عصرایران؛ احسان محمدی- بعد از جام جهانی 2014 که سردار آزمون در اعتراض به پرخاش گفت از تیم ملی خداحافظی میکند، نوشتم که پوشیدن حتی یک دقیقه این پیراهن سفید رویای میلیونها نفر است. هزاران نفر در آرزوی اینکه شاید یک روز فوتبالیست شوند در زمینهای خاکی و آسفالتهای داغ زمین خوردند، دستوپایشان شکست و حتی نتوانستند در یک تیم محلی بازی کنند. در کنار سختکوشی، این بختبلند سردار است که توانسته بازیکن تیم ملی ایران شود و نباید اینهمه سرمستانه با این پیراهن برخورد کند.
این روزها وقتی پارهای رفتارها پیرامون باشگاه پرسپولیس و استقلال را میبینیم یاد میلیونها هواداری میافتم که در طول تاریخ دو باشگاه به آن عشق ورزیدهاند، برای موفقیت تیمشان حتی دست توی جیب خالیشان کردهاند و بهحساب باشگاه پول ریختهاند، کتکخوردهاند، با اعصاب متلاشی خوابیدهاند و باز هم امیدوارانه روز دیگری را شروع کردهاند که تیم نتیجه بگیرد، قهرمان شود تا آنها ثانیهای، دقیقهای و ساعتی رنج زیستن را از یاد ببرند. قسط و قرض و وام را فراموش کنند.
بر هواداران دوآتشه حرجی نیست. آنها با قلبشان فکر میکنند اما اینکه عضو هیات مدیره استقلال بگوید:«اگر اصراری هست که قهرمان این فصل حتماً معلوم شود و جام به تیم مدنظر برخی افراد داده شود، میتوانند از منیریه تهیه کنند و بیش از این با جان جوانان کشور بازی نکنند. من هم حاضرم هزینهاش را پرداخت کنم و خودم با اسنپ به آن باشگاه ارسال کنم» و پیشکسوت پرسپولیس پاسخ بدهد:«شما اجازه بده 2 ماه از ورودت به فوتبال بگذرد و بعد در مورد فوتبال صحبت کن! او اگر میخواهد جام ببینید به باشگاه پرسپولیس بیاید و ببیند که برانکو در چهار سال 6 جام گرفت.»
این کلکلها و پوز زنیها کار بزرگان نیست. اگر نوجوانهای داغ دز شبکههای اجتماعی اینطور به هم بتازند و به سمت هم طعنه پرتاب کنند شاید قابلتحمل باشد –که البته آنهم امتداد همین رفتارهاست- ولی از بزرگترها، مدیران و عاقلترها این انتظار میرود که وقتی سکان هدایت یک تیم بزرگ را دست میگیرند، بزرگانه رفتار کنند، موقر حرف بزنند، تحمل نیشهای درشت را داشته باشند، یادشان نرود که حق ندارند برند استقلال و پرسپولیس را با کریهای کودکانه مبتذل کنند.
دفاع کردن از تیم، از هویت و برند آن توسط مدیران لزوماً جایش در شبکههای اجتماعی نیست. این کار روابط عمومی و مشاوران رسانهای است. مدیران و تصمیم گیران یک باشگاه باید در سطوح بالاتری چانهزنی کنند، انرژیشان را صرف احقاق حقوق کنند، بدانند که اگر حقی از باشگاه ضایعشده آن را با متلکپرانی به حریف نمیشود پس گرفت. این حرفها ممکن است اسباب دل خوشکنک باشد اما راه باشگاهداری نیست. قرمز و آبی و زرد و بنفش هم ندارد. رفتار موقرانه مدیران به بدنه تیم و هواداران منتقل میشود.
کار مدیر جمعکردن لایک در فضای مجازی نیست. مشت محکم کوبیدن در شبکههای اجتماعی نیست، سوزاندن جگر رقیبان نیست، سخنرانی درمانی نیست، تمرکز روی تیم خود و تلاش برای پیش بردن آن در توفانهاست. این تنها راهی است که «نتیجه» واقعی در پی دارد. وگرنه سرگرم شدن به شمارش لایک و فالوور مجازی، صاف کردن جاده برای رقباست.