عصر ایران - واژۀ یهودستیزی (Antisemitism) به دشمنی یا تنفر از قوم یهود که در قرن بیستم به جای جنبۀ مذهبی، رنگ نژادی به خود گرفت اطلاق میشود. کشور آلمان تحت رژیم نازیها (45-1933) کانون این عقاید بود.
البته نفرت از یهودیان به ویژه در اروپا به دلیل وقایع خاص تاریخ مسیحیت وجود داشت، اما این نفرت در قرن نوزدهم جنبههای نژادی نیز پیدا کرد.
در اواسط قرن نوزدهم همراه با ظهور تئوریهای برتری نژاد آرین یا نوردیک، که بر پایهای غیرعلمی استوار بود، نفرت از یهودیان در اروپا جنبۀ شبه علمی نیز پیدا کرد.
این نگاه تا حدودی زاییدۀ حسادت مالی نسبت به یهودیان بود که غالب مشاغل حساس و مهم را در زمینۀ تجارت و حرفههای آزاد به خود اختصاص داده بودند. همچنین تا اندازهای نیز ناشی از تمایل کسانی بود که میخواستند گروه مشخصی را مسئول شکستهای خود معرفی کنند.
در آلمان نازی، هیتلر برای جلوگیری از اختلاط نژاد آریا با سایر نژادها، قوانینی وضع کرد. طبق این قوانین، یهودیان اعضای نژادی خارجی و پست شمرده میشدند که خونشان کثیف است و در نتیجه مجرمین بالفطرهاند. بدین ترتیب ازدواج و حتی عشقبازی با آنها ممنوع شد.
اقدامات دیگر هیتلر، تبعید دانشمندان یهودی، تحریم موسیقی مندلسون و افن باخ، موسیقیدانان آلمانی و یهودی برجستۀ قرن نوزدهم، سلب حقوق مدنی و حق کسب و پیشه از یهودیان و بالاخره اعزام آنها به اردوگاههای دستهجمعی بود که میلیونها نفر از یهودیان در همین اردوگاهها کشته شدند.
اروپای شرقی نیز در اوایل قرن نوزدهم مرکز عقاید ضد سامی بود. قوانین اساسی در اروپای پس از جنگ جهانی دوم، تساوی نژادی را تضمین کردند ولی عقاید ضد سامی (یا یهودستیزانه) در رژیمهای کمونیستی به صورت خفیفی وجود داشت.
پس از انقلاب 1917، در شوروی ابتدا به یهودیان قول خودمختاری دادند ولی نه تنها چنین قولی عملی نشد، بلکه به تدریج حتی کتابها و روزنامهها و مجلات و نمایشخانههای یهودیان به کلی از بین رفت.
در اروپای غربی نیز در دوران پس از جنگ جهانی دوم، به تدریج قوانینی در حمایت از یهودیان وضع شد چراکه سابقۀ نفرت مذهبی اروپاییان از یهودیان و نیز عقاید شبه علمی راستگرایان افراطی علیه یهودیان، به کلی از بین نرفته بود و در نتیجه، حکومتها باید مراقبت میکردند که چنین بذرهایی از خاک تاریخ و جوامع اروپایی مجددا سر بر نیاورند.
در جوامع اسلامی، طی قرنهای متمادی یهودیان به عنوان اهل کتاب و اهل ذمه شناخته میشدند. آنها به لحاظ اجتماعی در موقعیتی فرودست بودند اما حفاظت هم میشدند. کم و بیش میتوان گفت یهودیان در جوامع اسلامی وضعیتی مشابه با سایر غیرمسلمانان داشتند.
با مهاجرت گستردۀ یهودیان به فلسطین در قرن بیستم و تشکیل کشور اسرائیل در سال ۱۹۴۸ موج جدید خصومت با یهودیان آغاز شد. از آنجا که عربها نیز از نژاد سامی هستند این خصومت بیشتر مبنای سیاسی (ضد صهیونیستی) و مذهبی داشت تا مبنای نژادی.
بر اساس اطلاعات آژانس حقوق بنیادی اتحادیه اروپا (به اختصار FRA) مبتنی بر نظرسنجی سال ۲۰۱۲ این آژانس، که از جامعهٔ آماری یهودیان اروپا به عمل آمده بود، یهودستیزی در سالهای قبل از آن افزایش یافته بود.
طبق اطلاعات این نظرسنجی، در سال ۲۰۱۱ از هر ۵ یهودی، یک نفر مورد حملات فیزیکی یا توهینهای مذهبی قرار گرفتهاست.
از دلایل این افزایش یهودستیزی در میان اروپاییان میتوان به رفتار دولت اسرائیل در نزاع اعراب و اسرائیل در دو دهۀ نخست قرن میلادی جاری اشاره کرد. نفرت از یهودیان در واکنش به رفتار دولت اسرائیل علیه فلسطینیها، در اروپای غربی شایعتر از سایر مناطق اروپا است.
در مجموع به نظر میرسد تأسیس دولت اسرائیل علیرغم فوایدی که برای جمع قابل توجهی از یهودیان داشته، مانع منتفی شدن مسالۀ یهودستیزی در دنیای پس از جنگ جهانی دوم شده است.
اگر یهودیان در مواجهه با رژیم هیتلر در موضع مظلوم قرار داشتند، پس از تأسیس دولت اسرائیل، موقعیت آنها تغییر کرد و این دولت به نمایندگی از آنها و برای تامین منافعشان، رفتاری ظالمانه در پیش گرفت که با محکومیت لایههای قابل توجهی از افکار عمومی مردم دنیا مواجه شد و یهودستیزی را تا حدی موجه جلوه داد. در واقع دولت اسرائیل یهودیان را از موضع تاریخی "مظلومیت" و "ستمدیدگی" خارج کرد و به آنها سیمایی ظالمانه و ستمکار بخشید.
اگرچه یهودیان ساکن اسرائیل حداکثر نیمی از یهودیان دنیا را تشکیل میدهند و رقم دقیقترشان چیزی بین یکسوم تا نیمی از یهودیان جهان است، ولی به هر حال نقش دولت اسرائیل در زدودن غبار "مظلومیت" از چهرۀ یهودیان را نمیتوان انکار کرد.
با این حال نباید فراموش کرد که جمعیت اسرائیل 6 میلیون نفر است و تعداد یهودیان در کل دنیا بین 14 تا 18 میلیون نفر برآورد میشود. نفرتورزی نسبت به یهودیانی که ساکن اسرائیل نیستند، به هیچ وجه با دلایل سیاسی قابل توجیه نیست و مصداق بارز و خالص یهودستیزی است.