عصر ایران؛ مهرداد خدیر- مهمترین خبر دی ماه در سال کهنه، درگذشت آیتالله محمد تقی مصباح یزدی بود که چنانکه در گزارش آذرماه نوشتم، همچون آیتالله شیخ محمد یزدی در انتخابات اسفند 94 و در پی مشارکت حداکثری از خبرگان بازماندند و اسفند 98 با مشارکت حداقلی بازگشتند اما کرونا مجال تشکیل جلسه نداد و قبل از نشست، هر دو چشم از جهان بستند.
در عرصۀ جهانی هم حمله به کاخ کنگره به تحریک یا تشویق دونالد ترامپ برای جلوگیری از رسمیت جو بایدن رییس جمهوری منتخب جدید را باید مهم ترین خبر دانست که چهارشنبه ششم ژانویه (2021) را در تاریخ ایالات متحده ثبت کرد.
دربارۀ هر دو اتفاق در همان دی ماه و در همین تارنما نوشتم و از این رو بخش هایی را نقل می کنم و چون نکات مربوط به درگذشت آقای محمد یزدی را هم به این روایت موکول کردم سه بخش خواهد شد:
1. درگذشت مصباح یزدی: در مرور کارنامۀ سیاسی آقای مصباح، روی کار آمدن محمود احمدینژاد که از حمایتهای اولیه آیتالله برخوردار بود و تصور میشد مرید اوست، یک نقطۀ مهم است چراکه آقای مصباح هم بیش از پیش به یک فعال و به عبارت فنیتر لیدر سیاسی تمام عیار تبدیل شد که اگرچه در جناح راست تعریف میشد اما راه خود را میرفت و برای خود مانند شیخین (مهدوی کنی و محمد یزدی) شیخوخیت، قایل بود.
معاون اول دولت احمدینژاد - پرویز داوودی- از نیروهای مؤسسۀ آموزشی او و رابط آقای مصباح با احمدینژاد بود . اما با خروج داوودی از دولت این ارتباط هم رو به افول گذاشت و آقای مصباح بر روی سعید جلیلی سرمایه گذاری کرد.
شگفتانگیزترین کنش سیاسی او در سالهای بعد اما معرفی کامران باقری لنکرانی وزیر بهداشت دولت احمدینژاد به عنوان گزینۀ اصلح و ستایش او با این عبارات بود:
«برخی از افرادی که کاندیدا شدند من به آنها ارادت دارم و آنها نور چشم من محسوب میشوند اما برای این کار مناسب نیستند. آقایان روی فردی توافق کردهاند که بنده از 7سال پیش او را در نظر گرفته بودم ولی به کسی نگفته بودم. بینی و بینالله شهادت میدهم که روی زمین و زیر این آسمان، کسی اصلح از آقای لنکرانی نمیشناسم. امیدوارم که این شهادت برگ زرینی در نامۀ 80 سالهام باشد».
با این وصف دکتر لنکرانی انصراف داد هر چند که انکار نکرد «عدهای مجدانه به دنبال رد صلاحیت من بودند».
مایۀ شگفتی بود. کسی که در جلسۀ مناظره با حجتی کرمانی گفته بود «نه تخصصی در مسایل سیاسی روز دارم و نه چندان علاقهای به مسایل سیاسی» در قامت رهبر جبهۀ پایداری در صدد شیخوخیت بر جناح راست اعم از سنتی و رادیکال برآمد و بیشتر به سبب مواضع سیاسی شهرت یافت.
آیتالله مصباح یزدی نماد تفاوت گفتمان فرهنگی در دهۀ سوم جمهوری اسلامی با سالهای نخست هم بود. چرا که در سال 1358 سید محمود طالقانی امام جمعۀ تهران بود و از شوراها و حقوق مردم میگفت و محمد مجتهد شبستری سخنران پیش از خطبه ها که قرائتها و فهم دینی را مقدس نمیدانست و بعدها با نظریۀ هرمنوتیک صف خود را جدا کرد و در دهۀ سوم نماز جمعه را آیتالله جنتی اقامه میکرد و سخنران پیش از خطبهها مصباح یزدی. در شهری که اکثریت مردم در دو انتخابات دوم خرداد 76 و 29 بهمن 78 به گفتمان مورد نقد او رأی داده بودند و همین سبب شد که آقای مصباح نظریۀ «جمهور ناب» را مطرح کند.
آقای مصباح از یک نظر دیگر هم متفاوت بود. شاید تنها یزدی مشهوری بود که به همشهری خود - سید محمد خاتمی- علاقه نداشت. البته اگر سعید مرتضوی را مستثنا کنیم که اهل شهرستان تفت از استان یزد است.»
2. درگذشت محمد یزدی: نام آیتالله یزدی بیش از هر موضوع دیگر یادآور مواضع سنتی در عین حال انقلابی است و آن قدر که با اصولگرایان سنتی و مؤتلفه میانه داشت با دیگران اعم از اعتدالگرا و نواصولگرا نداشت. هر چند از احمدینژاد حمایت میکرد اما پس از قهر سال 90 و تلاش ناکام برای بازگرداندن زودتر او از رییس جمهوری مورد حمایت خود فاصله گرفت اگرچه در دوران حمایت هم مانند مصباح یزدی و احمد جنتی شیفته او نبود.
نام آقای یزدی اما به چند سبب دیگر در صحنه سیاست خبرساز میشد و بر سر زبانها میافتاد:
اول، خطبههای او در نماز جمعه و انتقادات مکرر به روزنامههای اصلاحطلب در اوج استقبال از آنان و چون رییس دستگاه قضایی بود چه بسا سعید مرتضوی را در برخورد تشجیع یا تشویق میکرد یا او چنین میپنداشت.
با این حال فرمان مستقیم صادر نمیکرد و امکان نقد سخنان او در نماز جمعه وجود داشت. اهمیت این موضوع هنگامی روشن می شود که بدانیم در دورۀ صادق لاریجانی عملا هیچ رسانهای جرأت نداشت دربارۀ او یا آرای صادره نظر بدهد.
در سال 1377 و پس از یکی از همان خطبه های آتشین و با لحن عصبی که به تندی به نیروهای ملی تاخت حبیب داوران اولین استاندار گیلان پس از انقلاب که دکتر داروساز و در رشت بسیار مورد احترام بود خطاب به او در روزنامۀ جامعه نوشت: به خاطر آورید که همین دوستان چگونه در سالهای پیش از انقلاب سراغ شما در یکی از روستاهای رودبار میآمدند و هوای شما را در دوران تبعید داشتند و همواره آنان را میستودید.
عباس عبدی هم در روزنامۀ سلام بارها آرای صادره را نقد کرده بود. اگرچه هر دو روزنامه بعدها بسته شدند اما به خاطر این نقدها نبود در حالی که در دورۀ 88 تا 98 کسی طرف این قوه نمیتوانست برود.
مورد دوم مناقشات او با هملباسان خود بود و مراعات موقعیت و سن و سال را هم نداشت. با هاشمی رفسنجانی آن گونه مواجه شد که او را به پاسخی چنان و احتمالا تهدید به بیان برخی موضوعات واداشت و به مرجع تقلید مهذب و محبوبی چون آیتالله سید موسی شبیری زنجانی تشر میزد که چرا در سفر تهران با خاتمی و کرباسچی و خویینیها ملاقات داشته و انگار مدیر یک مدرسه دانشآموز خود را توبیخ میکند: «یادآور میشوم مقام و احترام شما در سایۀ احترام به نظام اسلامی حاکم، رهبری و شأن مرجعیت است. پس لازم است این احترام و شؤون را رعایت و ترتیبی اتخاذ فرمایید این گونه مسایل دیگر تکرار نشود». منظور او از این گونه مسایل دیدار یک مرجع تقلید با رییس جمهوری پیشین ایران و دادستان کل کشور در دوران امام و شهردار اسبق تهران بود.
با این پیشینه مشخص بود که وقتی شنید صادق لاریجانی قصد مهاجرت دارد بر اساس همین شایعۀ دروغ که ساخته و پرداختۀ دوستان روحالله زم در فضای مجازی بود چنان به رییس پیشین قوۀ قضاییه تاخت که اسباب شگفتی شد و او هم ساکت ننشست و نامۀ تندی نوشت و از قضا به نامه به آقای شبیری به عنوان یکی از مصادیق عصبانیت و عجله اشاره کرد. آقای لاریجانی در این نامه طعنۀ دیگری هم زد و گفت در برخی جلسات شورای نگهبان دربارۀ موضوعاتی صحبت می کنید که دستور جلسات قبل بوده است.
3. حمله به کاخ کنگره: واقعۀ روز چهارشنبه 17 دی 1399 در واشینگتن آمریکا آخرین تحرک و تحریک مردی بود که نمیتوانست از قدرت دل بکند و باور کند بازی تمام شده است.
از این اتفاق با تعابیر متفاوتی یاد شد: از «کودتای مضحک» تا «دلقک بازی خونین».
اصولگرایی رادیکال ایرانی این ساز را کوک کرد که این اتفاق نشاندهندۀ رسوایی دموکراسی آمریکایی است که از آن به عنوان دموکراسی لیبرال یاد میکنند و جوری این حرف را تکرار میکنند که انگار رییس مهاجمان که چند ساعت کنگره را تصرف کرده بودند پیروز شد و از رادیو ملی آمریکا پیام فرستاده بود: «الو، الو! بایدن خائن برکنار شده است» و حالا حکومت را در دست دارند. مثل صدای نحسی که روز 28 مرداد 1332 از رادیو ایران پخش شد.
حال آنکه به باور کسانی چون دکتر محمد طبیبیان «پایان ترامپ، پیروزی دموکراسی بود» و یادآور شد «دادستان کل که به ترامپ وفادار بود از اعلام تقلب خودداری و استعفا کرد و معاون رییس جمهور هم گارد ملی را برای بیرونراندن تظاهر کنندگان فراخواند و جلسۀ سنا را تا دیرهنگام ادامه داد و با شمارش آرای الکتورال، بایدن را پیروز انتخابات اعلام کرد.»
رییس جمهوری ایران البته تعبیر زیرکانهای به کار برد و گفت این اتفاق نشان میدهد «دموکراسی آمریکا فشل شده». زیرکانه از این حیث که هم در داخل، دلواپسان را تحریک نکند و هم در بیرون، قابل ترجمه به انگلیسی نباشد! چرا که فشل، واژهای قرآنی است که امام خمینی آن را وارد ادبیات سیاسی ایران کرد و تا پیش از آن رایج نبود. «فشل» اما به این صورت قابل ترجمه نیست و ناگزیرند آن را به «شکننده» برگردانند که تازه عین توصیف خود بایدن میشود که گفت «نشان داد دموکراسی ما شکننده است.»
-----------------------------------------------
بیشتر بخوانید/ پیشتر مرور شده است:
* فروردین 99/ کرونا، مردمان و کادر درمان
* اردیبهشت 99؛ وداع با عمو نجف
* خرداد 99؛ کلِ لواسون، واسه ماس!
* مرداد 99؛ طرح عقیم پیش فروش نفت
* مهر 99؛ وداع با خُنیاگرِ آزادی
*آبان 99؛ پایان ترامپ و ناخُرسندی اصولگرایی ایرانی
* آذر 99؛ ترور آبسرد، دام اسراییل علیه برجام