلق فرصت های برابر نشده است.