عصر ایران - دولت توسعهگرا (developmental state) دولتی است که با هدف پشتیبانی از رشد صنعتی و توسعۀ اقتصادی در حیات اقتصادی دخالت میکند.
دخالت دولت توسعهگرا در زندگی اقتصادی در حد تلاش برای جایگزین کردن برنامهریزی و کنترل "نظام سوسیالیستی" به جای بازار نیست، بلکه بیشتر کوششی است برای ایجاد مشارکت بین دولت و شرکتهای بزرگ اقتصادی، و اغلب اولویتهای محافظهکارانه و ناسیونالیستی زیربنای این رویکرد را تشکیل میدهند.
ژاپن نمونۀ کلاسیک دولت توسعهگرا است. در دورۀ فرمانروایی میجی (Meiji) در سالهای 1868 تا 1912، دولت ژاپن با زایبوتسو، یعنی با امپراتوریهای بازرگانی بزرگ خانوادگی، که تا جنگ جهانی دوم بر اقتصاد ژاپن سلطه داشتند، ارتباط نزدیکی برقرار کرد.
از سال 1945 نقش توسعهای دولت ژاپن را وزارت بازرگانی صنعت بینالمللی ژاپن بر عهده گرفت که همراه با بانک ژاپن، به اتخاذ تصمیم در مورد سرمایهگذاریهای خصوصی یاری رساند و اقتصاد ژاپن را به سمت رقابت بینالمللی هدایت کرد.
الگوی مشابهی از مداخلۀ توسعهگرایانۀ دولت در فرانسه نیز وجود داشته است که در آن حکومتهای راست و چپ ضرورت برنامهریزی اقتصادی را تشخیص میدادند و بوروکراسی دولتی هم خود را نگهبان منافع ملی میدانست.
در کشورهایی مانند اتریش و تا حدی نیز آلمان، توسعۀ اقتصادی از راه ایجاد "دولت مشارکتی" (partnership state) به دست آمده است که در آن بر حفظ رابطۀ نزدیک بین دولت و شرکتهای بزرگ اقتصادی و بویژه مشاغل اقتصادی بزرگ و نیروی کار سازمانیافته تاکید میشود.
در چند دهۀ اخیر، جهانی شدن اقتصاد موجب پیدایش "دولتهای رقابتی" شده است که نمونههایی از آنها در میان "اقتصادهای ببر" (tiger economies) آسیای شرقی دیده میشود. اقتصادهای ببر عبارتی است در توصیف اقتصادهایی در شرق آسیا، با رشد شتابان و جهتگیری صادراتی. مثلا کرۀ جنوبی و تایوان و سنگاپور و هنگکنگ.
پیشتر به مفهوم دولت حداقلی پرداختیم. بهترین نمونههای تاریخی دولتهای حداقلی، دولتهای حاکم بر بریتانیا و آمریکا در اوایل دورۀ صنعتی شدن در قرن نوزدهماند. هر قدر کشوری دیرتر صنعتی شود، نقش اقتصادی دولت در آن بیشتر خواهد بود. بنابراین دولت توسعهگرا نمیتواند دولت حداقلی باشد.
در صورت موفقیت دولت توسعهگرا، شاید در بلندمدت راه تبدیل آن به دولت حداقلی فراهم شود. در ژاپن و آلمان، به علت عقبماندگی تاریخی نسبت به بریتانیا و ایالات متحده، به جای دولت حداقلی، دولت توسعهگرا شکل گرفت.
باید توجه داشت که دولت توسعهگرا لزوما دموکراتیک نیست بلکه میتواند مصداق یک دیکتاتوری و حتی دولتی فاشیستی و میلیتاریستی باشد. چنانکه دولتهای توسعهگرا در آلمان و ژاپن اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، غیردموکراتیک بودند و نهایتا هم به پیدایش نازیسم در آلمان و میلیتاریسم در ژاپن منجر شدند.
پیشتر در تشریح کتاب "ریشههای اجتماعی دیکتاتوری و دموکراسی"، اثر کلاسیک برینگتن مور، توضیح دادیم که مور دولتهای توسعهگرای غیردموکراتیک را متعلق به "راه دوم نوسازی" میداند؛ راهی سرمایهدارانه و مبتنی بر "انقلاب از بالا". یعنی نیروی انقلابی در این کشورها، دولتها بودند نه مردم.
در واقع دولت توسعهگرا دولتی است که به لحاظ تاریخی از جامعهاش جلوتر است و اصلاحاتی را در جامعه در پیش میگیرد که به شکل دموکراتیک تحققپذیر نیستند. خصلت آمرانه و اقتدارگرایانۀ این اصلاحات، نهایتا منجر به بیزاری از تجدد و رشد ارتجاع یا نوعی تمایل به "بازگشت به سنت" میشود.
با این حال دولتهای توسعهگرا تماما غردموکراتیک نیستند. دولتهای دموکراتیک توسعهگرا بویژه با توجه به تجربۀ ژاپن و آلمان تا پیش از سال 1945، در دوران پس از جنگ جهانی به تعداد بیشتری دوم سر بر آوردند.
خصلت دموکراتیک دولتهای توسعهگرا، معمولا سرعت توسعه را تا حدی کاهش میدهد ولی رضایت عمومی از روند توسعه را افزایش میدهد. دولت توسعهگرا در برزیل در دهههای 1960 تا 1980، رشد اقتصادی چشمگیری برای این کشور رقم زد ولی نهایتا به دلیل ماهیت غیردموکراتیکش، در دهۀ 1980 سقوط کرد.
در ایران نیز دولت توسعهگرای محمدرضاشاه علیرغم موفقیتهای اقتصادی نسبیاش، نهایتا به دلیل خصلت غیردموکراتیکش سرنگون شد. دولت رضاشاه نیز دولتی توسعهگرا بود که علیرغم خدماتش، به دلیل ماهیت اقتدارگرایانهای که داشت، وقتی که با مداخلۀ نیروهای خارجی سقوط کرد رضایت ملی مشهودی در ایران پدید آمد.
در هر صورت استعداد پیوند دولت توسعهگرا با اقتدارگرایی و نحوهای دیگر حکمرانی غیردموکراتیک، موجب شد که در نیمۀ دوم قرن بیستم، صاحبنظران سیاسی تاکید زیادی بر "دولت توسعهگرای دموکراتیک" داشته باشند.