عصر ایران - تیموکراسی (Timocracy) یا تیمارشی (Timarchy) واژهای است در توصیف و تمییز گونهای خاص از حکومت در یونان باستان. این واژه را افلاطون و ارسطو در آثارشان به معانی متفاوتی به کار بردهاند. اما در هر صورت در دنیای امروز، حکومت تیموکراتیک وجود ندارد و این واژه در واقع متعلق به "تاریخ اندیشۀ سیاسی" است و امروزه کاربرد چندانی ندارد.
منظور ارسطو از تیموکراسی، نوعی مالکسالاری بود. یعنی نظامی که در آن فقط زمینداران بزرگ حق مشارکت در امور سیاسی را داشتند.
اما توصیف افلاطون از تیموکراسی، معنای اصلی این واژۀ سیاسیِ تاریخی یا به تاریخ سپرده شده را در بر دارد. افلاطون تیموکراسی را حکومت کسانی میدانست که برای شرف و افتخار کار میکنند. یعنی اولویت آنها در سیاستگذاری و سیاستورزی و زندگی روزمره، تحقق شرف و افتخار یا حفظ شرف و افتخارشان است.
فارابی، فیلسوف مسلمان افلاطونی، در فلسفۀ سیاسی خودش قائل به مدینۀ فاضله و مدینۀ جاهلیه است. او شش نوع مدینۀ جاهلیه را از یکدیگر تفکیک میکند که یکی از آنها مدینة الکرامه است. در مدینة الکرامه، کرامتطلبی مهمترین ارزش است و اهل این مدینه، کرامت را مهمتر از عدالت و سایر ارزشهای اخلاقی میدانند.
واژۀ تیمارشی از تیمه (Time) در زبان یونانی میآید به معنای شکوه و شرف. افلاطون هم در کتاب "جمهوریت" خودش تیموکراسی را حکومتی مختص جامعۀ اسپارتی دانسته است.
او اسپارتیان را سپاهیانی بلندتبار توصیف کرده که در میان بندگانی روستایی به نام قوم هلوت زندگی میکردند. هلوتیها در خدمت اربابان اسپارتی خود به کشاورزی اشتغال داشتند و تقریبا از هیچ گونه امتیازی برخوردار نبودند.
اسپارتیان چون قومی کمجمعیت بودند که در میان فرمانبرداران پرجمعیت و ناراضی خویش زندگی میکردند و همواره از طغیانشان وحشت داشتند، طریق خاصی برای زندگی خود انتخاب کردند که هدف آن، ایمنی از خطر دشمنان و تحقق سعادت و مصلحت فردی (نه سعادت و مصلحت جمعی) بود.
در واقع اسپارتیها سلحشورانی سلطهجو و برتریطلب و مدعی افتخار بودند که از اکثریت مردم تحت حکمرانی خودشان را دشمن میدانستند و در آن واحد، از دشمن داخلی (یعنی مردم) و دشمنان خارجی در هراس بودند و گاه محبور میشدند در دو جبهه بجنگند. یعنی از یکسو با دشمن خارجی، از سوی دیگر با مردم تحت حکمرانیشان.
سلحشوری اسپارتیها مبنای احساس حقانیتشان بود. آنها بدون اینکه از عقل سیاسی چندانی برخوردار باشند، صرفا با تکیه بر سلحشوریشان، خودشان را از مردم تحت حاکمیتشان برتر میدانستند و به همین دلیل امتیازات زیادی برای خودشان در نظر گرفته بودند و تقریبا هیچ حق و امتیازی برای مردم قائل نبودند؛ چراکه مردم را بندگان خود میدانستند و در جامعه جهلمحوری که بنا کرده بودند، خود را در جایگاهی خدایگانی نشانده بودند.
در جامعۀ اسپارتی، هر فردی که شهروند محسوب میشد و حق و حقوقی تعیین شده داشت، در حکم سربازی بود که آموزش و زناشویی و جزئیات زندگی روزانهاش با انضباط شدید مشخص شده بود تا از حداکثر کفایت نظامی برخوردار باشد.
هیچ اسپارتی حق تملک ثروت به صورت طلا یا نقره نداشت و سادگی زندگی او معروف بود. در اردوگاه، مطابق انضباط نظامی زندگی میکرد و آماده بود هر زمان در راه وطن بجنگد.
سازمان حکومت اسپارتی ترکیبی از پادشاهی موروثی و انتخابات عمومی و شورای ریشسفیدان بود.
اسپارتیان علیرغم مقتضیات نظام اجتماعی و سیاسی خود، مردم آزمندی بودند و به مالکیت خصوصی شدیدا دلبستگی داشتند. افلاطون، کمونیست بود و مالکیت خصوصی را عامل آز و سایر زشتیهای خوی بشری میدانست.
جامعۀ مطلوب افلاطون، نظمی پادگانی داشت و او به همین دلیل تیموکراسی را میستود زیرا نظم و دلاوری در تیموکراسی مشهود بود. اما افلاطون در عین حال منتقد نادانی و آزمندی و آزارگریِ اسپارتیان هم بود و آزارگری آنها علیه زیردستان هلوتیشان را نکوهش میکرد.
ن ظام اسپارتی فقط در جزیرۀ کرت محقق شد و در جاهای دیگر یونان همانندی نداشت.
واژۀ "تیمه" را ثروت هم معنا کردهاند و بر این اساس، برخی تیموکراسی را "حکومت توانگران" یا حکومت ثروتمندان نامیدهاند. اما به نظر میسد این تعریف دقیق نیست زیرا طبقه یا گروه حاکم در اکثر جوامع غیردموکراتیک، توانگر است و ثروت و امتیازات گوناگون را به خود اختصاص میدهد.
آریستوکراسی هم حکومت توانگران است؛ توانگرانی که اشراف جامعهاند. به نظر میرسد توصیف تیموکراسی به عنوان "حکومت توانگران"، بیشتر به معنای مد نظر ارسطو نزدیک است که تیموکراسی را مالکسالاری یا حکومت زمینداران بزرگ میدانست.
به هر حال توانگران حاکم در تیموکراسی، با اشراف حاکم در آریستوکراسی تفاوت داشتند. یعنی چه از نظر افلاطون و چه از نظر ارسطو، فضائل اخلاقی کمتری نسبت به اشرافیت حاکم (یا آریستوکراتها) در سایر دولتشهرهای یونان باستان داشتند.