۰۱ دی ۱۴۰۴
به روز شده در: ۰۱ دی ۱۴۰۴ - ۱۸:۰۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۶۶۴۸۴۷
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۰ - ۰۷-۰۲-۱۳۹۸
کد ۶۶۴۸۴۷
انتشار: ۱۱:۲۰ - ۰۷-۰۲-۱۳۹۸
راز اسنپ و آدم‌ها

آدم‌هایی که باید نماینده مجلس شوند

قصه‌شان از لیلی شروع شد.

در تماس تلفنی مسافر با یکی از دوستانش راننده متوجه ناخوش‌احوالی لیلی می‌شود و میانه‌های مسیر و در حالی که مسافر همچنان مشغول صحبت با دوستش بوده، گوشه‌ای می‌ایستد.

مسافر بُراق می‌شود که هنوز به مقصد نرسیدیم و راننده در جواب می‌گوید: «آن‌طرف خیابان عطاری است. برو برای سرماخوردگی بچه‌ات چارگُل یا چارگیاه بگیر.» مسافر به عطاری می‌رود و فروشنده با پرسش درباره سن لیلی توصیه می‌کند که داروهای گیاهی برای لیلی پنج ماه و نیمه مناسب نیست و به کودکان زیر یک سال معمولا داروی گیاهی نمی‌دهند.

مسافر با دست‌خالی به اسنپش برمی‌گردد و راننده تاکید می‌کند که منظورش این بوده که مادرِ لیلی داروی گیاهی را بخورد. مسافر دوباره به عطاری می‌رود، گیاه پیشنهادی راننده اسنپ را می‌خرد و به ماشین برمی‌گردد. دوست مسافر همچنان پشت خط است و با بازگشت مسافر مکالمه‌شان تا رسیدن به مقصد ادامه پیدا می‌کند.

به پایان که می‌رسند، مسافر از ماشین پیاده می‌شود و با گفتن یکی دو جمله آخر، با دوستش خداحافظی و در نهایت تلفن را قطع می‌کند. راننده همچنان ایستاده و چشم از مسافرش برنمی‌دارد که مسافر می‌گوید پرداخت غیرنقدی کرده‌ام! راننده با سر تایید می‌کند که می‌داند و می‌گوید: «منتظر شدم تلفنت تمام شود تا بگویم چطور باید دارو را دم و استفاده کنید.»

قصه‌شان را مسافر در صفحه شخصی توییترش روایت می‌کند و در پایانش می‌نویسد: «به خدا نداریم همچین آدم‌هایی! چرا می‌رید اسنپ! نماینده مجلس بشید!» یک نفر هم در پایان روایت مسافر اضافه می‌کند که همین روایت قشنگ را یک نفر می‌توانست با عنوان فضولی و استراق سمع راننده بنویسد! راست می‌گوید.

قضیه همین‌اندازه ساده است و دو بُعدی! یک بُعد که انسانیت را روایت می‌کند و از خوبی آدمی می‌نویسد که نسبت به بیماری لیلی بی‌تفاوت نیست و بُعد دیگر می‌تواند کاربری باشد که نیمه‌ منفی لیوان برایش جذاب‌تر است و فکر می‌کند در هر موردی باید مخرب باشد تا مشوق.

واقعیت اما این است که همه ما آدم‌ها، راننده باشیم یا مسافر، بخشی از زمان روزمان را با هم می‌گذرانیم؛ بخشی که از قضا به دلیل ماندن در ترافیک‌های طولانی کلافه‌کننده‌ترین تکه روز ما آدم‌ها را می‌سازد. گریزی هم نیست از این رفت‌وآمدهای شهری پُر تنش. شاید بهترین راه همین باشد که به جای این‌که شمشیرمان را از رو ببندیم و با همه بنای جنگ برداریم، زمان با هم بودن‌مان در ترافیک‌های شهری را لذت‌بخش کنیم.

بعد از تمام این سال‌ها باید فهمیده‌ باشیم که این خود ما مردمیم که در نهایت برای هم می‌مانیم.

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
برچسب ها: اسنپ ، داستان
ارسال به دوستان
گروسی: نطنز، اصفهان و فردو که هدف حمله قرار گرفته‌اند، توسط نمایندگان آژانس بازدید نشده‌اند علیرضا دبیر: نمی گذارم امیررضا معصومی به «آذربایجان» برود احساس می کنم دیگر همسرم را دوست ندارم؛ چه کنم؟ عنایت بخشی بازیگر قدیمی در بخش مراقبت‌های ویژه بستری شد تصاویر ماهواره‌ای جدید، ارتش اسرائیل را رسوا کرد حمله تند فنونی‌زاده به کاپیتان تراکتور: «منتظر شما در تهران هستیم» دانمارک سفیر آمریکا را احضار کرد رشد منفی مصرف برق پاییز بن‌بست در خروج «بمب» ناکام سرخ‌ها؛ چالش بزرگ پرسپولیس برای توافق با سرژ اوریه مصرف  ظروف یک‌بار مصرف پلاستیکی در سازمان محیط زیست ممنوع شد توقیف لندکروز قاچاق در شرق گیلان اینستاگرام پربازدیدترین رسانه اجتماعی ایران باقی ماند کارگاه تعاملی سواد مالی برای کودکان برگزار شد/ سرمایه‌گذاری بانک ملی ایران برای نسل آینده دولت در مسیر پرچالش رفع فیلترینگ؛ وزیر ارتباطات پای کار ایستاده است نوجوانی در یک دورهمی در شب یلدا دایی اش را کٌشت