عصر ایران؛ هومان دوراندیش - دولت احمدی نژاد در سه سال گذشته، تلاش پرهزینه ای برای جذب اقشار مدرن و غیرمذهبی جامعه ایران به خرج داده است. کمترین هزینه این تلاش، خروج از هسته مرکزی قدرت در نظام سیاسی ایران بوده است.
اینکه چرا احمدی نژاد و یارانش در دوره دوم زمامداری شان در قوه مجریه، سکان بلم سیاست اجتماعی خود را تغییر دادند و با چرخش از شعارهای اسلام محور ، عدالت گرا و مبتنی بر حمایت از محرومان ، به جذب لایه های کمتر مذهبی و غیرمذهبی جامعه ایران روی آوردند، موضع دیگری است که در جای دیگری به آن می پردزیم. نکته اصلی این یاداشت، بررسی تناقض های سیاست دولت احمدی نژاد در قبال نیروهای اجتماعی مدرن جامعه ایران است.
چنین چرخش قابل توجهی، مصداق بارز خروج از خط مشی ایدئولوژیک رسمی نظام سیاسی ایران قلمداد می شود.
این تغییر رویه سیاسی – ایدئولوژیک ظاهراً مبتنی بر این تحلیل بوده است که با کنار رفتن همیشگی اصلاح طلبان از ساختار قدرت سیاسی در ایران، جذب نیروهای اجتماعی اصلاح طلبان امری ضروری و سودمند است که به کار آینده رقابت سیاسی در بین جریان های چندگانه جناح اصولگرا می آید.
اگر برخی دیگر از جریان های اصولگرا با تاکید بر شعار کارآمدی و تلاش برای تحقق مدیریت علمی در پی جذب نیروهای اجتماعی دموکراسی خواه جامعه ایران هستند، احمدی نژاد و یارانش نیز می کوشند با تزریق مفاهیم مدرن و غیردینی به گفتمان خود و کمرنگ کردن جنبه های فقاهتی و رادیکال این گفتمان، در بازار سیاست، خریداران تازه ای را مشتری حجره خود کنند.
رفتن از چنین راهی، هزینه های زیادی برای دولت احمدی نژاد در بر داشته است. از دست رفتن قدرت سال های پیشین، متهم شدن به پیمودن مسیر انحرافی، قرار گرفتن در وضعیت دست و پا بسته ای شبیه به دست بستگی دولت خاتمی و نهایتاً سکوت اجباری تئوریسین نظریه پرداز فرهنگی این دولت، بخشی از هزینه های پرداخت شده از سوی احمدی نژاد و یارانش بوده است.
اما آنچه در عملکرد دولت احمدی نژاد عجیب و دشوارفهم است، رویکردها و عملکردهای متناقض سیاست کلی این دولت در سه سال گذشته است.
به عنوان مثال، لغو امتیاز نشر چشمه از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در حالی صورت می گیرد که دولت احمدی نژاد علی القاعده در پی جلب کسانی است که در طول سال های گذشته، خواننده کتاب های منتشر شده از سوی این انتشارات بوده اند.
آثار نشر چشمه، با توجه به محتوای کلی شان و البته جهت گیری این انتشارات، عمدتاً از سوی اقشار مدرن جامعه ایران مطالعه می شوند. دانشجویان عضو جریان های دانشجویی چپ، لیبرال، اصلاح طلب، ملی گرا و ملی – مذهبی، زنان خواهان توسعه آزادی های اجتماعی و اصلاح قوانین مربوط به زنان، مردان عضو طبقه متوسط جدید و طبقات بالای جامعه، که دینداری شان بعد مناسکی پررنگی ندارد و یا اصلاً گرایش های دینی چندانی ندارند و، به طور کلی، عموم اقشار مدرن جامعه ایران، که در سال های 76 تا 88 خواننده مطبوعات اصلاح طلب بودند، منطقاً بخش قابل توجهی از خوانندگان آثار نشر چشمه را تشکیل می دادند.
اگر دولت احمدی نژاد در پی جذب این اقشار و گروههای اجتماعی است، معلوم نیست چرا وزارت فرهنگ و ارشاد این دولت، با دستور لغو امتیاز نشر چشمه و یا در تنگنا قراردادن همانندان نشر چشمه، چهره فرهنگی خود را بیش از پیش نزد قشرهای مدرن و آزادیخواه جامعه ایران، تیره و تار می کند.
مگر نه اینکه این دولت آن همه هزینه پرداخته است تا همین زنان و مردانی را جذب کند که کتاب هایشان را از مراکز فرهنگی ای نظیر نشرچشمه و نشر نی و نشر ثالث و ... می خرند؟ پس این همه حساسیت نسبت به ادامه کار این مراکز فرهنگی از کدام آبشخور آب می خورد؟
فارغ از اینکه حساسیت نسبت به ادامه کار نشر چشمه و یا وجود کافی شاپ در فلان انتشارات، فی نفسه نادرست است، چنین حساسیتی به وضوح برخلاف جهت گیری کلان دولت احمدی نژاد در حوزه سیاست (فرهنگی و اجتماعی) داخلی است.
در واقع دولت احمدی نژاد، حمایت نیروهای اجتماعی مدرن جامعه ایران را در عین عدم حمایت از این نیروها می خواهد. به بیانی مصداقی تر، این دولت در تلاش است تا نوعاً خوانندگان کتاب های منتشر شده از سوی مراکز نشری چون نشر چشمه را در عداد حامیان و علاقه مندان خود درآورد اما خود علاقه ای به حمایت از علائق این افراد ندارد.
شاید سیاستگذاران فرهنگی این دولت بر این باورند که می توانند ناشران و کتابفروشی های مدرن جامعه را یکی یکی از میدان فرهنگ به در کنند و سپس با ارائه شعارهای فرهنگی شیک و تر و تمیز، مشتریان این نهادهای فرهنگی مدرن را به جشن های نوروزی خود بکشانند و یا در پای منبر نظریه پردازان مکتب ایرانی بنشانند!
اما این خیالی خام است که جامه تحقق بر تن نخواهد کرد. اگر محمد خاتمی هنوز عزت و حرمتی نزد قشرهای نوگرای و غیرسنتی جامعه ایران دارد، دلیلش این است که در دوران ریاست جمهوری اش، در حد توان اندک خود، از نهادهای مدرن جامعه ایران حمایت کرد. دولت خاتمی هیچ یک از مراکز نشر و کتابفروشی های مدرن جامعه را تعطیل نکرد. تعطیلی نهادهای فرنگی مدرن نیز در آن دوران، زیر سر دولت خاتمی نبود بلکه از کانون های دیگری نشات می گرفت.
اما در دولت احمدی نژاد شاهد این پدیده عجیب هستیم که چهره های محوری این دولت، از یکسو کارنامه مدیریتی انبیا را نقد می کنند و دوران اسلامگرایی را پایان یافته می دانند و بر طبل توسعه آزادی های اجتماعی می کوبند، ولی از سوی دیگر، مراکز ارائه دهنده کالاهای فرهنگی به همان اقشار مدرنی که چندان هم اسلامگرا نیستند و مشتری پر و پا قرص آزادی های اجتماعی اند، روز به روز در تنگنا و فشار ناتوان کننده بیشتری قرار می گیرند.
این سیاست، قطعا به سود و ثمر مد نظر منجر نخواهد شد چرا که تعطیلی مراکز نهادهای فرهنگی مدرن (و خصوصی) جامعه ایران، چون موشی است که به انبار گندمی می زند که نفس برپایی اش هزینه زیادی برای دولت احمدی نژاد در بر داشته است.
به قول مولانا:
ما در این انبار گندم می کنیم
گندم جمع آمده گم می کنیم
می نیندیشیم آخر ما به هوش
کین خلل در گندمست از مکر موش
موش تا انبار ما حفره زدست
وز فنش انبار ما ویران شدست
اول ای جان دفع شر موش کن
و انگهان درجمع گندم کوش کن
گرنه موشی دزد در انبار ماست
گندم اعمال چل ساله کجاست
با تعطیلی نشر چشمه معلوم نیست چقدر دانش و فرهنگ از دست میدهیم.
یک مثال ساده: کدام کاغذ با دلار 1800تومان وارد می شود که قیمتش از آبان 90 تا الان 2برابر شده است. آیا کاغذها را بار وانت می کنند و قاچاق وارد می کنند یا با کشتی و کانتینر وارد می شود؟
حالا ناشران غریبه برای هربند کاغذ 2برابر باید هزینه کنند و ناشران خودمانی کاغذ را خودشان وارد کنند.
همگان نظر احمدی نژاد رو (حداقل نظر ظاهری وی را) در مورد حجاب و آزادی پوشش و تفکیک جنسیتی میدونن. ولی وزیر فخیمه علوم دولت دهم، از همان روز اول تاکنون بارها و بارها از اسلامی کردن دانشگاه و تفکیک جنسیتی، اونم با شدیدترین وجه تاکید کرده و به آرامی در حال اجرای اون در برخی دانشگاهها (نظیر علامه طباطبایی) هستند. کاملا گیج کننده است
عمیق و دردمندانه بود.