عصر ایران - حادثه تروریستی جاده خاش - زاهدان که منجر به شهادت و مجروح شدن تعدادی از نیروهای سپاه پاسداران شد از چند منظر قابل توجه است:
1 - نیروهای نظامی و انتظامی که در استان سیستان و بلوچستان خدمت می کنند را باید ستود و به احترام شان تمام قد ایستاد چرا که در جایی از مرزها و امنیت کشور حراست می کنند که از یک سو محروم ترین و کم برخوردارترین منطقه ایران است و از سوی دیگر به واسطه حضور گروه های تروریستی و قاچاقچیان مسلح، جزو پر ریسک ترین استان های ایران است.
به راستی چند نفر از ما حاضر است در آن منطقه محروم با حقوق متعارف نظامیان خدمت کند و جانش را در معرض خطر قرار دهد؟ هم از این روست که باید قدردان پاسداران امنیت و مرزهای جنوب شرق ایران باشیم.
2 - با حضور گروه های تروریستی در سیستان و بلوچستان - که از سوی عربستان حمایت مالی می شوند و بعضاً نیز در پایگاه های آمریکایی در افغانستان آموزش می بیند - و نیز فعالیت پرسابقه باندهای قاچاق، قاعدتاً باید این منطقه یک روز خوش و امن را تجربه نکند اما واقعیت این است که امنیت در جنوب شرق ایران به نسبت مخاطرات تهدید کننده، پایدار و قابل قبول است هر چند که تا رسیدن به نقطه مطلوب هنوز فاصله داریم.
هر آنچه از امنیت در این منطقه هست، رهین جانفشانی ها و ایثارگری های نیروهای مسلح است و انصاف باید داد که سپاه پاسداران با حضور پررنگ تر خود در این منطقه، سهم ارجمندی از این امنیت آفرینی دارد. چه کسی می تواند نقش تاریخی و سازنده سردار سپاه نورعلی شوشتری در سیستان و بلوچستان را فراموش کند؟ هم او که در نهایت برای امنیت و توسعه جنوب شرق ایران جان خود را فدا کرد و توسط تروریست ها به شهادت رسید؟
3 - حملات انتحاری گروه های تروریستی نشان از آن دارد که توان رزمی آنها مستهلک شده و لذا رو به اقدامات تروریستی انتحاری آورده اند و الّا هیچ گروه نظامی یا شبه نظامی در شرایط متعارف که می تواند رو در رو بجنگد و نیروهایش را حفظ کند، دست به اقدامات انتحاری نمی زند. سران این گروه ها می دانند که اگر رو در رو با سپاه یا سایر نیروهای مسلح درگیر شوند، در هم کوبیده خواهند شد.
در حادثه تروریستی اخیر نیز نیروهای سپاه در حال رفتن به مرخصی بودند و اساساً سلاحی همراه خود نداشتند که با حمله انتحاری مواجه شدند.
4 - همزمانی این اقدام تروریستی با اجلاس ضد ایرانی ورشو می تواند حکایت از یک برنامه ریزی قبلی داشته باشد، با این مضمون که همزمان با تلاش برای فشار سیاسی به ایران، گزینه ناامن سازی داخلی نیز می تواند در دستور کار مثلث ضد ایرانی "ترامپ، نتانیاهو و بن سلمان"باشد.
اگر چنین تحلیلی درست باشد باید گفت که یک خطای محاسباتی دیگر در آن جریان شکل گرفته است چرا که پروژه های ناامن سازی ایران بارها و بارها اجرا شده و حتی در حد ترور رئیس جمهور و نخست وزیر هم پیش رفته و فراتر از آن به جنگ تحمیلی 8 ساله هم رسیده است اما هیچگاه منتهی به نتیجه نشده است.
بدون شعار گرایی و بر اساس واقعیت های تاریخی باید گفت که مردم ایران در هنگام مواجهه با دشمن خارجی که کیان و امنیت ملی شان هدف قرار داده، اختلافات داخلی را کنار می گذارند و منسجم تر در برابر جریان های خارجی و عوامل داخلی شان می ایستند؛ همین ترور اخیر را ببنیید که با جریحه دار شدن احساسات عمومی، چه موجی در همدلی با سپاه و نیروهای حافظ امنیت در کشور به راه افتاده است.
5 - هر چند برخورد قاطعانه با عوامل حملات تروریستی در داخل مطالبه ای عمومی است که حتماً بدان پاسخ داده خواهد شد ولی در کنار این، انتظار می رود مواجهه با آمران و حامیان خارجی این تروریست ها نیز به طور جدی در دستور کار قرار گیرد تا کسانی که به عنوان مثال در ریاض نشسته اند و برای ناامن سازی ایران نسخه می پیچند خطر مقابله به مثل را احساس کنند.