عصر ایران - تمرکزگرایی (centralization) و تمرکززدایی (decentralization) دو نوع سیستم توزیع قدرت در هر دولت یا نهاد نیازمند مدیریت است.
دولتهای مدرن بر پایۀ سرزمینی بین نهادهای مرکزی (ملی) و پیرامونی (منطقهای، استانی یا محلی) تقسیم شدهاند. اما ماهیت این تقسیمات به شدت متفاوت است.
این تفاوتها شامل موارد زیرند: چارچوب قانون اساسی که در آن روابط مرکز - پیرامون برقرار شده است، توزیع وظایف و مسئولیتها بین سطوح حکومت، راههای استخدام و انتصاب کارکنان، اختیارات سیاسی، اقتصادی، اداری و اختیارات دیگری که مرکز برای کنترل پیرامون میتواند به کار ببرد، و استقلالی که مجموعههای پیرامونی میتوانند از آن برخوردار باشند.
اگر حکومت مرکزی وجود نداشته باشد، دولت نمیتواند در مقام بازیگر صحنۀ بینالمللی به وظیفۀ خود عمل کند و هیچ سازوکاری برای انعقاد پیمانهای بینالمللی و یا عضویت در مجامع فراملی نخواهد داشت. به همین دلیل همیشه حکومت مرکزی مسئول روابط بیرونی دولت است و بر سیاست خارجی، دیپلماتیک و دفاعی کنترل دارد.
همچنین در درون دولت برای میانجیگری بین مجموعههای پیرامونی (یعنی ایالتها یا استانهای خودمختار) با هدف تضمین همکاری در حوزههای دارای منافع متقابل، وجود شکلی از حکومت مرکزی ضروری است. و این ضرورت معمولا بدین معناست که حکومت مرکزی (یعنی قوۀ مجریه در پایتخت) کنترل فراگیر زندگی اقتصادی دولت (کشور) را به دست میگیرد و بر مسائلی مانند تجارت داخلی، ترابری و ارتباطات نظارت میکند.
همواره بین طرفداران فدرالیسم یا خودمختاری و طرفداران حکومت متمرکز، بحثهای مفصلی مطرح بوده است. گروه اول از تمرکززدایی دفاع کرده و خواستار توزیع بیشتر قدرت بین حکومت مرکزی و حکومتهای ایالتی یا استانی بودهاند، گروه دوم نیز مدافع تمرکزگرایی و توزیع کمتر قدرت بین مرکز و پیرامون بودهاند.
دلایل مدافعان تمرکزگرایی شامل موارد زیر است:
وحدت ملی: حکومت مرکزی منافع سراسری را در نظر میگیرد نه بخشهای گوناگون را؛ یعنی منافع ملت را در نظر دارد نه منافع گروههای بخشی، قومی یا منطقهای را. یک مرکز قوی سبب توجه حکومت به منافع مشترک سراسر جامعه میشود. اگر مرکز ضعیف باشد، رقابت و ناهماهنگی بوجود میآید.
یکنواختی: حکومت مرکزی میتواند قوانین و خدمات اجتماعی یکنواختی برقرار، و به مردم کمک کند که به راحتی از یک بخش کشور به بخش دیگر بروند. اما اگر رژیمهای مالیاتی متفاوت و نظامهای مختلف حقوقی، آموزشی و تامین اجتماعی در سراسر کشور وجود داشته باشد، احتمال دارد جابجایی جغرافیایی محدود شود.
برابری: تمرکززدایی این عیب را دارد که نهادهای پیرامونی را وامیدارد بر منابع موجود در محل و منطقۀ خود تکیه کنند. فقط حکومت مرکزی میتواند نابرابریهایی را از بین ببرد که از این واقعیت ناشی میشوند که نواحیِ دارای بیشترین نیازهای اجتماعی، همواره آنهاییاند که کمترین توان برای افزایش درآمد را دارند.
رونق اقتصادی: توسعۀ اقتصادی پیوسته همراه با تمرکزگرایی پیش میرود. برای نمونه، فقط حکومت مرکزی میتواند پول رایج واحدی را به کار اندازد، سیاستهای مالیاتی و هزینهها را با توجه به تضمین رشد پایدار کنترل کند و در صورت ضرورت، زیربناهای لازم مانند جاده، راهآهن، فرودگاه و مانند آنها را برای جامعه فراهم آورد.
اما دلایل دفاع از تمرکززدایی شامل موارد زیر است:
مشارکت: در فراهم کردن فرصتهای فرصتهای مشارکت شهروندان در زندگی سیاسی جامعۀ خودشان، به یقین حکومت محلی یا منطقهای کارآمدتر از حکومت مرکزی است. فایدۀ گسترش عرصۀ مشارکت سیاسی در آن است که مشارکت سیاسی به شکلگیری شهروندانی فرهیختهتر و آگاهتر کمک میکند.
حساسیت: معمولا نهادهای پیرامونی به مردم "نزدیکتر" و به نیازهای آنها حساسترند. این دو ویژگی قابلیت پاسخگویی دموکراتیک را تقویت میکنند و متضمن آناند که حکومت نه تنها به منافع فراگیر جامعه، بلکه به نیازهای خاص اجتماعات ویژه نیز واکنش نشان دهد.
مشروعیت: فاصلۀ واقعی از حکومت بر توان پذیرش یا درستی تصمیمهای آن تاثیر میگذارد. تصمیماتی که در سطح "محلی" گرفته شوند به احتمال زیاد قابل فهم و بنابراین مشروع تلقی میشوند. در مقابل، ممکن است حکومت مرکزی، هم از لحاظ جغرافیایی و هم از لحاظ سیاسی، دور از مسائل به نظر رسد.
آزادی: مانند قدرت که به فساد میانجامد، تمرکزگرایی نیز این خطر را دارد که حکومت را در برابر "فرد" ستمگر کند. تمرکززدایی "آزادی" را با پخش کردن قدرت حکومت حفظ میکند و از این راه شبکهای از کنترلها و موازنهها بوجود میآید. یعنی مجموعههای پیرامونی، حکومت مرکزی و همین طور یکدیگر را کنترل میکنند.
طیف گستردهای از عوامل تاریخی، فرهنگی، جغرافیایی، اقتصادی و سیاسی، موازنۀ بین تمرکزگرایی و تمرکززدایی را در درون دولت بوجود میآورند. مهمترین این عوامل، ساختار قانون اساسی دولت، بویژه جایگاه حاکمیت در نظام سیاسی است.
حاکمیت یعنی امکان حکمرانی. اینکه امکان حکمرانی در نظام سیاسی چطور و تا چه حد توزیع شده است، تمرکزگرایی یا تمرکززدایی نظام سیاسی را مشخص میکند.
نظامهای فدرالی و تکساخت، متداولترین شکلهای سازمان سرزمینی در جهان مدرناند که در آینده به آنها میپردازیم. تمرکزگرایی ویژگی عمدۀ نظام تکساخت است و تمرکززدایی نیز در نظام فدرال تحقق بیشتری دارد.
اما هر دوی این نظامها میتوانند دموکراتیک باشند. مثلا ایالات متحده یک دولت فدرال است و بریتانیا نیز یک دولت تکساخت. در شوروی نیز نوعی فدرالیسم در قالب جمهوریهای گوناگون وجود داشت ولی دولت اتحاد جماهیر شوروی، غیردموکراتیک بود.