عصر ایران ؛ نهال موسوی - برخی سریالها هستند که همه بار آن به قسمت آخر کشیده میشود، چون بستر داستان را بر یک موضوع حساس و ملتهب انسانی اجتماعی قرار داده است، سریال افعی تهران از این گروه است و متاسفانه با شکل پایانش هر آنچه رشته بود، پنبه شد.
برای مخاطبانی که سریال افعی تهران یا قسمت آخر آن را ندیدهاند این هشدار لازم است که در ادامه نوشتار به اتفاقاتی اشاره میشود که شاید بهتر است از آن بی اطلاع باشید، مختصر این که قصه لو میرود یا همان اسپویل (خراب) میشود.
سریال افعی تهران ساخته سامان مقدم به نویسندگی پیمان معادی است، از نکات مثبت و بارز سریال میتوان به انتخاب تم داستانی جذاب، بازی خوب بازیگران، فضاسازی صوتی و تصویری بدیع (نسبت به سریالهای ایرانی) و بهره بردن از ظرفیتهایی چون استفاده از بازیگران در نقش خودشان و ... اشاره کرد.
یکی از مشکلات بزرگ سریال افعی تهران چند لحن بودن آن است، در طول سریال مدام تغییر رویکرد ژانری در آن را می بینیم تا جایی که در برخی قسمتها اصلا به فضایی وارد میشود - که اگرچه جذاب است - اما ارتباط آن به کلیت داستان و تا این اندازه تاکید بر آن پرسش برانگیز است! برای مثال در قسمتی که مادر شهریار فوت کرده است و آرمان و مابقی دوستانش در آنجا حاضر میشوند بیشتر شبیه به یک سریال طنز تلویزیونی میشود تا سریالی که با تم جنایی - معمایی شروع کرده است.
این مشکل چندگانه بودن لحن ژانری بر کل مجموعهها سایه افکنده است و سریال مدام از جنایی - معمایی به ملودرام، کمدی، درام اجتماعی و حتی زیرشاخههای ژانری چون روانشناسانه و ... کشیده میشود. برای نمونه در قسمت نهم مجموعه استفاده از کلیپهای تصویری با موسیقی بیش از اندازه است و انگار در لابلای چند موزیک ویدئو حال بخشهایی از سریال را هم میبینیم.
مشکل بزرگتر اما پایان آن و گرهگشایی نهایی است، در این چند روزی که سریال به پایان رسیده است بسیار خوانده و شنیدهام که بالاخره در یک سریال ایرانی قاتل توسط پلیس به دام نیافتاد و این شوک پایانی که مشخص میشود قاتل چه کسی است برای مخاطبانی بسیار جذاب بوده است. اما واقعیت این است که هر دو نکته بسیار بیجهت و بدون مبنا مهم شده است.
در این سریال تنها چیزی که نمیبینیم پلیس به معنای پلیس به دنبال کشف جنایت و جنایتکار است. شخصیت جودی (نماینده پلیس یا کارآگاه جنایی) یک حالتی دارد که هرگاه مورد نیاز است پیدایش میشود و غیر از چند حرف و یا تهدید و ... هیچ کارکرد دیگری ندارد.
برای مثال پلیسی که با دیدن 2 ویدئو از آرمان بیانی که برای همسر سابق و پسرش فرستاده است متقاعد میشود که این شخص قاتل نیست و ... این قضیه در جهان امروز بیشتر به یک شوخی شبیه است، در حالی که از طریق موبایل یا کارت بانکی یا ... میتوان هر شخصی را رهگیری کرد که در چه تاریخی کجا بوده است.
پلیسی که هر وقت بخواهند میتوانند به راحتی جلوی آرمان بیانی ظاهر شوند و حتی او را دستگیر کنند. (مانند زمان نمایش فیلم برای منتقدان یا زمان دستگیری او در مطب روانکاو و ...) حال برای رهگیری او مستقیم از خودش میپرسند و به جواب او هم بسنده میکنند. این کجایش پلیس جنایی است؟
از طرف دیگر هم این شوک پایانی که قاتل یا همان افعی تهران خود شخصیت آرمان بیانی است هم بسیار بدون اساس است و حتی کشف آن هم از طریق خانم تراپیست باز چندان پایه و منطق دراماتیک ندارد. (رابطه تراپیست با مجرمی که نزد او آمده است تا درمان شود را در سریال خانواده سوپرانو هم دیدهایم که چه ظرایف و نکات جالب توجهی دارد.)
اساسا شخصیتی چون آرمان بیانی اگر قاتلی زنجیرهای برای افراد کودک آزار است اصلا چرا به این ورطه افتاده است؟ مشکلات کودکی او چه بوده است که حال در پی تلافی از کودک آزاران است؟ در طول سریال می بینیم که آرمان بچه طلاق بوده و از مشکلات بین پدر و مادرش عذاب کشیده ولی به قضیه کودک آزاری و یا ترومای بوجود آمده از آن هیچ اشارهای نشده است.
طبیعتا بسیاری افراد وجود دارند که والدینشان از هم جدا شدهاند ولی این قضیه باعث نمیشود که آنها به یک قاتل سریالی تبدیل شوند مگر اینکه شخص بعد از این جدایی در معرض آسیبهای جدی قرار گرفته باشد، آیا برای آرمان چنین اتفاقی افتاده است؟ کی و کجا؟ چرا بیننده هیچ اطلاعی از آن ندارد و یا هیچ سرنخی یا ردپایی برای مخاطب کاشته نشده است که وقتی این قضیه لو میرود با اتکا بر آنها در ذهن خود این پازل را کامل کند و از تیزهوشی نویسنده به وجد آید.
برای مثال از ظرفیت تغییر مرگ مادر و خاله آرمان با پیچشی که در داستان دارد به خوبی استفاده شده است و اتفاقا یکی از نکات خوب فیلمنامه افعی تهران است ولی مهمترین قضیه این است که وقتی قاتل را لو دادی مخاطب بتواند آن را قبول کند ولی واقعا با متریال و موادی که در این سریال وجود دارد چگونه میتوان چنین نکتهای را پذیرفت؟
قطعا این نکته برای پذیرفتن چنین شخصیتی ضروری است والا یک انتخاب نویسنده فیلمنامه است، فقط برای اینکه پایان سریال یک شوک بزرگ داشته باشد ولی بدون هیچ منطق دراماتیکی. (پایان با شوک بزرگ برای مثال فیلم مظنونین همیشگی را به یاد آورید که در یک لحظه تمام قطعات پازل را برای مخاطب کامل میکند.)
افعی تهران چند نفر را کشته بود؟ مگر کشتن انسانها به این سادگی است؟ اگر باشد طبیعتا قاتل آدمی به این موجهی و با این گذشته بدون مشکل نیست. مشکلی که او را چنین قاتل خوفناکی سازد در کودکی او چه بوده است؟ چه باعث شده او کودک آزارها را مسموم کند و به تماشای جان کندن آنها بنشیند؟
یا نمونه دیگر اینکه: تراپیست با دسترسی به پرونده مادر آرمان و اطلاع یافتن از داروی مادر هم متوجه شد که آرمان افعی تهران است هم واقعا از آن استدلالهای عجیب و غریب است.
از اینکه خانم تراپیست او را هم لو نمیدهد و به شکل مخفیانه با نوشتن بر روی کاغذ این نکته را به آرمان میگوید، باز عجیبتر است، چون حال باید تا آخر عمر به این فکر کند که سستی او یک بار باعث شد نوجوانی 16 ساله مادر خودش را بکشد و حالا هم به لو نرفتن یک قاتل زنجیرهای کمک کرده است! چرا؟
از نکات منفی دیگر این است که تمام دغدغههای انسانی، پدرانه، عاشقانه، هنری و ... آرمان بیانی که در طول 13 قسمت قبلی به عنوان ارزش مطرح شد با این رویکرد پایان بندی همگی بر باد فنا رفت و فقط نشان داد که همه آن حرفها و ادعاها برای او پوچ بوده است چون او یک جنایتکار است که هر کسی را خودش تشخیص دهد کشته و یا خواهد کشت. اشتباه برداشت نشود من با اینکه بگویند فلان شخص موجه و ... قاتل بوده است هیچ مشکلی ندارم اما باید بدانم چرا؟ و قانع شوم.
باید انصاف داشت و گفت که سریال افعی تهران یک پکیج از اتفاقات جذاب و توجه برانگیز برای جذب مخاطب است: از داستانی که انتخاب شده، شخصیت آرمان بیانی که منتقد سینماست و حال دارد فیلم اولش را میسازد، اشارات به زد و بندهای پشت صحنه سینما و دستورات بالا سریها و ... اشاره به فضای ساخت فیلم و مشکلات راجع به سانسور و ...، بازی خوب بازیگران و آوردن بازیگرانی در نقش واقعی خودشان چون هومن سیدی، امین حیایی، پژمان جمشیدی، مهران مدیری و ...، استفاده از آهنگهای غربی، تصاویر چشمنواز تهران و فیلمبرداری بسیار خوب در حد استانداردهای جهانی و ...
افعی تهران به نسبت سریالهای ایرانی ریتم بسیار خوبی داشت، زیاد در یک دایره بسته گیر نمیافتاد که مدام درجا بزند و اتفاقا روایت داستانی هم با سرعت قابل قبولی جلو میرفت ولی مهمترین قضیه این است که علی رغم تمام نکات مثبت سریال آخر سر از خود میپرسم خوب که چی؟ این همه را دیدیم و شنیدیم که به چی برسیم؟ همه این نکات باید در خدمت داستان و روایتی باشد که درپایان بیننده احساس نکند که سرکار بوده است.
متاسفانه با این پایان واستدلالهای ناقص و ناکافی، من به عنوان مخاطب فقط احساس میکنم که وقتم تلف شده است، بله تاکید میکنم سرکار بودیم.
شما که فیلم ترکی دوس داری خوب نگاه نکن
یکم وطن دوست باشیم نه ترکیه ای و هالیوودی پرست
با توجه به توضیحات نویسنده و کارگردان فیلم دستخوش ممیزی زیادی شده و بسیاری از مواردی که منتقد عزیز می فرمایند احتمالا از اين دست میباشد، ضمن اینکه فیلمساز برخی موارد رو روی هوش بیننده حساب کرده، مثلا در همان سکانسی که نقد فرمودید آرمان با مخاطب قرار دادن کارآگاه میگوید "شما خودتون پلیسید، برای شما کاری نداره چک کنید ببینید من کجا بودم". در مجموع برای ايراد گرفتن راه زیاده ولی بهتره به تفاوتهای فاحش امثال این سریال و یا سریالهای خوبی مثل آکتور، دفتر یادداشت و ... با سریالهای دیگه هم اشاره بشه.
نیش افعی تهران، متوجه ما خواهد شد زمانی که در تربیت فرزند یا نسل خود، سهل انگاری کنیم.
بهنظرم به کمک حوادث و اتفاقات داستان، کارگردان توانست گزارهی بالا را بهعنوان یک بینش به ما منتقل کند و این دستاورد کمی نبود.
این فیلم بنمایهی اساسی تربیتی و خانوادگی را گوشزد میکرد که در جای خود فرصت گفتوگو میخواهد و امیدوارم منتقدین میانرشتهای به آن بنمایهها بپردازند.
مگه یکی از مقتولین به جای سم با دست خودش کشته نشد ؟که سوال پلیس بود که چرا ؟
فرزند طلاقی که بعد از رها شدنش و بی کس شدنش متوجه هزاران آسیب میشه اونجا که یه آقایی بهش پول داد تو بچگی رو یادتونه ؟اون سکانس به آوارگیش اشاره داشت که قطعا کودک آواره مورد ....قرار میگیره که اگر نه پس چرا قاتل همه رو با سم مسموم میکنه و به قتل میرسونه جز آخرین مقتولش که با دست خفه ش میکنه
بقیه ایراداتی که گرفتی هم بچه ها بالا توضیح دادن
خب تابلوعه که چرا حق میده دیگه
نوشتنش رو کاغذ برای ترس از شنود بوده چون بیانی حتما بعد از اون شب تولد که پلیس اومد دنبالش و اون نگاه پلیس واضح نشون میداد قانع نشده حتما تحت نظر بوده و این ینی انتهای داستان بازه قهرمان داستان از نگاه هر کس میتونه قاتل یا پلیس باشه
خوشحالم که یک سریال دیدیم که ژانر هاش عوض میشد و متفاوت بود چون ما زندگی خودمونو همینه شدیداً مخالف اینم که تک ژانر باشه ما خودمون مثال میزنم تو عزاداری و اوج غم یه صحنه خنده دار ما رو میخندونه از صبح تا شب زندگی ما هر ثانیه یک رنگ ژانر متفاوتی ممکنه ببینه اتفاقا این نکته سریالو از بقیه سریال های کلیشه ای متمایز کرد
یک کم از این خودشیفتگیت کم کنی بد نیس
و نکات نسیار دیگه که به نظر منتقدی که این نقد و نوشته اصلا فیلم ندیده یا نفهمیده که بعیده فقط می تونم بگم مغرضانه و شاید از روی حسادت نقد شده
واقعا نمیدونم وقتی از درک فیلم و سریال ندارید چرا میاید نظر میدید؟ سریال بسیار خوش ساخت و قشنگ و پراز معنی و فهم بود سریالی قدرت بازیگری و کارگردانی قوی داشت
آقای نویسنده مغز خودت سرکاری هست ن سریال پس خواهشا برو همون جومونگ یا دونگ یی رو نگاه کن
سریال واقعا خیلی خوب بود مخصوصا رابطه ی زیبای آرمان با پسرش و خوصاصا حضور بازیگران خوب!ولی پاین بندی داستان یهوو گند زد تو همه چی همه ی تصورات خوبی که مخاطب از آرمان و احساسات و عواطفش داشت
با یک فیلم ساختگی مسخره که از روی نورپردازی مشخص بود تو استودیو گرفته شده خیلی مسخره بود و شخصیت آرمان بیانی بعنوان یه قاتل زنجیره ایی خیلی ملو بود و در نیومده بود که مخاطب شک نکنه تازه انجا که به مرضیه گفت شوهرتو کشتی میدونی اعدام میشی الکی میگی افعی تهران بشی قهرمان بشی لو رفت قصه داستان
آرمان فردی که در حال تحلیل و درمان خودش و بهبود روابط و جبران اشتباهاتش است یکباره تبدیل به قاتل میشود
همه ما رنج هایی داشتم فردی مانند آرمان به عنوان هنرمند خشمش را از گذشته تبدیل به اثر هنری میکند و فردی مثل مرضیه نمیتواند خشم را تحمل کند پس ان را در عمل نشان می دهد اما کارگردان و نویسند که کاش؟مشورت بیشتری با رواندرمانگر سریال داشتند هر دو شخصیت را برابر نسان دادند یعنی تفاوتی نمیکند شما فرد خوداگاهی باشید و به دنبال درمان یا مانند مرضیه هر دو برای جبران خشم قانل میشوید و این مسیر خطایی که بود که به اعتماد به انسانیت لطمه می زند
آرمان قبل از تحلیل و درمان خودش قاتل بوده
سکانسهای فیلم نشاندهنده این موضوع است که آرمان در انتهای فیلم بهبودی یافته و رفتارهایش تغییر کرده.
سکانس آخر فیلم فقط برای این پخش شد که مشخص شود روانشناس بخوبی افعی را تشخیص داده است.
ولی اونقدر جذاب بود که آدم احساس سر کار بودن نمیکنه اتفاقا یکی از جلوه های مثبت همین قهرمان نشون ندادن پلیس بود
دست مریزاد به عوامل افعی.
شماها برید همون سریال ترک ببینید که یکربع طول میکشه یک کلمه حرف بزنن....مسخره شدین خبر ندارین..
افعی تموم حرفش این بود که هربلایی سرمون میاد ازخانوادس.
انقدرهم طولش نداد که مردم کلافه بشن.
ارائه مطالب مثمر ثمر در زندگی روزمره
بیان واقعیت های جامعه به شکل مثبت نه زشت
بازخورد نحوه ارتباط زیبا با فرزندان
ارائه دغدغه های فکری نونهالان و نوجوانان در حاشیه فیلم بصورت بسیار زیبا
نشان دادن صحیح و مثبت بسیاری از نکات صحیح درمورد زندگی شخصی و رابطه که در کشور ما فرهنگ سازی نشده و . . .
متاسفانه عادت کردیم سریال باید حتما آموزش غلط و زشت بده یا درمورد همه هنجارهای زشت جامعه باشه و همه رو به بدترین شکل ارائه بده و پر از بازیگر های مطرح روز باشه که بگیم خوب بود
چقدر به ایرانی بودنم میبالم و لذتبخش ترین بخش اینه که به نظرات همدیگه احترام بزاریم?
به شخصه نظرم اینه که یه اتفاق جدید و خاص در سریال سازی "در ایران" بود،کاری به موضوع و پایانبندی و... ندارم،خیلییی خوش ساخت بود و حرفهای تازه و جدیدی میزد که کمتر به اون پرداخته شده???
همه عوامل خسته نباشید❤
انصافا هم خوش ساخت بود ولی پایان بندی چندان به بدنه سریال نمیخورد
اتفاقا خیلی فیلم جذابی بود حتی انتهاش
بچه ها میفهمند پدر مادرا کی خوشحالن کی ناراحت
این فیلم خواست به همه ما بزرگترها یاد بده رفتار بد ماها رو بچه ها تاثیر میزاره وتا آخر عمرشون یادشون میمونه پس نباید بگیم بچه ها نمیفهمند اشتباهه
میتونست بهتر نشون بده این موضوع رو ولی بازم خوب بود
متأسفانه در ایران نقش روانشناسان همیشه نادیده گرفته می شود و مشاوره در زندگی مردم خیلی ناچیزه. در حالیکه این فیلم نقش مثبت یک روانشناس را در بهبودی روان یک فرد بیمار و تغییر اساسی در زندگی خانوادگی و اجتماعی او را به نمایش گذاشت. در ایران اگر کسی به مشاور مراجعه کند همه فکر می کنند دیوانه است.
بعد مدتها یه سریال خوب دیدیم
این همه با ذوق و شوق قسمتای اول رو دنبال میکردم و هی برام سوال و معما پیش میومد بعد به خودم میگفتم اوکی چند قسمت دیگه حل میشه اما سریال تموم شد با یه عالم سوال بی جواب
قسمتای آخر که دائم داشتم جلو میزدم که سریع تموم شه فقط
یعنی رسما فقط دکور و بازیگرا سریال سرپا نگه داشتن
نه طنزش معلوم بود نه جدی بودنش نه فانتزی بودنش
افتضاح خالص
ضمن اینکه پلیس به آرمان شک کرده بود و فهمیده بود آرمان شمال نبوده ولی دنبال یه مدرک موثق بودن که قاتل بودن آرمان را ثابت کنند برای همین اون شب دستگیرش نکردند شنود گذاشتن تو اتاق روانشناس هم نشون میده که پلیس مشکوک شده همچنین پلیس به روش خود آرمان بهش کتاب داد که اسمش یه نشونه بود یعنی مثل یه قمارباز که همیشه برنده نمیشه اینبار هم آرمان برنده نمیشه همه چیز نشون میداد که آرمان در نهایت دستگیر میشه فقط برای پایان جذاب تر صحنه دستگیری رو نشون ندادن.
خلاصه که سریالش عالی بود عاشقش شدم و ارزش دیدن داشت؛)