با سعدی در گلستان : با سیهدل چه سود گفتن وعظ؟ / نرود میخِ آهنی، در سنگ (+صدا)
لقمان حکیم اندر آن کاروان بود. یکی گفتش از کاروانیان: مگر اینان را نصیحتی کنی و موعظهای گویی تا طرفی از مالِ ما دست بدارند که دریغ باشد چندین نعمت که ضایع شود. گفت: دریغ کلمهٔ حکمت با ایشان گفتن.
عصر ایران ــ کاروانی در زمین یونان بزدند و نعمتِ بیقیاس ببردند. بازرگانان گریه و زاری کردند و خدا و پیمبر شَفیع آوردند و فایده نبود.
چو پیروز شد دزدِ تیرهروان
چه غم دارد از گریهٔ کاروان؟!
لقمان حکیم اندر آن کاروان بود. یکی گفتش از کاروانیان: مگر اینان را نصیحتی کنی و موعظهای گویی تا طرفی از مالِ ما دست بدارند که دریغ باشد چندین نعمت که ضایع شود. گفت: دریغ کلمهٔ حکمت با ایشان گفتن.