برای بررسی آینده و چشم انداز دموکراسی
در خاورمیانه به سراغ "زیاد ماجد" یکی از روشنفکران و فعالان سیاسی رفتیم.
ماجد با دیگر محققان عربی و فعالان سیاسی بیش از ۱۰ سال است که جزئیات و اهداف فعاليتهاي
اعراب در منطقه را بررسی میکند.
او اخیرا با شبکه عربی "مطالعات دموکراسی"
که گروهی از فعالان بحرینی، یمنی، اردنی، لبنانی، مصری، الجزایری و مراکشی را گردهم
آورده همکاری میکند. این گروه درباره انتقال دموکراتیک و پیامدهای اجرای دموکراسی
مطالعه میکند.
ماجد در سپتامبر ۲۰۰۵ میلادی لبنان را ترک کرد و اکنون در دانشگاه
آمریکایی پاریس، "مطالعات خاورمیانه" تدریس میکند.
زیاد ماجد برای تکمیل
اصلاعات خود مرتبا به بیروت و دیگر کشورهای عربی سفر میکند.
چطور میتوان رویدادهای سال ۲۰۱۱ در جهان عرب را با تحولات اروپایی شرقی در سال ۱۹۸۹ مقایسه کرد؟
ما به طور مشخص میگوییم که اتفاقات سال
۲۰۱۱ با شرایط اروپا در سال ۱۹۸۹ در یک راستا قرار میگیرد. در هر دو مورد مردم علیه
رژیمهای مستبد قیام کردند و امیدوار بودند و هستند که قیامشان ، آزادی، شأن اجتماعی، برابری
جنسیتی برای آنان به ارمغان بیاورد.
در این زمینه ما میتوانیم بگوییم که فروریختن
"دیوار ترس" در اکثر کشورهای عربی شبیه فرریختن "دیوار برلین"
در ۲۱ یا ۲۲ سال گذشته بوده است ، هرچند که فضای بینالمللی متفاوت است و ماهیت رژیمها
با یکدیگر فرق میکند. به علاوه انتقال دموکراتیک قدرت در جهان عرب به عنوان فرآیند
سیاسی و تغییرات اجتماعی_اقتصادی بسیار پیچیده و طولانیتر خواهد بود.
انقلابهای مخملی در اروپای شرقی در کشورهای مختلف به دلیل تاریخ متفاوت، نتایج متفاوتتر داشت. به عنوان مثال نتیجه این تحولات در آلمان شرقی، لهستان و چکسلواکی بسیار متفاوت با آن چیزی بود که در رومانی روی داد. اين موضوع براي جهان عرب حاوي چه درسهایي است؟
جهان عرب از اروپای شرقی و آمریکای لاتین
درسهای زیادی خواهد گرفت. مبارزه اروپاییها با ترور، سانسور، فساد و تک دینی بودن
جامعه، اکنون به اهداف مردم عرب تبدیل شده است و فعالان مسیر دموکراسی در تلاش هستند
تا این مبارزات را سرمشق خود قرار دهند و بتوانند در مسیر اصلی گام بردارند.هرچند
که راه دشواری پیشروی ما است و نمیتوان شرایط را بایکدیگر مقایسه کرد.
دولتهای
عربی اكنون از اختلافات قومی استفاده میکنند و در تلاش هستند که از این طریق جلوی
تحقق بسیاری از اتفاقات را بگیرند؛ مسئلهای که در اروپا شاهد آن نبودیم. اگر تحولات
اخیر را به خوبی بررسی کنید متوجه میشوید روند انتقال دموکراتیک قدرت در کشورهای عربی
به دلیل همین مسئله با یکدیگر متفاوت است ؛ به عنوان مثال در تونس و مصر که اختلافات
قومی کمتر است این انتقال قدرت و حتی سرنگونی حاکمان راحتتر صورت گرفت اما در لیبی
اینگونه نشد. به عبارتی دیگر میتوان گفت که کشورهای که در آنان تقیسمات عمودی است
با مشکلات و چالشهای بیشتری نسبت به کشورهای که تقسیمات در آنان افقی است، روبهرو
هستند.
بسیاری از شاهدان نگران تصاحب قدرت توسط افراد تندرو هستند و میگویند که تشکیل دولت سکولار بهتر از دولت اسلامی است. به نظر شما اسلام نسبت به مسیحیت، دموکراسی را با چالشهای متعدد و بيشتري مواجه میکند؟
برای پاسخ به این پرسش باید در ابتدا به
شرح مسائل دیگری پرداخت. نخستین مسئله آن است که کسانی که "سکولارهای دیکتاتور"
را به احزاب سیاسی منتخب ترجیح میدهند، از تشکیل دولتهای اسلامی در هراس هستند.
اکنون
بسیاری نگران هستند افراد تندرو دولتهای را تشکیل دهند که غرب را با چالشهای بیشتری
روبهرو کند. در حالی که اقدامات آمریکا و دیگر کشورهای غربی در تضاد بایکدیگر است.
آنان اکنون از گروههای اسلامگرا حمایت نمیکنند و آشکار و پنهان با گروههای سکولار
در ارتباط هستند، در حالی که همین قدرتها از دولت اسلامی عربستانسعودی در برابر دولت
سکولار ناصر در مصر حمایت و در پاکستان نیز از کودتای علیه "علی بوتو"ی سکولار،
پشتیبانی کردند.
این
تضاد هم اکنون نیز دیده میشود ، آنان از رژیم عربستانسعودی که
یکی از ناقضان حقوقبشر هم است، دفاع میکنند. همچنین همین ایده باعث شد که
از صدام
حسین در جنگ علیه تهران حمایت کنند که بیش از یک میلیون کشته از هر دو طرف
برجا گذاشت. اکنون تهران و بغداد از نظر سیاسی بایکدیگر تا حدودی هماهنگ
شدند ولی عواقب جنگ همچنان
ادامه دارد.
اما به هر حال وجود سکولارها در عرصه سیاسی بسیار مهم است و در محاسبات
محاسبهگران سیاسی نقش موثري دارد. مصر مانند ترکیه نیست که اگر سکولارها به رغم اینکه
جایگاهی در جامعه ندارند حذف شوند، اتفاقی رخ ندهد. وضعیت مصر در منطقه حساس است و
نمیتوان آیندهای مجهول برای آن تصور کرد.سکولارها در تمامی جریانها و گروههای
سیاسی وجود دارند و حتی اگر اسلامگرایان به قدرت برسند، همانند هر جایی که بهار عربی
به آنجا رسیده در ترکیب قدرت حضور خواهند داشت.
اما اسلامگراها ، گروههایی هستند که پیشینه، هدف، اولویت
و ساختار سازمانی متفاوت دارند که اکنون سازماندهی شدهاند و با شعارها و وعدههای
بسیاری روبهرو هستند، در حالی که برنامه های سیاسی، اقتصادی و مالی آنان یکی نیست.
گروههای اسلامگرا در حال ایفای نقشهای سیاسی مهمی هستند اما در این مسیر با تفكرات
پیشینیان خود و گروههای سکولار رقابت میکنند.
از سوی دیگر، این احزاب و دستهها با
نسل جوانی از مردان و زنان تشنه "کار" و "آزادی" مواجه هستند که از طریق اینترنت و شبکههای
اجتماعی و تلویزیونهای دیجیتال ماهوارهای با جهان در ارتباطند و کسی نمیتواند مانع
آنان شود.
نسل کنونی به خوبی دریافته است که باید در انتخابات آزاد شرکت کند. آنان اکنون میدانند که توانایی مقابله با
هر سیاستی را دارند. بنابراین
بدون انکار این حقیقت که اسلام سیاسی یکی از جدیترین مسائل در جهان عرب است، من معتقدم
که اسلامگراها به طور کل جایگزینی برای حاکمان مستبد نیستند و تنها تمایل و خواسته
قوی سیاسی هستند که اکنون در جايگاه نخست قرار دارد.
وقتی که اسلام را با مسیحیت یا
هر مذهب دیگر مقایسه میکنیم و در کنار دموکراسی قرار میدهیم، من شخصا باور ندارم
که این دو مسئله در تضاد بایکدیگر هستند؛ بلکه ریشههای تاریخی و اقتصادی،
مردم و فرهنگها را شکل میدهند. فکر میکنم که موقعیت جغرافیای اسلام و اعراب، همچنین
نفت و اقتصاد اجارهای بر شکلگیری دولتهای عربی تاثیر مستقيم گذاشته است و این در
حالی است که نباید ساختار اجتماعی قبیلهای را نادیده گرفت.
این مسائل باعث شده که
شهروندی، آزادیهای فردی، کار، زنان و حتی تولیدات قومی فراموش شوند. اما نباید فراموش
کرد که مذهب عامل بازدارندهای نیست، حال اسلام باشد یا مسیحیت.
یعنی مسلمانان میتوانند دولتی سکولار راهاندازی کنند؟ و آیا ترکیه الگوی مناسبی برای اعراب است؟
مدل ترکیه روز به روز برای اسلامگرایان
بیشتری در جهان عرب به عنوان یک منبع در نظر گرفته میشود. پیشینه حزب "عدالت
و توسعه" ترکیه که امروز قدرت را در دست دارد، مانند دیگر احزاب بزرگ اسلامگرا
در جهان عرب به اخوانالمسلمین باز میگردد.
من معتقدم که میتوان در این میان تعادلي
برقرار کرد. بنابراين گروههای سکولار باید در برنامههاي سیاسی آیندهشان تمامي
احزاب را در نظر بگیرند، اگر ارتش درصدد تصاحب قدرت نباشد میتوان
امیدوار بود که دولتهای متعادل شکل بگیرند.
اما نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد
آن است که این طرز تفکر باید بین نسل جوان رواج پیدا کند و از آن مهمتر باید نگاه
متفکران گذشته را امروز دوباره مرور و بررسی کرد، چراکه آنان نیز خواهان تشکیل دولتهای
بودند که در آن آزادی، اصلاحات، حقوق زنان و حق شهروندی، دین و مذهب به رسمیت شناخته
شود.
اكنون برای نخستین بار جنبشهای اسلامی از طریق
انتخابات آزاد قدرت را در دست گرفتند و این مسئله آنان را در وسط بازی سیاسی قرار داده است.
شاید آنان اکنون بازی
را برده باشند اما اگر نتوانند برای مشکلاتی مانند بیکاری راهکاری مناسب ارائه
دهند، دیگر کسی دلیل ندارد که بار دیگر آنان را انتخاب کند.
به همین دلیل آنان
اکنون بسیار میانهرو هستند چرا که
آنان بخش مقتدری از این جنبش دموکراتیک را تشکیل نمیدهند و تنها از باقی گروهها
سازماندهیشدهتر هستند.
من از اینکه بگوییم بهار عربی در حال چرخش است ترسی ندارم
چراکه اگر
گروههای اسلامی بخواهند موضوعی را به جامعه تحمیل کنند، مردم مجددا شعار ميدهند که راضی نیستیم.
منبع:الجزیره
ترجمه:مریم جعفری / عصرایران