عصر ایران - نظریۀ منحنی جِی (J Curve Theory) یکی از نظریات مشهور در خصوص تبیین علل پیروزی انقلابها است. این نظریه در سال 1962 توسط یکی از استادان علوم سیاسی در آمریکا به نام جیمز دیویس عرضه شد و سپس گروهی از پژوهشگران آن را به کار بردند و توسعه بخشیدند.
نظریۀ "منحنی جی" در عین رد نظریات "فقر فزاینده" (از کارل مارکس) و "رفاه فزاینده" (از الکسیس دوتوکویل: مورخ و جامعهشناس فرانسوی)، این دو نظریه را برای توضیح وقوع "انقلاب" ترکیب میکند.
بر اساس نظریۀ فقر فزاینده، وخامت روزافزون اوضاع اقتصادیِ مردم پیشزمینۀ اصلی وقوع انقلاب است. دیویس این نظریه را از اندیشۀ کارل مارکس در مورد تضادهای جامعۀ سرمایهداری و فقر و بیکاری فزایندۀ پرولتاریا اخذ کرده است.
از سوی دیگر دوتوکویل در مورد وقوع انقلاب فرانسه معتقد بود اگرچه عهد سلطنت لوئی شانزدهم پررفاهترین دوران سلطنت خاندان "بوربون" بود، ولی همین رفاه فزاینده، وقوع انقلاب را تسریع کرد.
او در توضیح این نظرش نوشته است: «حقیقت شگفتآور اینکه این رفاه فزاینده به جای آنکه جمعیت را آرام و آسوده کند، همه جا موجب پیدایش روحیۀ بیقراری و بیتابی گردید. مردم هر چه بیشتر نسبت به هر گونه نهاد و رسم قدیمی خصومت میورزیدند و به طور فزایندهای ناراضی میشدند. کاملا آشکار بود که ملت به سوی انقلاب پیش میرود.»
دیویس در نظریۀ منحنی جی، مفاهیم مارکسیستی و توکویلیِ علیت در انقلاب را با یکدیگر ترکیب کرده است تا وضعیت اقتصادی قبل از وقوع انقلاب را تصویر کند. به نظر او «انقلابات معمولا زمانی اتفاق میافتند که دوران نسبتا کوتاهی از بحران شدید در پی دورانی نسبتا طولانی از رشد اجتماعی و اقتصادی فرا رسد.» این توالی احوال در منحنی زیر تصویر شده است:
در حقیقت تئوری منحنی جی نظریهای روانشناختی است که بر تصورات مردم و انعکاس وضعیت اقتصادی در آن تصورات تاکید میکند و صرفا متوجه "علل کوتاهمدت انقلاب" است. به بیان روشنتر: این نظریه نمیتواند جانشین نظریههای عمومی انقلاب گردد.
به عبارت دیگر هدف نظریۀ منحنی جی صرفا توضیح وضع اقتصادی عمومی، درست قبل از وقوع انقلاب و تصورات مردم از آن اوضاع و تاثیر این تصورات بر مدت شدت فعالیت انقلابی است.
به علاوه، این نظریه تاثیرات گوناگون رشد و یا بحران و رکود اقتصادی بر گروهها و طبقات مختلف جمعیت را در نظر نمیگیرد. رشد اقتصادی، هم ثروتمندان جدید و هم تهیدستان جدید تولید میکند.
به این ترتیب هدف نظریۀ منحنی جی صرفا توضیح وضع عمومی اقتصاد قبل از وقوع انقلابها و تصورات مردم از اوضاع اقتصادی و نیز تاثیر این تصورات بر فعالیت انقلابی آنان است.
این نظریه در واقع علت انقلاب را اختلاف بسیار بین توقعات افراد جامعه پس از یک دورۀ نسبتا طولانی رشد و رونق اقتصادی و میزان تحقق این توقعات در دوران بحران و رکود اقتصادی میداند. این اختلاف به صورت محرومیت احساس میشود.
جیمز دیویس میگوید انقلابها ناشی از محرومیتهای مطلق نیستند بلکه از محرومیتهای نسبی سرچشمه میگیرند و این نوع محرومیتها زمانی بوجود میآیند که دوران طولانی کامیابی روزافزون اقتصادی ناگهان متوقف شود و اقتصاد کشور به نحو فاحشی وضعیت معکوس پیدا کند.
حسین بشیریه، استاد برجستۀ علوم سیاسی، علت شکست قیام 15 خرداد و پیروزی انقلاب اسلامی را با استفاده از نظریۀ منحنی جی توضیح داده و نوشته است: «به طور کلی انقلاب سال 1357 در زمینهای از رشد و رفاه اقتصادی هر چه بیشتر و بحران شدیدتر در مقایسه با قیام سال 1342 اتفاق افتاد. در نتیجه فاصله میان توقعات و امکان برآورده شدن آنها در دورۀ دوم {انقلاب سال 1357} بیشتر بود... دورۀ 57-1342 در مقایسه با دورۀ قبلی {42-1332} ... شاهد رشد و توسعۀ بیشتر و بحران و رکود شدیدتر بوده است... مثلا در هر دو دوره دستمزدها برای مدتی از نرخ تورم سبقت گرفتند اما بعدا از سرعت افزایش قیمتها عقب ماندند. اما ... فاصله میان دستمزدها و قیمتها در دورۀ دوم {57-1342} خیلی بیشتر از دورۀ اول {42-1332} بود. فاصله در دورۀ دوم بیش از سه برابر دورۀ اول بود... در دورۀ دوم نرخ بیکاری و تورم نیز بیشتر بود.»