عصر ایران؛ مصطفی داننده - مصاحبهی "مبینا نعمتزاده" پس از کسب اولین مدال کاروان المپیک ایران در پاریس، در فضای مجازی حواشی زیادی بهوجود آورده است. این دارندهی مدال برنز المپیک پاریس گفته بود: «قبل از اینکه به بازیهای المپیک بیایم، با امام زمان (عج) عهد بسته بودم که مدالم را به مردم شریف ایران و امام زمان (عج) تقدیم کنم.»
بعد از این مصاحبه، طیفی که خود را انقلابی میخوانند، عکسهایی از او در حرم امام رضا (ع) منتشر کردند. از سوی دیگر، طیف مقابل، استوریهای مبینا درباره مرحوم مهسا امینی را دست به دست کردند.
این رفتار، یعنی ایجاد یک دو قطبی دیگر در جامعه که بسیار دردناک است. متأسفانه ایران یکی از معدود کشورهایی است که جامعهی آن میتواند هر غم و شادی را تبدیل به دو قطبی کند.
مسئله مهمی که هر دو طرف باید بدانند این است که آدمهای عادی جامعه دقیقاً شبیه مبینا نعمتزاده هستند. آنها هم اعتقادات مذهبی دارند و هم میتوانند در برابر حوادث اجتماعی واکنش نشان دهند. هم میتوانند عکس بیحجاب داشته باشند و هم با چادر در حرم ائمه اطهار عکس بگیرند.
برای ما مردم عادی، این اصلاً عجیب نیست، چرا که بسیاری از افراد کنار ما به این شکل زندگی میکنند. اما برای کسانی که دوست دارند همه مردم شبیه آنها باشند، این سبک زندگی عجیب و غریب به نظر میرسد. انقلابیها فکر میکنند فرد مؤمن و دیندار، اگر زن باشد، حتماً باید با حجاب باشد و اگر مرد، ریش داشته باشد و شلوار پارچهای بپوشد. طیف مقابل هم تصور میکنند که باید از صدر تا ذیل هرچه مرتبط با جمهوری اسلامی است را انکار کنند.
اما حقیقت این است که مردم عادی اینگونه نیستند. شما غیر عادی هستید که فکر میکنید جامعه یک کارخانهی رباتسازی است که خروجی آن، آدمهای یکشکل و هماعتقاد است.
در یکی از مراسم محرم، حاج اکبر مولایی، از مداحان قدیمی پایتخت، در یک برنامه اینترنتی که اتفاقاً مجری آن هم محمدحسین پویانفر، مداح مشهور تهران بود، درباره فضای محرم پیش از انقلاب گفت: «هر هفته مرتب برای هنرمندان مشهور و خوانندگان جلسه روضه داشتم و هر هفته در خانه یکی از آنها، مثل خانههای هایده، مهستی و دلکش، روضه میخواندم.»
هایده و مهستی هم میتوانند روضه برگزار کنند و نباید از این رفتار تعجب کرد یا انگشت به دهان گرفت و گفت: مگر میشود؟
بسیاری از ما ایران را دوست داریم. برای امام حسین گریه میکنیم و چه اشتراکاتی بالاتر از این که ما در کنار هم باشیم و اینقدر با فاصله از هم زندگی نکنیم. دو قطبیهای ایجاد شده، مثل داستان مبینا، نشاندهندهی این اختلافات است. در جامعهای مثل ایران، آدمها مانند تکدرختهایی در کویر از هم فاصله دارند.
به جلسات مذهبی کشورهای عربی نگاه کنید. جوانان با ظاهرهای عجیب و غریب در صف نماز یا تلاوت قرآن ایستادهاند و کسی از دیدن آنها تعجب نمیکند، زیرا آنها میدانند ظاهر آدمها، معیار شناخت باطن آنها نیست.
اگر یاد بگیریم که همه مثل ما نیستند، قطعاً شاهد کاهش ریا و ریاکاری در جامعه خواهیم بود. دیگر نیازی نیست برای گرفتن وام، "وَ لاالضَّالِّينَ" نماز را چنان بکشیم که نفس کم بیاوریم. کاش میشد در جای جای کشور این بیت حافظ را نصب کرد: «حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی/ دام تزویر مکن چون دگران قرآن را.»