سعید کیائی؛ شما اجازه ندارید روی صندلی بنشینید، هیچجا. اما کاش مسأله فقط همین بود.
تا به حال اگر به این موضوع فکر نکردهاید، حتماً مثل بسیاری از افرادی بودید و هستید که در تماشاخانهی هامون تهران، برای تماشای تازهترین اثر «آریا گازر» نشستند، با او و شخصیتهایی که خلق کرده، همراهی کردند و احتمالاً گاهی خود را در میان شخصیتهای پرتعداد این نمایش دیدند.
گازر که در مقام کارگردان، نویسنده و بازیگر نمایش «بیانیه کمیسیون صندلی» را روی صحنه برد، کارگردانی جوان است که موفق شده در این اثر با استقبال چشمگیری روبهرو شود و مخاطبانی از قشرهای مختلف جامعه را با خود همراه کند. این نمایش در دور نخست اجرا تقریباً بهجز در شب نخست در تمامی شبهای بعدی، بلیطهای خود را تمام شده میدید. این تجربه در دور دوم اجرای نمایش نیز تکرار شد و همواره تئاتری پرفروش بود.
نویسنده و کارگردان اثر در تمام مدت نمایش تأکید میکرد «شما اجازهی نشستن ندارید»، چرا که قانونی ابلاغ شده است و این حق طبیعی و بدیهی را از افراد جامعه گرفته است. کسی که در یک آرایشگاه مردانه است، کسی که در پارک میخواهد کتاب بخواند، کسی که کنترلچی سینماست، تماشاگر یک فیلم، پیرمردی که برای دختر و نوهی در آستانهی مهاجرتش میخواهد سفری درون شهری با اتوبوس داشته باشد و مخاطبانی دیگر که هر کدام یک یا چند دسته از افراد جامعه را نمایندگی میکنند و همگی، درگیر این تصمیم کمیسیون صندلی شدهاند!
«اجازه نشستن نداشتن»؛ این آن چیزی است که کمیسیون صندلی اعلام کرده است و به نمایندگی از جامعه اقشاری برای اعادهی دعوا به نزدیکترین محلی که میتوانند اعتراضی مشروع را بیان کنند میروند، اما «سرهنگ» نیست. از قضا محل مذکور یک کیوسک پلیس است و فقط یک سربازِ تنها منتظر حضور نفرات بالادستی است. در این بین کنشهایی بین شاکیان و متشاکیان برقرار میشود. آنها معترض میشوند، به بازی کشیده میشوند، آرام میشوند، قصهی بیصندلی شدن خود را بیان میکنند، هم دلی میگیرند و دنبال راه چاره هستند.
نمایشی که اگرچه موضوعی جدی را بیان میکند و مخاطب میتواند به جای «نداشتن اجازه نشستن»، نداشتن هر امر بدیهی دیگری را جایگزین آن کند و خود را در موقعیتی قرار دهد که پیش از آن تصورش را نمیکرده؛ اما، مسألهی بعدی درست در همینجا به وجود میآید که نویسنده و کارگردان، در جریان این نمایش فقدانهایی را بیان میکند که هر کدام از افراد جامعه در زمان داشتن این حق (نشستن)، از آن غافل شدهاند. مسألهی «حل مسأله» و «مواجهه با موضوع».
به رخ کشیدن ندانستن، و اشاره به آنچه نویسندهی نمایش تکتک شخصیتهایش را، با آن مواجه میکند، لایهی دیگری از محتوایی که گازر با گروهش قرار گذاشتهاند به مخاطب بگویند را فاش میکند. وقتی کنترلچی سطحی نگرِ همیشه در حال نشستن سینما، در شکلی فرمالیستی در صندلی محو میشود و تماشاگری که با کنترلچی برای نشستن/ننشستن روی صندلی سینما درگیر شده است نفس مصنوعی فرمیکی به کنترلچیای که نیست، اما هست میدهد، به مردم نشسته در سالن نمایش یادآور میشود که روی دیگر چالش کم مایه، همدلی کم بنیه است! مردم نشسته در سالن نمایش در این بخش از متن با بازی درخشان بازیگران جوان نمایش میخندند اما شاید کمتر به یاد بیاورند که همراهیهای اجتماعی بیرون از سالن نمایششان با هم، به همین میزان همراهی و افسوس خوردگی سطحی همراه داشته است.
شخصیتهای کمیسیون صندلی، جز پیرمردی که گذشته را نمایندگی میکند و با راننده اتوبوس درگیر شده و از اتوبوس پایین آمده، همه طرف دیگری دارند که در عین شاکی بودن، معترض نیز هستند، همگی در معرض تناقضند، همگی در موقعیتهای مشابهی نمیدانند چه باید بکنند و البته باید انتخاب کنند.
آریا گازر، در نمایشی که ارائه میدهد تلاش میکند در بستر فضای ساخته شدهاش، موقعیتهایی خلق کند که تماشاگر را با خود درون نمایشش آشنا کند. موقعیتهای کمیک او، که برآمده از روحیات سنی او شاید باشد، در کنار چند بازی درخشان و متن ارائه شدهاش اگر نوید کارگردان و نویسندهای نوگرا را ندهد، به یقین نویدبخش ورود تفکری جدید به جریان تئاتر میتواند باشد.
با اینحال، گازر میتوانست با یک پایان بندی دایرهای اشارهای به ابتدای نمایش داشته باشد و نیروهای مبارزه با نشستن روی صندلیها را به سالن نمایش و بین تماشاگران بفرستند تا تمامی مردمی که هرشب ایستاده و کلاه از سر برداشته به تشویق گروه میپرداختند، دیرتر از یادشان برود، هرآن امکان دارد بدیهیاتی را نداشته باشند یا نتوانند از آن استفاده کنند!