عصر ایران - تئوکراسی (Theocracy) در لفظ یعنی "فرمانروایی خداوند". این واژه دلالت دارد بر حکومت دینی. در حکومت دینی، حاکمیت از آن دین است و این حاکمیت از طریق نمایندگان دین اعمال میشود.
تئوکراسی، اقتدار دینی را چیره بر اقتدار سیاسی میداند؛ بنابراین، حکومتی است که در آن افراد بر پایۀ "موقعیت شخصی در سلسلهمراتب دینی" به مقامات حکومتی میرسند.
این وضعیت با دولت غیردینی یا سکولار مغایرت دارد که در آن موقعیتهای سیاسی و دینی به طور کامل جدا از هم نگه داشته میشوند.
حکومت تئوکراتیک به دو معنا نافی لیبرالیسم است. نخست اینکه، تمایز عرصههای خصوصی و عمومی را از بین میبرد و قواعد و دریافتهای دینی را اصول راهنمای زندگی شخصی و سیاسی قرار میدهد.
دوم اینکه، قدرت بالقوه نامحدودی به صاحبان اقتدار سیاسی میدهد؛ زیرا در تئوکراسی، قدرت دنیوی برآمده از خرد معنوی است؛ بنابراین نمیتواند به طور کامل در چارچوب قانون اساسی محدود شود.
تئوکراسی میتواند در قالب حکومت یک فرد یا گروهی از افراد محقق شود؛ یعنی نمود اتوکراتیک یا آریستوکراتیک داشته باشد. اما این فقط ظاهر امر است. اتوکراسی (حکومت فردی) و آریستوکراسی (حکومت گروهی از افراد یا حکومت اشراف) میتوانند سرشتی سکولار داشته باشند.
یعنی حاکم یا حاکمان در این دو نوع حکومت، آنچه را که درست میدانند، لزوما از دین اخذ نمیکنند. اما در تئوکراسی، دین مبنای تعیین درست و غلط در مقام سیاستگذاری و حکمرانی است.
در واقع در اتوکراسی و آریستوکراسی، "تشخیص" حاکم (یا حاکمان) از "خیر عمومی" مبنای حکمرانی است، اما در تئوکراسی "تفسیر" حاکم (یا حاکمان) از احکام و قواعد دین مبنای حکمرانی است و طبیعتا این نکته نیز مفروض است که این احکام و قواعد در خدمت تحقق خیر عمومیاند.
با این حال در جهان جدید، اگر حکومت نمادین واتیکان را کنار بگذاریم، هیچ حکومتی یکسره تئوکراتیک نیست. معدود حکومتهای تئوکراتیک در دنیای امروز، رگههای و نهادهایی دموکراتیک هم دارند تا رضایت مردم در مقام سیاستگذاری نیز کم و بیش تامین شود.
حاکمیت کلیسا بر اروپا در قرون وسطی و نیز خلافت اسلامی تا زمان سرنگونی در اثر حملۀ مغولان، مصادیق مشهور تحقق تئوکراسی در تاریخ قلمداد میشوند. اگرچه برخی معتقدند این حکومتها تماما تئوکراتیک نبودند چراکه موروثی بودن قدرت و دربار شاهانه، آنها را تا حد زیادی شبیه حکومتهای پادشاهی کرده بود.
در یونان باستان، حکومتها سرشتی سکولار داشتند و تقسیمبندیهای افلاطون و ارسطو و دیگران از انواع و اشکال حکومت، تئوکراسی را شامل نمیشد. یوسف فلاوی، مورخ یهودی-رومی در قرن اول میلادی، مفهوم تئوکراسی را برای توصیف حکومت یهودیان، که مبانی و اهدافش آشکارا متفاوت از حکومتهای یونان باستان بود، به کار برد.
در حکومتهای فردی و گروهی و عمومی یونان باستان، دین مبنای حکمرانی نبود. به همین دلیل در تقسیمبندیهای افلاطون و ارسطو جایی برای "حکومت دینی" در نظر گرفته نشده بود.
داریوش آشوری تئوکراسی را یزدانسالاری ترجمه کرده و در تعریف آن نوشته است: «حکومتی که در آن قدرت مطلق سیاسی در دست مرجع عالی روحانی (نبی، خلیفه، پاپ) است و در آن اساس نظری حکومت بر آن است که حکومت در چنین نظامی از جانب خدا است و مرجع روحانی که فرمانروای سیاسی نیز هست، و دستگاه اداری و قضایی او "فرمانهای خداوند" را که از راه وحی رسیده است، تفسیر و اجرا میکند. از کاملترین گونههای حکومت یزدانسالار، حکومت موسی و انبیاء جانشین وی بر بنیاسرائیل بود. حکومت خلفا در صدر اسلام نیز از این گونه بوده است.»