عصر ایران - تیرانی (Tyranny) در یونان باستان گونهای از حکومت فردی بود که ویژگی مهم آن ستمگری فراوان بود. در فارسی تیرانی را "جباریت" ترجمه کردهاند.
در شرح واژۀ الیگارشی نوشتیم: افلاطون و ارسطو قائل به حکومتهای خوب و بد بودند. حکومت خوب پاسدار فضیلت و عدالت بود از نظر این دو فیلسوف بزرگ. اما این دو نوع حکومت، اشکال سهگانهای داشتند: حکومت فردی، حکومت گروهی کمشمار، حکومت اکثریت مردم.
شکل مثبت حکومت فردی از نظر ارسطو، مونارشی بود و شکل منفیاش تیرانی. یعنی تیرانی حکومت فردیِ به دور از عدالت و فضیلت بود. تیرانوس کسی بود که قدرت شاهانه داشت و این قدرت را به نحو ستمگرانهای اعمال میکرد.
تیرانی علاوه بر جباریت، طاغوت هم خوانده شده است. مثلا در ادبیات دینی، حکومت فرعون مصداق حکومت طاغوتی است چرا رفتار فرعون با موسی و پیروانش، رفتاری ستمگرانه قلمداد شده است.
مباحثۀ موسی و فرعون
در قرآن آمده است که فرعون به قومش میگفت: انا ربُّکُمُ الاعلی: من پروردگار برتر شما هستم (نازعات، آیۀ 24). به همین دلیل فرعون مصداق طاغوت بود.
طاغوت به معنای "بت" است و نیز به معنای "سرکشِ متعدی". فرعون هم خودش را در جایگاه خدایی نشانده بود و در زمین سرکشی میکرد. به همین دلیل در ادبیات دینی مصداق بارز طاغوت است.
مولانا که میگفت "موسی و فرعون در هستیِ توست"، یک معنای حرفش هم این بود که هر حاکمی میتواند خودش را در جایگاه خدایی ببیند و به فرعونی بدل شود. یعنی همیشه خود را برحق بداند و از مردمان طاعت و تسلیم بطلبد و در غیر این صورت به آنها ستم کند.
جباریت به این معنا در اسلام وجود ندارد چراکه خلفای راشدین، ناچار بودند در برابر مردم پاسخگو باشند. به تدریج که فاصلۀ خلفا با مردم عادی بیشتر شد، پاسخگویی آنها به عامۀ مردم نیز از بین رفت. در دوران امویان و به ویژه عباسیان، مردم کمتر میتوانستند خلیفه را ببینند و او را زیر سوال ببرند.
این وضع تا حدی محصول گسترش بوروکراسی و دستگاه حکمرانی در جهان اسلام بود و تا حدی هم محصول شاهانه شدن خلافتِ خلفا.
تیرانی یا جباریت را بیدادگری و ستمسالاری هم میتوان ترجمه کرد. ستمسالاری اگرچه معمولا در حکومتهای تکنفره امکان ظهور بیشتری دارد، ولی در حکومت اکثریت هم ممکن است شکل بگیرد؛ وقتی که اکثریت به اقلیت به شکل سیستماتیک ستم میکند.
بنابراین مردمسالاری هم میتواند نوعی ستمسالاری یا جباریت باشد؛ اگرچه این در عمل کمتر این طور میشود. روا داشتن ستم به اقلیتهای گوناگون، ولو با وضع قوانین، نوعی تیرانی محسوب میشود.
در واقع هر حکومتی تا حدی آغشته به ستمگری است ولی جباریت شیوهای از حکمرانی است که ستمگری ویژگی اصلی و بارزش باشد.
حکومت روبسپیر در دوران پس از انقلاب فرانسه را مصداق تیرانی دانستهاند. نیز حکومت سنتگرای ایوان مخوف در روسیه.
ماکسیمیلیان روبسپیر: یکی از معروفترین رهبران انقلاب فرانسه
تفاوت حکومت فردی ناپلئون با حکومت فردی روبسپیر، در شدت ستمگری روبسپیر بود. بنابراین بسیاری از حکومتهای فردی لزوما مصداق جباریت نیستند. در روم باستان، حکومت مارکوس اورلیوس مظهر "استبداد بدون جباریت" بود.
در جهان عرب معاصر، حکومت حسنی مبارک در مصر، استبدادی بود که به جباریت آغشته نشده بود ولی حکومت صدام در عراق، مصداق بارز جباریت بود.
در جهان کمونیستی نیز حکومتهای لنین و استالین و مائو قطعا مصداق جباریت بودند ولی حکومت گورباچف و ژنرال یاروزلسکی (در لهستان) مبتنی بر بیدادگری نبودند که جباریت قلمداد شوند.
در ایران باستان حکومت ضحاک نمونۀ مشهوری از جباریت به حساب میآید. ضحاک نمونۀ بارز حاکمی بود که حکمرانیاش با ریختنِ خون جوانان وطن میسر میشد. مطابق اسطورۀ ضحاک در اوستا و شاهنامه، حاکم ستمگر کسی است که اسیر و بندۀ شیطان شده است.
ضحاک
در سدۀ نخست تاریخ اسلام نیز حکومت حجاج بن یوسف احتمالا بارزترین مظهر جباریت است. حجاج در سال 75 هجری حاکم عراق (بصره و کوفه) شد و ایرانیان و شیعیان بسیاری را کشت و در تحکیم بنای خلافت امویان نقش پررنگی داشت.
در مجموع باید گفت تیرانی یا جباریت "حکومتِ استبدادیِ فردیِ ستمگرانه" است که اگر صفت ستمگریاش زدوده شود، تغییر ماهیت میدهد و نوع دیگری از استبداد و شاید هم حکومتی غیراستبدادی شوند.
جباریت یا تیرانی غالبا اصلاحناپذیر است و معمولا با قیام مردم یا مرگ تیرانوس (حاکم جبار) فرو میریزد. در جهان مدرن، حکومت پینوشه در شیلی، از معدود موارد جباریت بوده که بدون انقلاب یا مرگ جبّار، گذار به دموکراسی را در پیش گرفت.