گنجاندن شش دهه فعالیت پرثمر هنرمندی چون پرویز کلانتری در یک نشست کوتاه دشوار است. سالهایی که به خلق هنر گذشته و هنوز ادامه دارد. استادی که دستانش هنرآفرین است، نگاهش نافذ و احساسش سرشار از عشق به سرزمین. گالری ایده در جمعه 29 آذرماه سال جاری پذیرای حضور این هنرمند بود.
به گزارش ایسنا، همه ما خاطراتی از دوران تحصیل خود (بخصوص دوران دبستان) داریم که از یادآوری آنها لبخند بر لبهایمان مینشیند و اکنون از آنها به عنوان نوستالژی یاد میشود، نوستالژی هر آن چیزی است که برای ما معنای خاص دارد از داستان «تصمیم کبری و کوکب خانم» کتاب فارسی دوره دبستان گرفته تا طرح نافذ جلد کتاب «بیگانه» نوشته آلبرکامو که یک نگاه به طرح جلد کافی است تا خلاصه کتاب را متوجه شویم و این سادگی و رسایی آثار استاد نقاش و تصویرگر معاصر ایرانی «پرویز کلانتری»است، استاد بزرگی که در تمام طول عمر خود یا آموزش داده است و یا، یاد گرفته است.
پرویز کلانتری که به گفته خودش «عاشق عناصر بومی و وفادار به عناصر سنتی است» در آثارش از «کاهگل» برای انتقال احساس یک معماری ایرانی و بخصوص معماری نواحی کویری به مخاطب استفاده کرده است.
مخاطب آثار کاهگل آن رور کلانتری، که طبق نظر وی جوانان بین 25-35 سال هستند با نگاه اول «بدون فلسفه بافی» متوجه منظور او میشوند و او خود را به وسیله آنها میشناسد.
آثاری که سرشار از سادگی و بیتعلقی است البته طبق بررسیها و نظرسنجی که در مورد آثار کلانتری شده است، بیشتر مخاطبان جذب مجموعه «شبانههای» وی شدهاند.
وی در مورد مجموعه شبانهها اینگونه توضیح میدهد: هنگامیکه این مجموعه به اتمام رسید، من از شدت خشم پیراهنهای خود را پاره کرده و روی نقاشیهایم چسباندم! این خشم من کاملا منشأ شخصی داشت و هیچ ارتباطی به شرایط کشوری و حکومتی نداشت. در آن دوره زمانی هیچ انتظار فروش آثارم را نداشتم و این درست لحظهای بود که «گالری بوم» برای خرید آثارم به منزل ما آمد و 7 اثر از مجموعه شبانه را خریداری کرد و به علت نبود شرایط مناسب برای انتقال آثار به گالری، تنها توانستند 4 اثر را در گالری با دقت و وسواس خاصی که مشاور گالری «سمیعی آذر» داشت، به نمایش بگذارند و من از این بابت از گالری بوم کمال تشکر را دارم.
*وقتی پدرم مرد، تمام ویلونهای جهان آرشه میکشیدند کلانتری چنان از دوران کودکی خود صحبت میکند که گویی همان طفل، هنوز هم در روح و ذهنش زنده است و نفس میکشد!
وی میگوید:هر گاه قلم دست میگیرم و قصد نقاشی کشیدن میکنم، انگار این مرد سالخورده نیست که سمت بوم میرود، کودکی است خردسال که با شیطنت خاص خود قلم دست گرفته و قصد نقاشی دارد!
کلانتری از زندگی و مرگ پدرش میگوید: پدرم عاشق ویلن بود، به مادرم گفته بود که ویلن یاد بگیرد، مادرم هم با وجود خانواده مذهبی خودش و جو حاکم بر جامعه آن روزها، بخاطر علاقه به همسرش به فراگیری ویلن رفت! با جعبهی ویلنش به کلاس میرفت و هر روز مشق ویلن میکرد! هنگامیکه پدرم مرد، زمانی که جسم کفن پیچ پدرم را در گور میگذاشتم، صدایی در گوشم پیچید! انگار تمام ویلنهای جهان آرشه میکشیدند؟ هنگام بازگشت بعد از مراسم تدفین پدرم به همسرم گفتم: من یک ویلن میخواهم! همسرم با تعجب گفت: پدرت را تازه در گور گذاشتند و حالا تو ویلن میخواهی؟!
گفتم: چون پدرم مرده، ویلن میخواهم! و در نهایت با تلاش یکی از دوستانم که در «کنسرواتوار» درس میخواند یک ویلن خریدم و خاکش کردم! مدتی بعد هم یک پژوهشگر که از پاریس آمده بود، ویلن را خرید و همراه خود برد! من به اشیاء علاقه خاصی دارم.»
*تصویرگری کتابهای درسی بهترین دوره زندگیام بود 27 ساله بودم که به گروه تصویرگری کتب درسی دعوت شدم، این دوره بهترین دوره زندگیام بود چونکه با اشخاص بزرگی آشنا شدم که این آشنایی خالی از لطف نبود! بزرگانی چون استاد خانلری که در طراحی کتاب تاریخ همراهیام کرد و پدر علم جغرافیا دکتر گنجی نیز در طراحی کتاب جغرافیا کمکم کرد و این همراهی باعث شد که مطالب زیادی از این بزرگان بیاموزم.
در پایان این جلسه استاد بزرگوار یادآور شد: من نقاش سقاخانه نیستم و اگر هم طرحی در این مورد کشیدم صرفاً تجربه شخصی بوده است.
از دسته افرادی است که عشق به رنگ و هنر و نقاشی را از کودکی حس کرده، از نحوه صحبت او مشهود است که این عشق با گوشت و خون وی درآمیخته، چونانکه !
پرویز کلانتری هر بار که در مورد هر یک از آثارش صحبت میکند به وجد میآید. از مهمترین آثار او میتوان به «گلویزیون»، «ویلن»، «ساعت» و مجموعه آثار اخیرش «شبانهها» اشاره کرد.
چیزی که آثار پرویز کلانتری را از آثار سایر هنرمندان متمایز میکند، جنس موادی است که وی در کارهایش به کار برده و همین امر موجب سنتی و بومی بودن آثار او شده است.