عصر ایران ؛ کاوه معینفر - آنچه در سینمای ایران در حال رخ دادن است یک اتفاق بسیار عجیب و غریب است، مروری بر همین اتفاقات ساده در هفته گذشته خود گویای همه چیز است.
در جشنواره فیلم فجر سیمرغ بهترین فیلمنامه به هیچ فیلمی اهدا نمیشود چون داوران فیلمنامه هیچ فیلمی را شایسته دریافت سیمرغ ندانستهاند! در جشنوارهای که بیشتر فیلمهای آن ( 25 فیلم از 33 تا) را نهادهای ارگانی و دولتی تولید کردهاند هیچ فیلمنامه خوبی وجود نداشته است؟ پس چرا فیلم را ساختهاند؟
که البته این اتفاق صدای کانون فیلمنامه نویسان سینمای ایران را هم دراورد و آنها در اعتراض به این تصمیم بیانیهای منتشر کردند و از ندادن سیمرغ به بخش فیلمنامه گله کردند.
حال پرسش اصلی این است پس این فیلمنامهها چگونه به تولید رسیدهاند و فیلمشان ساخته شده است؟ مگر غیر از این است که هر ارگان و نهادی یک شورای ارزیابی فیلمنامه دارد و همه این فیلمنامهها به تایید آنها رسیده است تا تولید شوند!
در واقع عمل هیئت داوران جشنواره فیلم فجر خط بطلانی بود بر انتخاب بسیاری از فیلمهایی که از طریق این شوراها به عنوان آثاری برگزیده جهت تولید انتخاب شده بودند در نهادها و ارگانهایی چون بنیاد فارابی، سازمان سینمایی اوج، سوره، بنیاد شهید، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و ...
حال از 2 حالت خارج نیست یا این که آن شوراها انتخابهای غلطی کردهاند که نتیجه آن یعنی حضور افراد غیر متخصص و ناکارامد در چارت سازمانی آنها و یا این که انتخاب داوران جشنواره فیلم فجر اشتباه بوده است که آن هم باز یعنی حضور افراد نادرست به عنوان داور.
متاسفانه هیچ شفافیتی در مورد هزینه ساخت فیلمهای ارگانی وجود ندارد و معلوم نیست هر کدام از این فیلمها با چه هزینه و بودجهای ساخته شده است که اگر بپذیریم تصمیم داوران فجر درست بوده است حال پرسیده شود که چرا این مقدار پول (چند میلیارد یا چند ده میلیارد تومان) از یک سازمان یا ارگان دولتی برای فیلمنامهای هزینه شده است که حتی ارزش آن را نداشته است در جشنواره فیلم فجر نامزد شود یا دیده شود؟
آلفرد هیچکاک فیلمساز بزرگ سینما یک گفته مشهور دارد مبنی بر این که برای ساختن یک فیلم خوب 3 چیز لازم است، اول فیلمنامه، دوم فیلمنامه، سوم فیلمنامه.
واقعیت هم همین است هیچ فیلم خوبی وجود ندارد که فیلمنامه خوبی نداشته باشد، اصلا امکان پذیر نیست، برای نمونه هم میتوان از آثار سینمای جهان امسال نمونه آورد فیلم قاتلان ماه گل مارتین اسکورسیزی علی رغم تولید 200 میلیون دلاری و در اختیار داشتن بهترین امکانات لازم برای تولید یک فیلم از بازیگر و کارگردان گرفته تا طراح صحنه، لباس، گریم، جلوه ویژه و ... به دلیل این که فیلمنامه آن ضعیف است و جان مایه لازم را ندارد نمیتواند به یک اثر ماندگار تبدیل شود.
اعطای جوایز به فیلمها هم تا قبل از اسکار نشان داده است که تمامی جوایز چون بهترین فیلم و کارگردانی و ... به اوپنهایمر رسیده است و در بخش فیلمنامه هم به آناتومی یک سقوط.
این قضیه آنچنان محرز و بدیهی است که هر کسی که مدتی علاقمند به سینما باشد آن را با پوست و جان خود احساس میکند چه برسد به آن که خود سینماگر باشد.
حال دوباره به اصل ماجرا برمیگردیم مناسبات و روابط در سینمای ایران چیست که این همه شورا و کمیته نظارت و ارزش گذاری بر فیلمنامه نمیتوانند فیلمنامههایی را برای تولید انتخاب کنند که حداقل از نظر هئیت داوران جشنواره فجر شایسته گرفتن سیمرغ تشخیص داده شوند و یا از منظر مخالف این داوران چگونه انتخاب شدهاند که حتی یک فیلمنامه را از میان 22 فیلم بخش مسابقه لایق سیمرغ ندانستند؟
آیا در جشنواره امسال واقعا هیچ فیلمی وجود نداشت که بتواند سیمرغ بهترین فیلمنامه را بگیرد؟ حداقل فیلمهای صبحانه با زرافهها، نپتون، پرویز خان، آغوش باز و ... واجد این شرایط بودند.
اصلا چطور میشود فیلمی را به عنوان بهترین فیلم جشنواره انتخاب کرد که حتی فیلمنامه آن در حد نامزد برای گرفتن سیمرغ اعلام نشده باشد؟! جل الخالق ...