عصرایران؛ احسان محمدی- قریب به 10 سال پیش مهران مدیری سریالی ساخت به نام قهوه تلخ. یک مجموعه طنز تاریخی که به جای پخش از تلویزیون به صورت سیدی خانگی پخش شد و بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
خشایار الوند و امیرمهدی ژوله نویسندگان این مجموعه دست به خلق کاراکترهای جذاب با نامهای طنزی زدند. از آن جمله دامبول السلطنه (ملیجک دربار، کارمند اداره شعر و طرب همایونی)، شکوفه (جلاد دربار)، مخبرالدوله سر سعدی(خبرچین دربار)، گنجشک خان دیلمی (تاریخ نگار) و ... در این میان جوانی لاغراندام به نام بیخودیالملک دیلمی هم بود که نقشش را بیژن بنفشهخواه بازی میکرد.
عنوان رسمی بیخودیالملک در دربار رئیس اداره مستعمرات همایونی بود که بابت آن هم حقوق دریافت میکرد و در میان رجال دربار مینشست، در حالیکه دربار اصولاً مستعمرهای نداشت! او البته پسر اعتمادالملک دیلمی صدراعظم دربار بود که همین زن خوب برای انتصابش کفایت میکرد!
در عمل اما بیخودیالملک فقط یک سمت بود، شاد و خرم در دربار میچرخید، گاهی تملقی هم میکرد و حقوق میگرفت، نه مورد مشورت قرار میگرفت و نه کسی از او انتظاری داشت. بود و نبودش فرقی نمیکرد. درست مثل اسمش؛ بیخودیالملک!
چند سالی است که صحبت از کوچکسازی بدنه دولت به میان میآید، اینکه فربهشدن بدنه کارمندی هزینههای بسیاری روی دست دولت میگذارد در عین حالی که کارایی و کارآمدی را هم ندارند. برای همین تلاش شد با اقداماتی مانند برونسپاری برخی خدمات به بخش خصوصی، ممانعت از به کارگیری مجدد بازنشستگان و تقویت بخش خصوصی و افزایش جذابیت های آن، «کارمندی» را از شغلی که «آب باریکه ناقابلی» دارد هم بیندازند.
در اینکه بدنه دولت فربه است کسی تردیدی ندارد. در سال 97 گفته شد مجموع کل کارمندان دستگاههای دولتی به همراه نهادها و موسسات غیردولتی و قوه قضاییه در ابتدای سال 97 بالغ بر 2 میلیون 276 هزار 928 نفر بوده که نسبت به ابتدای سال 96 با کاهش 55 هزار 171 نفری روبرو شده است.
بر این اساس، یک میلیون و 534 هزار نفر کارمند رسمی، 299 هزار نفر کارمند پیمانی،307 هزار نفر کارمند قراردادی و 135 هزار نفر کارمند با قرارداد کارگری در دولت و قوه قضاییه فعال هستند. گفتنی است، بیشترین تعداد کارمندان در وزارت خانههای آموزش و پرورش (با 955 هزار کارمند) و بهداشت (با 427هزار نفر) مشغول به کار هستند.
یکی از گلهمندیهای عمومی، بیش از آنکه تعداد و تعدد کارمندهای جزء باشد وجود «بیخودیالملک»های وطنی است که مشخص نیست دقیقاً در این کشور چه میکنند اما خودشان حقوقهای درشت و مجموعههایشان بودجههای کلان میگیرند بی آنکه گرهی از کار مردم باز کنند.
این بیخودی الملکها که معمولاً به جایی و کسی گره خوردهاند، همیشه هزینهزا هستند، با بیمسئولیتی حرف می زنند، حضورشان دیگرن را بیانگیزه میکند، مدعی و منتقد و بهانه گیرند و مشخص نیست اصولاً چه گرهی میتوانند باز کنند اما بر دوش مردم سوارند و از منافع برخوردار.
یکی از کارهایی که انتظار میرود در ادامه کوچککردن بدنه دولت صورت بگیرد، شناسایی و حذف همین بیخودیالملکهاست که برخی از آنها رئیس مستعمراتی هستند که گاهی عملاً وجود ندارند!