۰۳ دی ۱۴۰۳
به روز شده در: ۰۳ دی ۱۴۰۳ - ۰۳:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۴۰۷۶۶۸
تعداد نظرات: ۷ نظر
تاریخ انتشار: ۱۶:۴۴ - ۲۰-۰۴-۱۳۹۷
کد ۴۰۷۶۶۸
انتشار: ۱۶:۴۴ - ۲۰-۰۴-۱۳۹۷
سواد زندگی (15) / خلاقیت

از حرف کودکانه دختر مدیرعامل تا خلاقیت در جلسه چینی ها!

سپس وی در عجیب ترین قسمت نقشه خواستار تهیه 100 ماهی "گارا روفا" شد! همکاران تالیسمن با تعجب به یکدیگر نگاه می کردند... .

عصر ایران؛ سواد زندگی - جان تالیسمن مدیر یک شرکت تولید نرم افزار در شهر دنور ایالت کلرادو (آمریکا) است. وی هدایت یک مجموعه 35 نفره از مهندسان و برنامه نویسان رایانه را برعهده دارد و کسب و کار مناسبی را برای خود راه اندازی کرده است.

سابقه همکاری با مایکروسافت، اوراکل و الکترونیک آرتس مهمترین افتخارات شغلی تالیسمن را شکل داده است. اما علت معرفی این مدیر در درس امروز سواد زندگی چیست؟! 

جان تالیسمن سال گذشته در جریان یکی از قراردادهای شغلی شرکت خود حرکت بسیار جالبی را انجام داد که فکر می کنیم پرداختن به آن چندان خالی از لطف نخواهد بود.

در یکی از روزهای گرم تابستان، "جان" باید خود را برای میزبانی یک نشست مهم با یک شرکت برنامه نویسی چینی آماده می کرد. همه چیز طبق برنامه پیش می رفت تا آنکه 3 روز مانده به زمان جلسه طبقه بیستم آسمانخراشی که شرکت تالیسمن در آن قرار داشت، دچار حریق شد و آسیب جدی به تاسیسات تهویه مرکزی ساختمان وارد آمد.

پس از حضور کارشناسان بیمه و برآورد خسارت ها، تیمی از تکنسین ها از تاسیسات آسیب دیده که عمدتا روی سقف ساختمان نصب شده بودند، بازدید و برای راه اندازی مجددد آن یک هفته زمان مشخص کردند.

در این وضعیت تالیسمن با یک بحران جدی مواجه بود؛ از طرفی نمی توانست در این شرایط میزبان نشستی مهم در شرکت خود باشد (آنهم در دمای 35 درجه و ساختمانی بدون سیستم خنک کننده) و از طرف دیگر نمی توانست از چنین فرصت مهمی در زندگی شغلی خود چشم پوشی کند.  
برگزاری این نشست و موفقیت شرکت تالیسمن در جلب نظر طرف چینی برابر با احداث یک دفتر طراحی و تولید نرم افزار در پکن و مدیریت آن توسط تیم تالیسمن بود که سالانه حداقل 15 درصد بر درآمدهای شرکت وی می افزود. 

در این شرایط جان در برابر یک تصمیم سرنوشت ساز قرار داشت و زمان چندانی هم باقی نمانده بود. ناراحتی جان از اتفاقات روی داده موجب شد تا سر میز شام این مساله در خانه وی مطرح شود. در این هنگام مدلین، دختر 6 ساله اش، با لحن کودکانه خود خطاب به پدر گفت: بابا مهمون های خودت رو ببر توی استخر تا گرمشون نشه!

این جمله جرقه ای را در ذهن آقای مدیر ایجاد کرد. در همان هنگام با خود فکر کرد: آیا می توانم این اوضاع نامساعد را با خلاقیتی این چنین به سود خود تغییر دهم؟! آیا ممکن است خرابی سیستم خنک کننده شرکت، نه عاملی تهدید کننده بلکه فرصتی برای موفقیت جلسه باشد؟! این پرسش ها آن شب تا صبح در ذهن تالیسمن جابجا می شدند.

روز بعد، جان صبح زود در ساختمان شرکت حاضر می شود، به جای آسانسور مستقیم به سمت لابی شرکت می رود و از آنجا به سمت حیات پشتی می رود زیرا در آن قسمت استخری بود که معمولا استفاده خاصی از آن وجود نداشت. به محض آنکه چشمان جان به استخر افتاد همانجا خدواند را به خاطر وجود مدلین بارها شکر کرد زیرا به عقیده جان پیشنهاد دختر کوچکش بی نظیر بود. 

پس از آن، بلافاصله به سمت دفتر رفت و این موضوع را با همکاران خود در میان گذاشت. در آن لحظه کسی نمی توانست درباره موفقیت طرح تالیسمن چشم انداز روشنی داشته باشد. اما به هر ترتیب آقای مدیر در تصمیم خود کاملا مصمم بود.

وی بلافاصله تمام برنامه های شرکت را متوقف کرده و از نیروهای خود خواست تا برای 24 ساعت شرکت را ترک نکرده و به خانواده های خود اطلاع دهند. سپس طی هماهنگی با مدیریت ساختمان، اجازه استفاده از استخر را برای یک روز دریافت کرد.

طرح:
یک گروه سه نفره مسؤولیت رنگ آمیزی داخل استخر را برعهده گرفتند. دیواره های استخر با رنگ کریلیک که به سرعت خشک می شد رنگ آمیزی شد، البته 15 سانتی متر از کف به دستور تالیسمن رنگ نشد و همان پوشش مخصوص ضد آب خود را حفظ کرد. پس از آن گروهی دیگر مسؤولیت انتقال میز جلسه به حیاط پشتی ساختمان را برعهده گرفتند. میز پس از انتقال به حیاط به داخل استخر انتقال یافت (اینجا شانس با تالیسمن یار بود زیرا تمام استخر عمقی یکسان داشت و خبری از شیب استخرهای حرفه ای در آن نبود).

پس از استقرار میزها، یکی از اعضا شرکت که برای خرید پنکه های فلزی به بازار رفته بود با 4 پنکه به شرکت باز گشت. به دستور تالیسمن 4 پایه 20 سانتی متری مکعبی شکل برای پنکه ها تهیه شد و در استخر قرار گرفت، سپس پنکه های فلزی که نمای زیبایی نیز داشتند در چهار گوشه استخر قرار گرفتند. 

میز جلسه رویه چوبی و بدنه فلزی داشت که این ترکیب وزن قابل توجهی بدان داده بود صندلی ها نیز دارای پایه های فلزی مناسبی بودند که این مساله در محاسبات تالیسمن برای اجرای طرح نقش مهمی داشت. 

یک گروه دو نفره نیز مسئولیت تهیه لوازم پذیرایی را برعهده داشتند. تالیسمن دستور داد تا اطراف استخر را با گلدان های طبیعی زیبا بپوشانند و بدین ترتیب دور تا دور این فضا پوشانده شد. سپس وی خواستار تهیه 15 جفت دمپایی مرغوب از بازار شد! این دمپایی ها در سایزهای مختلف تهیه شدند. سیستم وای فای و چند لپ تاپ نیز برای روز جلسه در نظر گرفته شد. 

سپس وی در عجیب ترین قسمت نقشه خواستار تهیه 100 ماهی "گارا روفا" شد! همکاران تالیسمن با تعجب به یکدیگر نگاه می کردند و مانده بودند که آقای مدیر در حال انجام چه کاری است؟!

از حرف کودکانه دختر مدیرعامل تا خلاقیت در جلسه چینی ها!

روز بعد ماهی ها در یک کیسه نایلونی بزرگ آماده بودند. تالیسمن دستور داد تا ارتفاع 15 سانتی متری استخر را پر از آب کنند! سپس کیسه ماهی های گارا روفا را در آب خالی کردند. چیزی به جلسه باقی نمانده بود، وسایل پذیرایی روی میز منتقل شدند و لپ تاپ ها نیز همین طور.

ماهی گارا روفا گونه ای از ماهیان هستند که طی سال های اخیر شاخه درمانی به نام فیش اسپا را بوجود آورده اند. فیش اسپا یک روش درمانی طبیعی است که در آن ماهی های گارا روفا به محض ورود قسمت هایی از پوست انسان به آب، شروع به تغذیه از سلول های مرده پوست می کنند و در درمان بیماری هایی مانند پسوریازیس مفید هستند. هم اکنون در بسیاری از کلینیک های زیبایی لوکس از این روش برای مراجعان نیز استفاده می کنند. البته این روش در بسیاری از ایالت های آمریکا غیرقانونی بود و آنرا غیر بهداشتی می دانند اما در آن سو آسیایی علاقه بسیاری به دکتر ماهی ها یا گارا روفاها دارند.

میهمانان چینی که 3 مرد میانسال بودند به محل شرکت رسیدند، تالیسمن شخصا برای استقبال آنها به مقابل شرکت رفته و آنها را به سمت حیاط پشتی دعوت می کند، میهمانان مقداری تعجب کرده اند اما آنها به محل استخر می رسند و در این هنگام جان از آنها می خواهد تا کفش و جوراب خود را در بیاورند؛ تعجب فضا را پر کرده، خود وی نیز این کار را انجام می دهد و سپس دمپایی هایی را که به نظرش هم سایز پای میهمانان است در برابر آنها با احترام و تعظیم قرار می دهد.

چنی های کت و شلوار پوش نیز با تعجب این کار را انجام داده و کت خود را نیز تحویل کارمند تالیسمن می دهند.  
آنها با دمپایی از پله های استخر پایین رفته و پس از رسیدن به کف استخر، به درخواست کارمند دیگر تالیسمن دمپایی ها را با مقداری زحمت درآورده و تحویل می دهند. سپس به سمت صندلی ها رفته و با تعجب بسیار در جای خود مستقر می شوند در همین زمان گارا روفاها به سمت پاهای آنها هجوم می آورند و آنها حقیقتا از منظره ای که با آن مواجه شده اند، شوکه و خرسند می شوند.

در این هنگام تالیسمن خطاب به میهمانان با تعظیمی به سبک شرقی اتفاقات را تعریف کرده و از اهمیت این جلسه برای شرکتش می گوید. میهمانان که از حضور در این فضا آن هم برای یک جلسه رسمی همچنان متعجب هستند با لبخند رو به تالیسمن، از فضایی که وی برایشان تدارک دیده تشکر می کنند. 

ظاهرا گارا روفا هم ایده بسیار خوبی بوده زیرا میهمانان طی این جلسه بارها از حس خوب فعالیت گارا روفاها روی پایشان لبخند بر لبانشان می آمد و با حسی خوب به توضیحات تالیسمن توجه داشتند.
در پایان جلسه نیز با رضایت کامل از استخر خارج شده به تالیسمن و کارمندان وی تعطیم کرده و شرکت را به سمت هتل محل اقامت خود ترک می کنند.
آنچه تالیسمن انجام داد؛ برای مدتها در دفتر پکن -شرکت وی- میان کارمندان چینی مطرح بود و خلاقیت این مدیر تحسین می شد.

برای خلاقیت ، به همه سخنان توجه کنید، به ویژه به سخنان عجیب و حتی ناشدنی! برای خلاقیت ، نیاز به خیال پردازی دارید، از تخیل و عمل به تخیلات نترسید.
برای خلاقیت، به همه آنچه در اطراف تان است نگاه کنید و ببینید چگونه می توان از چیزهایی که به ظاهر بی مصرف و بلاتکلیف هستند، بهترین استفاده را کنید. به استفاده های غیر متعارف فکر کنید.

آقای جان، به حرف کودکانه دخترش خوب گوش داد، درباره اش خیال پردازی کرد، به تخیلاتش جامع عمل پوشاند و از استخری که بلااستفاده مانده بود، بهترین و دور از ذهن ترین استفاده را کرد.

تمرین:
1 - آیا موردی را در زندگی خودتان یا دیگران سراغ دارید که با یک جرقه کوچک مانند جمله ای در میان یک سخنرانی یا گفت و گوی دوستانه، صحنه ای در فیلم، اتفاقی در خیابان و ... خیال و اندیشه شعله ور شده باشد و خلاقیتی محقق شود؟

2 - به چیزهای اطراف تان نگاه کنید. مثلاً به خودکاری که روی میزتان است. فکر کنید به جز نوشتن (که کار متعارف خودکار است) ، چه کارهای دیگری می توانید با خودکار بکنید؟ مهم یا غیر مهم و حتی خنده دار بودنش را جدی نگیرید و اجازه دهید پرنده تخیل تان تا هر جا که می خواهد پرواز کند.

ارسال به دوستان
انتشار یافته: ۷
در انتظار بررسی: ۴
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۵۷ - ۱۳۹۷/۰۴/۲۰
1
16
بسیار جالب و آموزنده بود. خلاقیت یعنی همین: استفاده حداکثری از حداقل ها و تبدیل تهدیدها به فرصت ها
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۲۸ - ۱۳۹۷/۰۴/۲۰
2
3
یک نکته این که چطور چینی ها بعد از دیپلماسی پینگ پونگ روابطشون رو با امریکا بهبود بخشیدند و شروع به استفاده از فرصت کردند و با تلاش سخت و خستگی ناپذیر کشور خودشون رو تبدیل به قدرت اقتصادی دنیا کردند و حالا صاحب شرکت امریکایی برای رضایت اونها چندین بار جلوی اونها خم وراست میشه
احسان
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۲۴ - ۱۳۹۷/۰۴/۲۰
0
8
اگر اکانت سروش داشتم، اینو برای سید میثم سیدصالحی می فرستادم، تا هر روز برای موفقیت شرکتش طلب امکانات آنچنانی نکنه
ناشناس
France
۰۸:۰۸ - ۱۳۹۷/۰۴/۲۱
0
4
به فرموده : فرصتی که در تهدیدها هست در خود فرصت ها نیست .
حمید
France
۰۹:۳۷ - ۱۳۹۷/۰۴/۲۱
1
5
نکته ای که اینجا اهمیت کلیدی دارد این است که تالیسمن راستش رو به مهمانانش گفت. اگر مثلا میگفت فضای جلسه ما کلا اینطوریه یا هر دروغ دیگه ای باعث رضایت نمیشد. خلاقیت اهمیت فوق العاده ای دارد اما این خلاقیت باید در مسیر درست خودش باشد. صداقت در جلسه با شرکای آتی شرکت یکی از این مسیرهای درست است.
احمد
Germany
۱۰:۰۳ - ۱۳۹۷/۰۴/۲۱
1
1
داستان آموزنده و قابل تواملی بود اما
غالبا در کشور ما، اینگونه داستان های مدیریتی در فضاهای متفاوتی به عنوان عاملی برای ایجاد تحرک و خلاقیت مطرح میگردد اما همواره از یک نکته با اهمیت غفلت میشود.
فضا و امکان ایجاد و تولید یک خلاقیت
در دنیای کسب و کار و بخصوص روشهای مدرن آن، ایجاد فضای مناسب برای تولد و سپس بکارگیری این گروه از ابزارهای سبقت گیرنده و خلاقانه که منجر به مزیت های رقابتی در دنیای کسب و کار میگردد زمان امکان حضور و توسعه خود را دارند که عناصر اصلی بوجود آورنده این محیط، خود نقش اصطکاک و تخریب را برعهده نداشته باشند و عناصر آینده نگری، ثبات، اعتماد و هویت به عنوان اصول پایه تسریع کننده و تشکیل دهنده فضای کسب و کار با ثبات و رو به رشد وجود داشته باشند.
آیا در ایران این فضا و این عناصر وجود دارند و یا حتی خواهند داشت ؟
هرزمان به این پرسش ها با قاطعیت جواب مثبت دادید، آنگاه نسبت به اجرای نمونه هایی از این داستان ها در کشور میتوان امیدوار باشیم...
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۴۴ - ۱۳۹۷/۰۴/۲۲
2
1
یعنی یه هتل که یه سالن جلسات داشته باشه تو دنور ایالت کلورادو!
پیدا نمیشده که مرد خلاق قصه شما جلسه رو اونجا برگزار. کنه و اول جلسه دلیلش رو هم به مهموناش بگه چون شما میگید بعد از این همه دنگ و فنگ باز قضیه رو به مهموناش گفت
این قصه بیشتر ضد تبلیغ برای خلاقیت تا تبلیغ