عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز 5 خرداد، یکصد و هفتمین سالروز فوران اولین چاه نفت در ایران و چه بسا خاورمیانه در مسجد سلیمان است. ساعت 4 و نیم بامداد 5 خرداد 1287 خورشیدی بود که نفت فوران کرد و فصل تازه ای در زندگی ایرانیان آغاز شد.
از آن پس سیاست و اقتصاد و مناسبات اجتماعی ما همه نفتی شد و حتی شاخص ترین نویسندگان ایران نیز سابقه اشتغال در شرکت نفت را دارند و گزافه نیست اگر بگوییم تاریخ ایران در همه عرصه ها به قبل و بعد از 5 خرداد 1287 تقسیم می شود.
بنا بر این هر چند از اصطلاح اکتشاف نفت استفاده می شود اما می توان گفت نفت در واقع، تاریخی دور و درازتر دارد و طوایف بختیاری که در منطقه ساکن بودند از پیش نفت را البته نه با این قابلیت ها می شناختند هر چند که با مصارف گسترده آن آشنا نبودند و اتفاقی که افتاد این بود که عوامل «ویلیام ناکس دارسی» توانستند با حفر چاه و در عمق 360 متری به نفت برسند. نفتی که آنان می دانستند طلای سیاه است و ما تا آن زمان نمی دانستیم. به این درک هم نرسیده بودیم که این ماده «سوخت» است چه، اگر می دانستیم از روغن برای برافروختن چراغ استفاده نمی شد.
ویلیام دارسی مالک شرکتی که فعالیت های اولین کشف نفت و صادرات آن در ایران را انجام داد
همچنین تصور می شود که عملیات را خود
ویلیام دارسی هدایت می کرد یا خود او در ایران بود حال آن که هر چند او امتياز استخراج معدن شامل نفت را پیش تر از ناصرالدين شاه دریافت کرده بود اما مهندس جورج
برنارد رينولدز را براي حفر چاه نفت به ایران فرستاده و خود نیامده بود.
جست و جو های رینولدز اما به نتیجه نمی رسد و وقتی گزارش ناکامی خود را به دارسی می دهد این پیام را دریافت می کند که بازگردد. رینولدز اما داستان آتش کده های فروزان و چشمه های نفت را از سران طوایف بختیاری و پیران قصبه قشلاقی شنیده بود و حسی به او می گفت اینجا نفت وجود دارد یا نشانه هایی هم دور از آن چاه و گویا لکه هایی روی تپه ها دیده یا درباره آنها شنیده بود و او در جست و جوی نفت کم نبود در پی منابع نفت بود برای برداشت و استفاده.
از این رو مته حفاری را خاموش نمی کند و به کار ادامه می دهد تا در ساعت 4 و نیم صبح 5 خرداد 1287 نفت فوران می کند و پس از آن انگلیسی ها با خود نمادهای متنوع زندگی مدرن را نیز به قصبه ای آوردند که به سرعت به یک شهر امروزی تبدیل شد.
درباره نفت و این که برای ما «طلا» بود یا «بلا» و بدون نفت به ترکیه تبدیل می شدیم یا بنگلادش، بسیار گفته و نوشته شده و نیز این که مسجد سلیمان ازشهری نفتی با امکانات مدرن چگونه بعدتر که دیگر از این دو چاه نفتی نجوشید از مدار توسعه دور افتاد ونفت چگونه سرنوشت آن سامان را ابتدا تغییر داد و بعد که به خود مبتلاشان کرد تنهاشان گذاشت.
این گفتار تنها می خواهد یادآوری 5 خرداد 1287 باشد و این نکته که آقای دارسی خود نیامده بود و نماینده و فرستاده او در عمق 360 متری به نفت رسید و دور از هیاهوی قیمت نفت و بنزین ، گریزی هم به شاهنامه فردوسی بزنیم:
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیزتاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیره گون
نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیز چنگ
به زور کیانی رهانید دست
جهان سوز مار از جهانجوی جَست
برآمد به سنگی گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
آیا رینولدز همین داستان را شنید و مایوس نشد و ادامه داد تا به نفت رسید؟ در اسطوره کشف آتش در شاهنامه از ماری سیاه رنگ و تیره سخن گفته می شود که از دهان آن دود خارج می شود و هوشنگ، سنگی به سوی او پرتاب می کند و بر اثر شراره و جرقه ناشی از برخورد آن سنگ با سنگی دیگر آتش بر می افروزد و آیا همین مار سیاه رنگ استعاره ای از نفت بوده است؟
اولین چاه نفت خاورمیانه در شهر مسجد سلیمان با نام چاه شماره یک
احتمالا خواهید گفت دل خوش سیری چند؟ آخر شاهنامه و اسطوره و قصه در هزار سال قبل چه ربطی با کشف نفت در 100 سال قبل دارد؟! حالا که سهمیه بنزین خودروهای شخصی حذف شده ما دنبال این باشیم که در اسطوره های ما نفت بوده یا واقعا فرستادگان دارسی کشف کرده اند؟! تازه اگر بوده انگلیسی ها بودند که از ذهن و رویا به عالم واقع و رویت کشاندند.
اینها همه درست. اما این گفتار در پی آن بود که نشان دهد مهندس رینولدز احتمالا افسانه ای یا حکایت اسطوره ای شنیده بود و امید خود را از دست نداد. آیا او همین اشعار را شنیده بود که مایوس نشد و به کار حفر ادامه داد و ادامه داد تا به نفت رسید؟!
در دنیا مسایل جدی هم وجود داره
و کارهای دیگری هم غیر از لودگی میشه انجام داد