عصر ایران - بوروکراسی (Bureaucracy) در لفظ یعنی "فرمانروایی مقامات رسمی" ولی در زبان روزانه معمولاً واژهای تحقیرآمیز به معنای مدیریت یکنواخت و بیهوده، تشریفات وقتگیر و ناکارآمد و به طور خلاصه "کاغذبازی" است.
در عرصۀ سیاست، بوروکراسی به دستگاه مدیریت دولت دلالت دارد. یعنی به انبوه کارمندان و مقامات عمومیای که مسؤول اجرای وظایف حکومتاند.
برخی به پیروی از ماکس وبر، جامعهشناس آلمانی قرون نوزدهم و بیستم، بوروکراسی را شکل متمایزی از سازمان میدانند که نه تنها در دولت بلکه در همۀ عرصههای جامعۀ مدرن وجود دارد اما دولت مهمترین عرصۀ رشد و تجلی آن است.
بوروکراسی عملا معانی گوناگونی پیدا کرده است. فرمانروایی مقامات غیرانتخابی، دستگاه مدیریت حکومتی، و الگوی عقلانی از سازمان، برخی از این معانیاند. سازماندهی مطلق و مدیریت حرفهای مبتنی بر مقررات، جزو ویژگیهای مورد اجماع بوروکراسیاند.
رشد بوروکراسی در چند سدۀ اخیر، این نقد را از سوی برخی از متفکران سیاسی مطرح کرده که بوروکراسی به علت فقدان شفافیت و پاسخگویی، عیار دموکراتیک دولت را کاهش میدهد. این معنا بیشتر در علم سیاست و از سوی متفکران لیبرال مطرح شده است که دغدغهشان حفظ دموکراسی در قالب "حکومت نمایندگی" است.
اما در جامعهشناسی، گونهای خاصی از سازمان و در حکم نظامی از مدیریت و نه نظام حکومت قلمداد میشود. به این معنا، بوروکراسی را نه تنها در دولتهای دموکراتیک و اقتدارگرا، بلکه در شرکتهای بازرگانی، اتحادیههای کارگری، احزاب سیاسی و مانند آنها نیز میتوان دید.
مهمترین نظریهپرداز بوروکراسی، ماکس وبر است که معتقد بود بوروکراسی "نمونۀ آرمانی" فرمانروایی بر پایۀ نظام مقررات عقلانی، در مقابل "نمونههای" سنتی و کاریزماتیک است.
مهمترین اصول سازمان بوروکراتیک از نظر وبر به شرح زیرند:
ویژگی اصلی بوروکراسی از نظر وبر، عقلانیت آن است؛ زیرا بوروکراتیک شدن نشاندهندۀ پیشرفت ابزار قابل اعتماد و پیشبینیپذیر است و از همه مهمتر، کارآمدی سازمان اجتماعی را نشان میدهد.
وبر گسترش بوروکراسی نه تنها نتیجۀ برتری تکنیکی آن بر شکلهای دیگر مدیریت، بلکه پیامد پیشرفت چشمگیر اقتصادی و سیاسی و فرهنگی میداند. از نظر او، بورکراتیزاسیون با پیدایش اقتصاد سرمایهداری، بویژه با فشار زیادتر برای کارایی اقتصادی و پیدایش واحدهای تجاری بزرگ، پیوندی تنگاتنگ داشت.
تحول دولت مدرن و گسترش مسئولیتهایش به عرصههای اجتماعی و اقتصادی نیز به رشد بوروکراسیهای حکومتی قدرتمند انجامید. به نظر وبر، فشارهای دموکراتیزاسیون موجب رشد بوروکراسی شد؛ فشارهایی که سنت و امتیازات اشرافی را ضعیف کرد و آزادی و شایستهسالاری را به جای آنها نشاند.
وبر معتقد بود که فرایند "عقلانی کردن" موجب میشود که همۀ جوامع صنعتی، چه سرمایهداری چه کمونیستی، با پذیرفتن شکلهای بوروکراتیک مدیریت به طور روزافزونی همانند یکدیگر شوند. مطابق این برداشت بر همۀ جوامع صنعتی، گذشته از تفاوتهای ایدئولوژیکشان، طبقۀ مدیران، تکنوکراتها و مقامات دولتی (به معنای مقامات اکثرا غیرانتخابی) حکومت میکنند که قدرتشان از مهارتهای تکنیکی و مدیریتی آنها برآمده است.
با این حال وبر معتقد بود گسترش بوروکراسی در کشورهای کمونیستی، موجب میشود که دیکتاتوری پرولتاریا به "دیکتاتوری مقامات رسمی" تبدیل شود اما در کشورهای لیبرالدموکراتیک، با استفاده از راههای لیبرالی مثل رقابت انتخاباتی و پراکندگی نهادی میتوان در برابر دیکتاتوری مقامات رسمی (غیرمنتخب) ایستادگی کرد.
اونوره دو بالزاک، رماننویس نامدار فرانسه در قرن نوزدهم، گفته است: «بوروکراسی ماشین غولپیکری است که کوتولهها با آن کار میکنند.»