عصرایران؛ احسان محمدی- فروش مدرک تحصیلی جعلی بیشتر شبیه پلانی در یک فیلم کمدی است. اینکه طرف به یک مرکز آشکار یا پنهان برود و بعد از سلام و علیک نرخ مدارک را بپرسد. مثلاً:
- فوق دیپلم الان مظنهاش چنده؟
- لیسانس خوب چی تو دست و بالتون دارید؟
- یه دکترای فوری میخوام که بشه باهاش زد و بند کرد، اختلاسی، شرکت تو مناقصهای، وصلت با خانواده پولداری!، تو این مایهها!
دیروز در حالیکه هزاران جوان در سراسر کشور برای ورود به دانشگاهها در آزمون کُشنده و ویرانگر اما پر پول و پَلۀ کنکور شرکت کردند و میلیونها ساعت تحصیل و استرسی و فشار دانش آموزان و خانوادهها به وزنکشی گذاشته شد، دانشگاه آزاد اسلامی اعلام کرد:«حراست دانشگاه آزاد اسلامی با همکاری سازمان اطلاعات سپاه و ناجا و قوه قضاییه یک باند جعل مدارک دانشگاهی و پایه در سطح کشور را کشف و خنثی کرد.»
در جزئیات خبر آمده است:
«جاعلین از سال ۱۳۸۵ به صورت حرفهای و شبکهای در سطح کشور فعالیت داشته و با راه اندازی دفاتر متعدد در استانهای مختلف و راهاندازی سایتهای جعلی استعلام مدارک دانشگاهی نسبت به صدور مدارک جعلی مهم و بسیار زیاد در مقاطع تحصیلی مختلف در قبال دریافت هزینه تا ۱۰۰ میلیون تومان (برای هر مدرک) اعم از مدارک تحصیلی جعلی و دیگر مدارک مختلف و متعدد جعلی مربوط به ادارات و مراکز و بانکها و سازمانها برای استفاده در داخل و خارج کشور اقدام نموده اند و از این طریق نسبت به تحصیل اموال نامشروع بسیار هنگفت اقدام و با اموال بادآورده در کشورهای خارجی سرمایه گذاری داشتهاند.»
کودک پنجسالهای که سال 1385 در مهد کودک احتمالاً شعر «ما گلهای خندانیم، فرزندان ایرانیم» را حفظ میکرد، دیروز بعد از سالها استرس، تمرین تست زدن، خریدن کتاب و جزوه و شرکت در کلاس کنکور و .. سر جلسه نشست تا به دانشگاه راه پیدا کند و بعد از چندسال بتواند یک «مدرک تحصیلی» بگیرد، بعد کسانی به یک مرکز رفتهاند و مدرک سفارش دادهاند و با آن «به تحصیل اموال نامشروع بسیار هنگفت اقدام و با اموال بادآورده» پرداخته و در «کشورهای خارجی سرمایهگذاری داشتهاند».
به عنوان عضوی از جامعه دانشگاهی که سالهاست با چند نسل از دانشجویان کار کردهام طبعاً از شنیدن این خبر - که البته تازگی ندارد- دل آزردهام و یاد دهها دانشجویی میافتم که از شهرستانهای دور برای تحصیل آمده بودند و در زمستان و تابستان با یک جفت کفش و یک پیراهن و شلوار سرکلاس میآمدند، چون هزینه برای تردد به شهرستان نداشتند تمام ترم در خوابگاه میماندند، در کنار درس، کارگری میکردند و خبر دارم گاهی حتی پول برای خرید غذای نه چندان مرغوب از رستوران دانشگاه را هم نداشتند.
آنها با چنین رنجی درس میخواندند تا مدرک بگیرند شاید در آینده بتوانند شعلی به دست بیاورند و کسانی درست بیخ گوششان، مدرک «سفارش» میدادند. لابد دارندگی و برازندگی! هرچی پول بدی، آش میخوری!
با این همه یا «فروشندگان مدرک تحصیلی جعلی را آزاد کنید» یا همدستهای واقعی و جاده صافکنهای آنها را هم دستگیر کنید.
دانشگاهها و مؤسساتی که سطح دانش را آنقدر نازل کردند که تمام تمرکزشان را نه بر ارتقای کیفیت و سواد دانشجویان بلکه بر افزایش «آمار» تعداد فارغ التحصیلان گذاشتند، اساتیدی که با چشمپوشی بر تقلب، جعل پایاننامه و ناتوانی دانشجو به او و گاهی به غمزه او نمره دادند هم در این فاجعه شریک هستند.
چرا که مرز میان فارغالتحصیل باهوش و مفید با فارغالتحصیل ناتوان و بیسواد را چنان شکستند که هر کس می تواند با کاغذی در دست به عنوان «دانشآموخته» به سمت بازار کار برود.
مدیران نهادهایی که دست به استخدام این افراد زدند هم در این جرم شریک هستند. آنها اگر معیارها و ملاکهای «واقعی» استخدام را رعایت میکردند میتوانستند مانع از استخدام کسانی بشوند که صرفاً یک مدرک دستشان است.
این همه نهاد برای بازرسی و گزینش و حراست در سراسر کشور دقیقاً چکار میکنند؟ چند روز پیش برای تبدیل وضعیت همکار آبدارچی ما که 28 سال به صورت شرکتی کار کرده و نوهدار دارد، از او پرسیدهاند آیا شلوار لی میپوشد؟!
وقتی تا این اندازه به شلوار یک آبدارچی حساس هستید، چطور ممکن است در طول 13 سال فعالیت یک شبکه که بسیاری از اعضای آن توانستهاند «اموال نامشروع بسیار هنگفت» هم به دست بیاورند کسی متوجه فعالیت آنها نشده باشد؟ یا نفهمیدهاند که وای بر این سیستم، یا فهمیدهاند و در تظاهر به نفهمیدن منافعی داشته اند که باز هم وای بر این چرخه معیوب!
خطر جعل مدرک تحصیلی از سرقت مسلحانه کمتر نیست. در یک سرقت مسلحانه مقداری پول به یغما میرود، مردم برای چند روزی میترسند و در بدترین حالت ممکن است چند نفر کُشته یا زخمی شوند اما وقتی کسی با مدرک جعلی، بعنی بدون سواد و دانش به پست و مقامی میرسد، میتواند با بی سواد و جهل در تصمیمگیری، هر روز خسارتهای کلان به کشور بزند، اعتماد عمومی را به مدیران مخدوش کند، با عملکرد نامطلوب، گفتار غلط و دستورات غیرکارشناسی، زمینه کشته شدن دهها و صدها نفر را فراهم بیاورد و ...
وقتی این خطوط را میخوانید و زمانی که این جاعلان به دادگاه میروند، در گوشهگوشه کشور جاعلان دیگری هم این اخبار را پیگیری میکنند، واکنش آنها نه توبه و عبرتگرفتن، بلکه ارتقای کیفیت جعل و رعایت نکات ایمنی و گرفتن درزها، برای در امان ماندن از قانون است.
تا زمانی که این چرخه معیوب وجود دارد، برای «مدرک دانشگاهی جعلی» تقاضا وجود خواهد داشت و تقاضای چرب و شیرین و وسوسهانگیز، بازار را برای عرصه مهیا میکند. همین!
"""همدستهای واقعی و جاده صافکنهای آنها را هم دستگیر کنید."""
دانشگاهها و مؤسساتی که سطح دانش را آنقدر نازل کردند که تمام تمرکزشان را نه بر ارتقای کیفیت و سواد دانشجویان بلکه بر افزایش «آمار» تعداد فارغ التحصیلان گذاشتند،
صدها نماینده مجلس ،دکترهای که مقام اول کشور بودند و الان نیز دبیر و غیر دبیر ان مجالس اول کشور هستند و دکتر اقتصاد وعمران ...دارند با اون نظرات ودیدگاه ها ی عجیب و غریب و بسیار کوته بینانه ! مگر می شود اسم دکتر روی انها گذاشت
باور کنید کسانی که دکتر جعلی دارند ولی کاره ای نیستند حداقل جامعه را خراب نمی کنند چون مدیر نیستند
اضافه کنم بخش چهارمی هم هست و اون فاصله بسیار زیاد و فاحش درآمدها: شاغل بخش دولتی و شاغل بخش خصوصی ، پزشک و معلم، پزشک و کارمند، پزشک و کارگر، قراردادی و رسمی و.....
متاسفانه مدرک دانشگاهی در حد یک کاغذ باطله پایین اومده.
حیف که ارزش هامون رو داریم از دست میدیم و این مشکل هم عین خیلی مشکل های دیگه چندین سال بعد نمود پیدا خواهد کرد ولی کدوم مسئولیه که تو کشور ما بلد باشه دورنمایی بیش از زمان انتخابات بعدیش رو ببینه...
من الان ایتالیا ام کاش بدونین چه پدری از آدم درمیارن تا یه درس و آدم پاس کنه چه برسه به اینکه تهش مدرک بگیره.
فقط یه سوال دارم با این عملکرد مشعشع مسئولان و...... چرا همچنان طلبکار و مدعی هستید ؟؟!!
من که حلال نمیکنم کسایی رو که مدرک میخرن، میفروشن، نظارت نمکینن، رشوه میگیرن و ....
موضوعی که در دانشگاهها رواج دارد ولی کمتر به ان پرداخته میشود. من خودم دیدم که استاد ما که استادتمام هم بود چطور با جنس مخالف زیبارو رفتار می کرد و چطور با ما!
لطفا بیشتر بررسی کنید
اگر آنجا هم چیزی به فرض محال نباشد میتوان باز جستجو کرد و اقرار گرفت و یا سرنخ جست از طریق حسابهای بانکی و غیره و غیره.
اما کاش جسارتی میبود. کاش جزئتی میبود و کاش اراده ای میبود.
در طنزهای عبید زاکانی میخوانیم:
مخنثی در راهی میگذشت، ماری دید. گفت دریغ از مردی و سنگی.
حالا حکایت ماست.