۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۸:۰۶
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۹۰۹۵۰۰
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۵ - ۰۹-۰۷-۱۴۰۲
کد ۹۰۹۵۰۰
انتشار: ۱۰:۰۵ - ۰۹-۰۷-۱۴۰۲
گفتاری در باب علل ناکارآمدی نهادهای فرهنگی در دانشگاه‌ها و جامعه

نهادهای فرهنگی نیازمند فرهنگ‌ سازی !

نهادهای فرهنگی نیازمند فرهنگ‌ سازی !
تا زمانی که در چشم متولّیان و مدیران نهادهای فرهنگی ما بیماری‌های «رخوت، ناامیدی، بی‌مخاطبی و ناکارآمدی» از احتمال بروز برخی آسیب‌های حاشیه‌ای خطرناک‌تر محسوب نشوند، بعید است شاهد تغییر مثبتی باشیم.

عصر ایران؛  دکتر وحید احسانی (همکار حوزۀ معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی)
دکتر محمّدسجاد صیدی (عضو هیئت علمی گروه مشاوره و راهنمایی تحصیلی دانشگاه رازی)

ناکارآمدی نهادهای فرهنگی

در کشور ما نهادهای رسمی فراوان و متنوّعی ذیل عنوان کلّی فرهنگ ایجاد شده‌اند و به آنها بودجه تعلّق می‌گیرد امّا اثرگذاری قابل بیانی ندارند.
اوّلین گام برای حلّ مسئله، پذیرش مسئله است؛ تا زمانی که به ناکارآمدی نهادهای فرهنگی اعتراف نکنیم، حل این مسئله امکان‌پذیر نیست.

متأسفانه، عموم برنامه‌های نهادهای فرهنگی ما از سه حال خارج نیست:
1. برنامه‌هایی با مشارکت فعال و آزادانۀ هم‌فکرانِ متولّیان نهادهای فرهنگی (مانند تبیین اهمّیت حجاب با حضور داوطلبانه و فعّال خانم‌های چادری)

2. برنامه‌های بی‌مخاطب (مانند بسیاری از برنامه‌های صدا و سیما)

3. برنامه‌هایی که سایر مخاطبان از طریق تحمیل‌های مستقیم یا غیرمستقیم مجبور می‌شوند شرکت کنند (امتیاز فرهنگی، نمرۀ انضباط و ...) و تأثیر مثبتی ندارد (تأثیر منفی دارد).

 برنامه‌هایی که بتواند مخاطب متفاوت (دیگری) را جذب و روی آن تأثیر بگذارند هم وجود دارد امّا در حدّ استثناء و مصداق «النّادرُ کالمعدوم».

از منظری دیگر، گویی تنها کارکرد نهادهای فرهنگی این است که با برپایی برنامه‌هایی از سه نوع بالا، وانمود کنیم که اوضاع خوب و رو به بهبود است! ادّعا و نمایشی که با فرارسیدن مناسبت‌هایی مانند چهارشنبه‌سوری، شدّت کذب‌بودنش عیان می‌شود!

علل و راهکارهای اصلی

ناکارآمدی نهادهای فرهنگی نیز مانند هر مسئلۀ اجتماعی دیگر، تحت تأثیر عوامل گوناگون است امّا از این میان، یک عامل را می‌توان به عنوان عامل اصلی و ریشه‌ای معرّفی کرد: «نبود ارتباط».

انواع اثرگذاری روی سایر انسان‌ها را می‌توان به دو دستۀ کلّی تقسیم کرد: «تأثیرگذاری انضباطی» و «تأثیرگذاری فرهنگی» که هر دو به جای خود ضروری‌اند امّا ماهیّت و استلزامات کاملاً متفاوتی دارند.

تأثیرگذاری انضباطی بر قانون، زور و تحمیل مبتنی است. راننده‌ای که از چراغ‌قرمز عبور می‌کند باید جریمه شود و تخلّفات خطرناک‌تر باید توقیف خودرو و گواهینامه را به دنبال داشته باشد.

در مقابل، تأثیرگذاری فرهنگی مبنتی بر «ارتباط» است؛ به اندازه‌ای که با یک شخص ارتباط داشته باشیم، ممکن است بتوانیم روی او تأثیر هم بگذریم. میزان ارتباط ما با هر شخص، سقف امکان تأثیرگذاری ما بر او را تعیین می‌کند.

ارتباط مورد نیاز برای اثرگذاری فرهنگی، «ارتباطِ داوطلبانه، آزاد و دوستانه» است. در بزرگسالان، ارتباطی که بر اجبار ناشی از بهره‌مندی از برخی مزایا یا جلوگیری از دچارنشدن به برخی محدودیت‌ها باشد، برای اثرگذاری فرهنگی هیچ کارکرد مثبتی ندارد. این نوع ارتباط ممکن است در ظاهر به «ادای همراهی و اثرپذیری فرهنگی» بینجامد امّا در باطن، کینه و لجاجت به‌دنبال خواهد داشت.

نکتۀ بسیار مهم و تعیین‌کننده این است که ارتباطی که با هدف و نیّت اثرگذاری شکل گرفته باشد، ولو داوطلبانه، آزادانه و به‌ظاهر دوستانه باشد نیز برای کار و اثرگذاری فرهنگی کارکردی ندارد. با چنین ارتباطی، ممکن است مخاطب (در اینجا سوژه!) تا زمانی‌که متوجه نیت ما نشده است از ما تأثیراتی بپذیرد امّا به محض اینکه نگاه سوگیرانه و نیّت ما را متوجه شد (که قطعا متوجه خواهد شد) نسبت به باورها و ارزش‌های ما دچار لجاجت و جبهه‌گیری می‌شود.

فطرت انسان بسیار حسّاس و دقیق است و  تفاوت «ارتباط دوستانه» را با «ارتباط به ظاهر دوستانه» خیلی خوب تشخیص و به آن واکنش نشان می‌دهد.

علّت اصلی ناکارآمدی نهادهای فرهنگی این است که با مخاطبان خود «ارتباط» ندارند، امّا چرا چنین است؟

«ارتباطِ دوستانۀ واقعی» فقط در چارچوب نگرشی امکان‌پذیر است که در آن، انسان‌ها به صرف انسان بودن (فارغ از اعتقادات، دیدگاه‌ها و حتّی رفتارشان) محترم دانسته و دوست داشته شوند، نگرشی که در سیاست‌گذاری و مدیریت نهادهای فرهنگی ما بسیار ضعیف است (اگر غائب نباشد!).

این جمله بسیار تکرار شده است که «مسئلۀ حجاب به این خاطر بغرنج شد که ده‌ها نهاد فرهنگی مرتبط کار خود را به درستی انجام ندادند و به ناچار نوبت به مداخلۀ نیروی انتظامی رسید». این سخن درست است امّا مسئله این است که نهادهای فرهنگی با توجه به فضا و نگرشی که بر آنها حاکم است، امکان برقراری ارتباط و به تَبع آن، امکان اثرگذاری فرهنگی ندارند.

در شرایط فعلی، کسانی که به دلیل باورها، دیدگاه‌ها یا رفتار خود (مثلا پوشش) «دیگری، منحرف یا غیرخودی» دانسته می‌شوند، به‌شکل مستقیم یا غیرمستقیم از تمام مراکز، نهادها و برنامه‌های فرهنگی طرد می‌گردند. با این کار، هم امکان اثرگذاری فرهنگی روی آنها را از خود سلب می‌کنیم و هم آنها را بیش‌ از پیش به دام رسانه‌های برون‌مرزی سوق می‌دهیم.

سخن بالا به معنای «لیبرال‌شدن»، «دست‌برداشتن از ارزش‌ها» یا «بی‌توجّهی به قانون» نیست، بلکه بدین معناست که اجرای قانون و انواع برخوردهای تنبیهی باید به نهادهای انضباتی و پلیسی سپرده شوند و در جامعه مراکزی (مراکز فرهنگی) وجود داشته باشند که همگان بدون نگرانی از تنبیه و محدودیت بتوانند در آن مراکز حضور پیدا کنند و مشارکت و فعالیت داشته باشند.

متأسفانه از دید مردم و جوانان، حضور مدیر یا کارمند نهاد فرهنگی تقریباً همان معنایی را می‌دهد که حضور مأمور انتظامی یا حراست! و این یعنی فاجعه برای نهادهای فرهنگی.

نهادهای پلیسی و انتظامی بنا به ماهیّت خود باید میان کسانی که به قانون پایبندند و کسانی که از قانون تخلّف می‌کنند تفاوت قائل شوند. پلیس راهنمایی و رانندگی به همگان گواهینامه اعطا می‌کند امّا در طول زمان، باید رانندگان قانون‌مند را مورد تشویق و رانندگان متخلّف را مورد تنبیه قرار می‌دهد.

در مقابل، نهادهای فرهنگی همان‌گونه که در برخورد اوّل باید همگان را دوستانه جذب کنند، در طول زمان نیز باید ارتباط دوستانۀ خود را با مخاطبان مختلف حفظ کنند و در مورد کسانی که ایرادهای فرهنگی دارند، تا آخرین لحظۀ عمر (هم عمر خودشان و هم عمر آنها) امیدوار بمانند که «شاید بالاخره بتوانیم روی آنها تأثیر مثبتی بگذاریم».

در عرصۀ فعالیت‌های فرهنگی، باید اختیار انسان‌ها را به رسمیت بشناسیم و متوجه باشیم که برای تمایز قائل شدن میان افرادی که بالاخره از ما و تلاش‌های فرهنگی‌مان تأثیر می‌پذیرند با کسانی که تا آخر عمر هم تأثیر نمی‌پذیرند هیچ شاخص و نشانگری وجود ندارد. بنابراین، باید به گونه‌ای رفتار کنیم که ارتباط خود را با همگان حفظ کنیم و نسبت به تغییر و اصلاح هیچ‌کس ناامید نشویم (هیچ‌کس را به چشم غیرقابل اصلاح نگاه نکنیم).

اگر بخواهیم به گونه‌ای رفتار کنیم که ارتباط خود را فقط با گروهی حفظ کنیم که مطمئن هستیم بالاخره از ما تأثیر می‌پذیرند، به جز هم‌فکران خود با هیچ‌کسی نمی‌توانیم ارتباط دوستانه برقرار کنیم و روی هیچ‌کسی نمی‌توانیم اثرگذاری فرهنگی داشته باشیم.

جو حاکم بر نهادها و برنامه‌های فرهنگی باید به گونه‌ای باشد که کسانی که بیشترین مسائل فرهنگی را دارند بیشتر و ساده‌تر در این نهادها حضور پیدا کنند، در حالی که در عمل، عکس این شده است، چنین افرادی اگر از نزدیک‌شدن به نهادهای فرهنگی احساس خطر نکنند، میان خودشان و این مراکز هیچ تناسب، سنخیت و جاذبه‌ای نمی‌بینند. 

برقراری ارتباط با «دیگری» پیشاپیش مستلزم احترام گذاشتن به اوست. اگر «دیگری» فقط در صورتی برای ما محترم باشد که انتظار داشته باشیم پس از برقراری ارتباط مطابق دیدگاه ما اصلاح شود، نه ارتباطی برقرار می‌شود و نه تأثیرگذاری فرهنگی رخ می‌دهد.

سیرۀ پیامبر (ص) -به‌عنوان پیشگام تأثیرگذاری فرهنگی- نشان می‌دهد که دوستی و ابراز محبّت او نسبت به انسان‌ها مستقل از خوبی و بدی افراد بود؛ ممکن بود خوبان را بیشتر دوست بدارند امّا در مقام پیامبری (به‌عنوان یک جایگاه فرهنگی)، حتّی بدترین افراد را نیز به عنوان انسان بسیار محترم می‌شمردند، دوست می‌داشتند و مورد محبّت قرار می‌دادند.

در مواردی که پیامبر (ص) در مقام پیامبری و معلّمی نسبت به برخی افراد گناهکار برخورد تند و عتاب‌آلودی داشته‌اند، پیشاپیش ارتباط دوستانۀ بسیار قوی برقرار شده بود و ایشان می‌دانستند که ناراحتی و عتاب پیامبر واقعاً برای مخاطب سنگین است؛ می‌تواند او را تحت تأثیرقرار دهد، وجدانش را بیدار کند و به توبه‌‌اش بینجامد.

ما متولیان فرهنگ نمی‌توانیم به اندازۀ پیامبر (ص) نسبت به عموم «نرم‌خو و مهربان» باشیم، امّا تا زمانی که «درشت‌خو و سختدل» باشیم، آنان را نبخشیم و در تصمیم‌سازی مشارکت ندهیم، از گِردمان پراکنده می‌شوند، ارتباطی برقرار نمی‌گردد و اثرگذاری فرهنگی‌مان ممتنع است [1].

برنامه‌های فرهنگیِ دستوری و ازبالا‌ به‌ پایین قابلیت جذب مخاطب، برقراری ارتباط و اثرگذاری روی مخاطبان بالقوه ندارند. شکل‌گیری و اجرای برنامه‌هایِ فرهنگی خودجوش و از پایین‌ به‌ بالا نیز مستلزم ایجاد جوّی باز، تعاملی و دوستانه نسبت به تمامی مخاطبان بالقوه در نهادهای فرهنگی است.

یکی از عرصه‌هایی که برای تعدیل و تلطیف فضای نهادهای فرهنگی ظرفیت بسیار بالایی دارد عرصۀ هنر و برنامه‌های هنری است، امّا مسئولان فرهنگی همواره نگران این هستند که نکند در حاشیۀ انجمن‌ها و برنامه‌های موسیقی، تئاتر و ... مسائلی رخ بدهد، خبرساز شود و حسّاسیت عدّه‌ای را برانگیزد.

به‌همین خاطر، از خیر چنین برنامه‌هایی می‌گذرند، در حالی که پیشگیری از بروز آسیب‌ها راهکار دارد. به‌عنوان مثال، با محوریت‌دادن به هنرمندان موجه (هم از حیث هنری و هم از حیث اخلاقی) می‌توان فضای فعالیت‌های هنری را تا حدّ زیادی بیمه کرد.

به‌هرحال، تا زمانی که در چشم متولّیان و مدیران نهادهای فرهنگی ما بیماری‌های «رخوت، ناامیدی، بی‌مخاطبی و ناکارآمدی» از احتمال بروز برخی آسیب‌های حاشیه‌ای خطرناک‌تر محسوب نشوند، بعید است شاهد تغییر مثبتی باشیم.

پانویس‌ها
[1] اشاره به آیۀ 159 سورۀ آل عمران که خطاب به پیامبر (ص) می‌فرماید: «به مرحمت خدا بود كه با آنها نرم‌خو و مهربان گشتى و اگر تندخو و سخت‌دل بودى مردم از گِرد تو متفرق مى‌شدند، پس از (بدىِ ) آنان درگذر و براى آنها طلب آمرزش كن و در کار با آنها مشورت نما، ليكن آنچه تصميم گرفتى با توكل به خدا انجام ده، كه خدا آنان را كه بر او اعتماد كنند دوست دارد».

ارسال به دوستان