عصر ایران؛ امید جهانشاهی- همیشه در زمان انتخابات مردم چهرهای متفاوت در قاب تلویزیون مییابند و در عرصه عمومی هم پویشهایی برای توجه به مردم رونق می گیرد. مثل پویشهای «مردم میدان»، «مردم عزیز» و همچنین «ایران ما» که این آخری پس از حوادث سال گذشته و تاکیداتی که در مورد اهمیت اتحاد ملی و همبستگی ملی صورت گرفت، رونقی بیشتر یافت و این روزها هم شاهد آن هستیم.
سازمان زیباسازی شهر تهران تصاویری از طبیعت و بناهای تاریخی و دیدنی را با هدف «ایرانشناسی و آشنایی با جاذبههای گردشگری، آثار و ابنیه تاریخی، فرهنگی و مذهبی نقاط مختلف کشور» در کوی و برزن به نمایش درآورده است.
این اقدامی مبارک است اما خوبتر آن بود که در سطح عکس نماند و رسانه ها و نهادهای مدنی هم به میدان بیایند تا از «قابهای زیبایی» به روح گمشده زندگی ایرانی راهی باز شود.
قابی از بلوای مرغان دریایی با آن افقهای دلگشای بوشهر آرامش بخش، با روح مردم ساحلنشین نسبت دارد که از دام تعلقات رسته و از هرچه دلهره، دست شسته و دل به سبکباری و دوردستهای دلگشا سپردهاند. در کنار این قابها باید از مداراخویی و نیک خواهی و صلحطلبی این مردمان هم گفت.
قابهای سواحل جنوب چنان زوایایی از شکوه آرامشبخش دریا گرفته اند که گویی به ستایش توامان عظمت و زیبایی برخاستهاند.
نمیتوان قابهایی زیبا از سواحل جنوب ساخت اما با موسیقی شاد مردم دریادل، سر آشتی و آشنایی نداشت و در برابر حمله به کنسرت سکوت کرد چرا که موسیقی هم بخشی از ایران ماست.
قاب های باغهای شیراز بینظیرند. روحانگیز و دلگشا؛ روحی دارند از نور و نسترن سرشار. طراحی این باغهای ایرانی برخاسته از فرخندهخویی و روانهای شاد و آرام است و البته مروج همین ارزشهای مهرورزانه و آشتیجویانه: ارزشهای اصیل ایرانی. برای ترویج روح این قابها چه باید کرد؟
قابهایی از مساجد جامع، با آن طاقهای خیره کننده و بلند، فاخر و فراخبال؛ و آن رنگآمیزی مسحور کننده کاشیکاریهای ظریف که عجیب کار دلاند؛ کار آنجا که «خرد مست است و دل مست است و جان مست». خوب که خیره شوی نجوای نجابت ایرانی اند. گویی راهی است به آسمان:
چرخی بزن!
مستی نما!
دل را بشوران و
برو ...
قابهایی هم از کویر و هم کوه و ساحل دلانگیز دریا. از تپههای توفانزده و تبدار تا نماهای نمناک و نشاط انگیز شمال. از جایجای یک سرزمین بزرگ و پهناور که در دل خود تنوع و تکثری ستودنی را به نمایش میگذارد و همین تنوع و تحمل و مداراست که ریشه بزرگی و راز ماندگاری ایران بوده است.
هر نگاهی که با تکثر و تنوع نهفته در ذات ایران در تقابل باشد نکبتبار و خسارتخیز است. چنین نگاهی مردم را ملول، محیط زیست را تخریب و ایران را تضعیف میسازد.
خوشهچینی از خرمن زیباییهای ایرانی نباید در سطح و در عکس بماند. جان کلام این که این نگارخانه در نهان خود نگرشی به میهن را هم در بر دارد که باید مسئولانه و پیگیرانه از آن سخن گفت، از مهر و تنوع و شادی و آزادگی، از ایران، از ایرانگرایی.
زیبایی های ایران در عکس ها خلاصه نیست بلکه در فرهنگ های اقوام مختلف فراگیر و ماندگار شده است؛ با مدارا، مهرورزی و مروت. چه خوب است که پویش ایران ما، پویشی در ترویج این سه کلمه کلیدی ایرانی در نگاه و زندگی باشد که در باور ما :
آسایش دو گیتی تعبیر این دو حرف است
با دوستان مروت، با دشمنان مدارا
این توجه و تاکید بر مروت و مدارا از خواجه حافظ شیراز آغاز نشده است. ریشه های فرهنگ ایرانی بر همزیستی، صلح و آرامش استوار بوده است. سنگ نوشته داریوش بر نقش رستم بر سه چیز تاکید می کند که پایه های نظم و صلح هستند و توجه به اینها مایه ثبات و سرافرازی ایران خوانده شده است: بوم، مردم، شادی.
مراد از بوم، زمین و آسمان این سرزمین است. این زیست بوم و به تعبیر امروز، محیط زیست. دوم مردم، همه مردم ایران و سوم شادی که شادی از ریشه های زندگی ایرانی بوده است. ای کاش این پویش منحصر به جلوههای دیدنی طبیعی و معماری چشم نواز و باشکوه نمی شد. این پویش ها باید همراه با تصاویری از مردم باشد. تصاویری از شادی مردم در جشن های ملی، جشن انار و تیرگان. از مناسبت های دینی و ملی.
نکته آخر اینکه ای کاش در این پویش ها که برای همبستگی ملی هم است، به همه آنها که برای ایران گامی برداشتند هم توجه می شد. این سامان به کوه و دشت و دمن ماندگار نشده است، به دلیران و نامداران و بزرگمردان و شیر زنان، ایران شده است. پیش کش پیش کسوتها و آنها که پیش گام گامی برای ایران بوده اند، قابهای زیبایی ایران را مزین باید کرد به کورش، به امیرکبیر، به فردوسی، عباس میرزا، حافظ، سعدی، میرزا محمد سیف الدوله، خواجه نظام الملک طوسی، میرزا حسن رشدیه، کریمخان زند، ایرج افشار، دکتر محمد قریب، نادرشاه افشار، حاج امین الضرب، محمدرضا شجریان، ملک الشعرای بهار، ستارخان ( که گفت: خاک میخوریم و خاک نمیدهیم) و شهدای تبریز و عباس دوران و باکری؛ همه و همه.
هر کس که برای ایران زمین قدمی برداشت، از او که اولبار با تجمیع دولتشهرهای پراکنده یک حکومت سراسری ساخت و ایران را بنا نهاد تا همین امروز که شیران بیشه برای این خاک شهید شدند. تک به تکشان، قابهای زیبایی و روشنای ایراناند.