۲۷ آذر ۱۴۰۴
به روز شده در: ۲۷ آذر ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۱۱۲۵۲۸
تاریخ انتشار: ۱۵:۳۹ - ۲۴-۰۸-۱۴۰۴
کد ۱۱۱۲۵۲۸
انتشار: ۱۵:۳۹ - ۲۴-۰۸-۱۴۰۴
باب سوم حکایت نهم

با سعدی در گلستان : گر به جایِ نانْشْ، اندر سفره بودی آفتاب / تا قیامت روزِ روشن کس ندیدی در جهان (+صدا)

با سعدی در گلستان : گر به جایِ نانْشْ، اندر سفره بودی آفتاب / تا قیامت روزِ روشن کس ندیدی در جهان (+صدا)
جوانمردی را در جنگِ تاتار جراحتی هول رسید. کسی گفت: فلان بازرگان نوش‌دارو دارد، اگر بخواهی، باشد که دریغ ندارد. گویند آن بازرگان به بُخْل معروف بود.

این حکایت را با خوانش مهرداد خدیر این‌جا بشنوید

عصر ایران ــ جوانمردی را در جنگِ تاتار جراحتی هول رسید. کسی گفت: فلان بازرگان نوش‌دارو دارد، اگر بخواهی، باشد که دریغ ندارد. گویند آن بازرگان به بُخْل معروف بود.

گر به جایِ نانْشْ، اندر سفره بودی آفتاب
تا قیامت روزِ روشن کس ندیدی در جهان

جوانمرد گفت: اگر خواهم، دارو دهد یا ندهد. و گر دهد، منفعت کند یا نکند. باری، خواستن از او زهرِ کُشنده است.

هر چه از دونان به منّت خواستی
در تن افزودیّ و از جان کاستی

و حکیمان گفته‌اند: آبِ حیات اگر فروشند فی‌المثل به آب‌روی، دانا نخرد که مردن به علّت بِهْ از زندگانی به مَذَلّت.

اگر حَنْظَل خوری از دستِ خوش‌خوی
بِهْ از شیرینی از دستِ تُرُش‌روی

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
ارسال به دوستان